بخشی از مقاله
چکیده
سازمانهای تولیدی و صنعتی ناگزیرند برای بقاء و رشد و توسعه خود، ارزش افزوده فعالیتهای سازمانی خود را ارتقاء بخشند. یکی از مهمترین راهکارهای تحقق این امر از طریق نظام مدیریت کیفیت میباشد. صورت ارزش افزوده، ارزش ایجاد شده به وسیله یک واحد اقتصادی را در طی یک دوره مالی روشن میکند و نشان میدهد که در ایجاد این ارزش چه گروههایی مشارکت کردهاند . ارزش افزوده ثروت ایجاد شده توسط بنگاههای تجاری را اندازهگیری میکند و برابر است با مابه التفاوت درآمد حاصل از فروش کالا یا خدمات و هزینههایی که بابت خرید مواد اولیه و خدمات دریافتی پرداخت شده است.
ارزش افزوده عبارت است از کلیه ارزشهایی که بنگاه به مواد اولیه، خدمات، اجزاء و قطعات خریداری شده خود افزوده و آنها را تبدیل به کالا کرده است. با توجه به اینکه افزایش سهم عوامل مؤثر در ارزش افزوده در سازمانهای صنعتی، نیازمند فرآیند بهبود مستمر کیفیت این عوامل میباشد، از این رو نظام مدیریت کیفیت همراه با مشارکت جمعی مشتریان درونی و برونی سازمانی میتواند منجر به بهبود مستمر کیفیت کلیه بخشهای سازمان از جمله بخش تولید، بخش فروش و بازاریابی ونهایتاً ارزش افزوده واحدهای مذکور گردد.
در این پژوهش نقش برنامههای مدیریت کیفیت جامع بر عوامل تشکیل دهنده ارزش افزوده در شرکت ملی مناطق نفتخیز جنوب مورد بررسی و تحلیل قرار گرفته است. نتایج نشان داد که مدیریت کیفیت همراه با مشارکت جمعی مشتریان درونی و برونی سازمانی میتواند منجر به بهبود مستمر کیفیت کلیه بخشهای سازمان از جمله بخش تولید و بخش فروش ونهایتاً سبب افزایش ارزش افزوده گردد.
-1 مقدمه
یکی از مهمترین عوامل مؤثر در ارزش افزوده فعالیتهای سازمانهای تولیدی و صنعتی، موضوع کیفیت و استانداردهای کیفیت است. کیفیت در چند دهه اخیر، بخصوص با ادغام اقتصادی جهان، به مهمترین عامل رقابتی تبدیل شده است. امروزه پرچم حیات و دوام شرکتها در تولید هر چه بهتر، با صرف منابع هر چه کمتر است. تحقق هدفهای کلان توسعه اقتصادی در هر کشور، نیازمند تأمین بسیار وسیع و اساسی این نیاز است.
به عبارت دیگر، نیاز به تحول در کیفیت محصول که هم موجب تولید هر چه بهتر میشود و هم، به سبب نتایج مؤثر و مفید آن، موجب صرفهجویی در کاربرد منابع و نیز افزایش ارزش افزوده فعالیتهای سازمانهای صنعتی میشود، برای انسجام اقتصاد ملی، چه در بعد داخلی و بازار محلی و چه در بعد خارجی و بازار بین المللی و چه در جهت توسعه صادرات، نیازی حیاتی و اساسی است. به همین دلیل، موضوع کیفیت، استانداردهای کیفیت و سیستم کیفیت در یکی دو دهه اخیر مورد توجه همه شرکتهای پیشرو و آینده نگر قرار گرفته و از استقبال وسیعی برخوردار شده است.
در برخی از کشورهای توسعه یافته، صورتی به نام صورت ارزش افزوده تهیه میگردد که اطلاعات با ارزشی را در اختیار استفاده کنندگان درون سازمانی و برون سازمانی قرار میدهد. صورت ارزش افزوده، ارزش ایجاد شده به وسیله یک واحد اقتصادی را در طی یک دوره مالی روشن میکند و نشان میدهد که در ایجاد این ارزش چه گروههایی مشارکت کردهاند. به عبارت دیگر صورت ارزش افزوده، در آمد ملی را در سطح واحدهای اقتصادی اندازهگیری میکند و طریقه توزیع آن را مشخص میکند.
در این مقاله سعی بر این است که نقش عوامل تشکیل دهنده ارزش افزوده در سازمانهای صنعتی تعیین و تأثیر نظام مدیریت کیفیت جامع، بر هر کدام از این عوامل مورد بررسی و تحلیل قرار گیرد. همچنین پیشنهادهایی کاربردی مبتنی بر مدیریت کیفیت به منظور افزایش ارزش افزوده سازمانهای صنعتی و تولیدی ارائه میگردد. فردریک تیلور - 2003 - 1، یکی از نخستین افرادی است که برای بهبود خطوط تولید اقدام کرده است. تیلور که سرپرست مهندسان یک شرکت بود، مفهوم تولید محوری را بر اساس نظریه تقسیم کار بیان نمود.
طبق نظریه تیلور، تعدادی از کارکنان به پیروی از فرآیندهای استاندارد میپردازند و عدهای دیگر بر روی بهبود استانداردها کار میکنند. یعنی تیلور اعتقاد به تقسیم کار دارد و معتقد است که تمامی کارکنان دو وظیفه دارند: کار کردن مطابق استانداردها - کار روزانه - و دیگر، کار کردن برای بهبود استانداردها. مدیریت کیفیت جامع، ساختار نظام یافته ای است که بر بهبود مستمر کلیه فعالیتهای درونی یک سازمان تاکید میکند. هدف نهایی مدیریت کیفیت جامع، بهبود کیفیت محصولات و خدمات، از طریق بهبود منابع انسانی، فرآیندها و تجهیزات موجود و به موازات آن کاهش هزینههای حوزه عملیاتی است - پروجاها و سوهال2، . - 2004 مدیریت کیفیت جامع یک فلسفه مدیریتی است که نیازهای مشترک و اهداف شرکت را جدایی ناپذیر میداند.
در تجارت، صنعت و خدمات کاربرد دارد، حداکثر کارایی و اثربخشی را تضمین میکند، رهبری تجاری را از طریق اعمال حاکمیت در فرآیندها و سیستمها قوام میبخشد، باعث افزایش کارایی و نیز جلوگیری از خطاها میشود و سازمان را مطمئن میسازد که کلیه اهداف آن در جهت برآوردن نیازهای مشتریان است. مدیریت کیفیت جامع به رشته و فرآیندی از مدیریت اشاره دارد که هماهنگی لازم جهت رعایت الزامات مشتری و فراتر از آن تضمین میکند - سینگ و اسمیت1، . - 2003 بارکر و هارینگتون - 2003 - 2، در اهمیت اجرای مدیریت کیفیت جامع چنین اظهار مینمایند که بکارگیری آن تنها در سازمانهای تولیدی نمیباشد، بلکه انقلابی در روح و روان بشریت بوجود آورده است و سازمانهای قرن بیست و یکم را با تحولی عظیم مواجه ساخته است.
مدیریت کیفیت جامع همه بخشها و زیر مجموعههای سازمان را در بر میگیرد. در این رویکرد مدیریت عالی، راهبرد و عملیات مربوط به برآورده کردن نیازهای مشتری را ساماندهی میکند و همکاری نزدیک بین کارکنان را توسعه میدهد. سازمان-های با رویکرد مدیریت کیفیت جامع به مدیریت نظاممند دادهها و بعد فرآیندها و شیوهای برای حذف موانع از سر راه بهبود مستمر اهمیت ویژه میدهند. مدیریت کیفیت جامع یک روش زندگی برای بهبود مستمر عملکرد در هر سطحی از سازمان است و در صورت اجرای موفقیت آمیز آن، میتوان عملکرد سازمان را ارتقاء داد - رحمان3، . - 2001
آروموگام - 2003 - 4، بیان کرده است که مدیریت کیفیت جامع یکی از مهمترین عوامل در هر سازمانی است.
شرکتهای موفق فهمیدهاند که کیفیت بر اساس تعریف مشتری میتواند تأثیر برجستهای بر کسب و کار داشته باشد. طبق گفته دمپرک و همکاران - 2004 - 5، مدیریت کیفیت جامع عاملی است که میتواند کیفیت را بهبود دهد و دیدگاهی همه جانبه در بهبود مستمر در همه سازمانهاست. بنابر مطالعات کومار و همکاران - 1998 - 6، بهبود کیفیت ضایعات را کاهش میدهد، هزینهها را کم میکند و بهره وری را افزایش میدهد. بنابراین شرکتهایی که کیفیت خوبی دارند میتوانند سهم بازار و سودآوری خود را ارتقاء دهند. با استقرار نظام مدیریت کیفیت جامع در سازمان، امکن شناسایی دقیق نیازها و انتظارات شهروندان و عموم مردم مهیا شده و می-توان با تعیین و تعریف شاخصهایی به ارزیابی عملکرد دستگاهها و سازمانها پرداخت و با جاری سازی این رویکرد نوین، سازمانها را از شکل سنتی خارج و به سوی پویایی و ساختاری انعطافپذیر رهنمون ساخت و پایشهایی در سازمان اعمال کرد.
-2 نگرش کیفیت بر مبنای کاربرد
این برداشت از کیفیت موقعی مفهوم پیدا میکند که مصرف کننده رضایت خاطر از خریدار و استفاده آن محصول را داشته باشد. به عبارت دیگر نیازهای وی را تحت پوشش قرار دهد. این نگرش همانند نظر جوزف جوران است کهقبلاً به آن اشاره شد. این نوع کیفیت را میتوان از طریق اندازهگیری میزان رضایت مصرف کننده و یا با مشاهده احساسات وی ارزیابی نمود. شاید اصطلاح مدیریت کیفیت جامع یکی از متداولترین اصطلاحات تجارت باشد که در سالهای اخیر در مورد تلاشهای انجام شده برای پیشبرد و بهبود کیفیت به کار رفته است. مدیریت کیفیت جامع، بهبودی در روشهای سنتی انجام کار و تجارت و فنی اثبت شده برای تضمین بقاء در جهان رقابت کنونی به شمار میرود. مدیریت کیفیت جامع ترکیبی است از تاکتیکهای تغییر فرهنگ و فنون تخصصی سازمان یافته که بر روی جلب رضایت مشتریان داخلی و خارجی سازمان تأکید دارد. این روش مدیریتی نیازمند مشارکت و تعهد عملی مدیریت سازمان میباشد.