بخشی از مقاله
چکیده
به نظر می رسد که مولانا در مثنوی معنوی وکلیّات دیوان کبیر، برای آفرینش تصاویر ادبی برساخته از »نفس« با نمادهای حیوانی، از »ناخودآگاه جمعی« کمک گرفته باشداین. ادّعا از آن روست که در بررسی این تصاویر، مولانا اغلب از حیواناتی بهره جُسته است که در ایران باستان از زُمره خِ»رَفستَران« و گُرگ» سردگان« بوده اند که آفریده مستقیماهریمن، مُباشر ویرانی و تباهی و سمبُل و نمادپلیدی، شرّ، نحوست، بدی ودر یک کلام زیانکارند.
سئوالی که در این راستا به ذهن خطور می کند آن است که آیا مولانا در به کارگیری این نمادها آگاهانه عمل کرده است یا در کاربرد این حیوانات برای خلق تصاویرشاعرانه، تعمّدی نداشته و این نمادها را به صورت تصادفی برگزیده است؟ برای یافتن پاسخ، ابیاتی را که مولانا، برای آفرینش تصاویر هنری از »نفس« با نمادهای حیوانی، سروده بود، استخراج کردیم و پس از تحلیل ابیات، به این نتیجه رسیدیم که مولانا در خلق این تصاویر، از حیواناتی بهره برده است کهغالباً در ایران باستان، مظهر و سمبل شومی، زشتی و تباهی اند و شعور ناخودآگاه مولانا در استخدام این حیوانات، نقش فعّالانه و مهمّی را ایفاء کرده و انگیزه مولانا از کاربرد این سمبل های حیوانیایجاد، تنفّر از نفسامّاره بوده است تامُخاطب را با چهره کریه آن آشنا سازد.
مقدّمه و مرور پیشینه تحقیق
نمادآفرینی در طول تاریخ بشر، پیشینه ای دور و دراز دارد.انسان از هزاران سال قبل، برای تبیین پدیده های طبیعی و بیان احساسات و عواطفش، از نماد استفاده می کرده است. هرگاه ما به مطالعه باورهای دینی و اساطیری انسان های بدوی بپردازیم، با انبوهی از نمادها که هرکدام، مُعرّف بخشی از عقائد آنان در مورد طبیعت، زندگی و مرگ بوده است؛ بر می خوریم. از دیدگاه انسان بدوی، جهان مشبوع از ارواح و نیروهای مرموزی است که پدیده ها و حوادث، مظهری از آن نیروها یا ارواح اند.
به عنوان مثال: تُندر«» آوای خشمآگین خدا، »آذرخش« تیر انتقام خدا، »رودخانه« نماد پناه گاه ارواح و...است. پور نامداریان معتقد است: ...»رمز، امری عَرَضی و تحمیلی برای بیان نیست؛ بلکه با معنی، پیوندی ذاتی دارد، خواه از آن جهت که بیان وسیله تعبیر از معنایی شده باشد که از تجارب روحی غیر حسی و غیر عقلی مایه گرفته باشد و خواه تجربه با همان کلمات که بیان شده در عرصه ادراک و شعور شکوفا شده باشد« - پورنامداریان،:1368شانزده - .
بر اساس تحقیقات روانشناسان بزرگی چون »یونگCarl Gustav Jung - «، - روان انسان از دو بخشِ خود آگاه و ناخودآگاه، شکل گرفته که خود آگاه در ارتباط با جهان بیرونی استامّا. ناخودآگاه که قسمت اعظم روان را در بر می گیرد، درونی ترین و مرموزترین بخش روان است.یونگ با مقایسه و تحلیل دقیق تراوش های ناخودآگاه با اسطوره ها و باورهای مذهبی باستانی به بخش دیگری از روان دست یافت که آن را » ناخودآگاه جمعی« نام نهاد.به عقیده یونگ، ناخودآگاه جمعی، منشأ نیرو و بصیرتی است که از دورترین ایّام شناخته شده در آدمی و به واسطه آدمی، عمل کرده است.
به نظر یونگ، در ناخودآگاه جمعی، تصاویری وجود دارند که او آنها را »کهن الگو« نام نهاده است.یونگ، باور دارد »سَ...مبُل، دارای جنبه ناخودآگاه وسیعتری است که هرگز به طور دقیق، تعریف یا به طور کامل، توضیح نگردیده است...ذهن آدمی، در کند و کاو سَمبُل، به تصوّراتی می رسد که خارج از محدوده استدلال معمولی است - «یونگ،. - 22:1352اریک فروم - - Erick Fromm روان کاو و اندیشمند معروف آلمانی نیز، می گوید: »در زبان سمبلیک، دنیای برون، مظهری است از دنیای درون یا روح و ذهن ما« - فروم،. - 14:1355 نفس همواره مقوله مُبهمی بوده است که ذهن اندیشمندان را به خود مشغول داشته و آنها را به شناخت هرچه بیشتر آن معطوف کرده استشناسا.رون، حُکما و عُرفا آن را در سه محور نهاد، خود و فراخود که همان نفس امّاره، لوّامه و مطمئنّه، باشد؛ تقسیم و مورد بررسی قرارداه اند.
- رک.کتابی،. - 73 :1389 مولانا برای هر مرتبه از وجود، جسمی قائل است و جانی و به عبارتی، صورتی و معنایی. پس هر مرتبه ای از جان، جسمی می شود برای مرتبه بالاتر از خود.بالاترین مرتبه جان را، مولانا »دل« می خواند که جان ِ جانِ جانِ آدم است.جسم هم که سایه سایه سایه دل است؛ در پایینترین مرتبه خویش، »نفس« نامیده می شود - رک.کریمی،. - 38 :1384 حیوانات از آغاز آفرینش تا کنون جایگاه مهمّ و حضور قوی در زندگی انسان ها داشته اند.آنها بسیاری از صفات انسانی همچون: ذکاوت، مهرورزی، فداکاری، شجاعت، حزم و احتیاط، حماقت و کینه توزی و ...با خود دارند. بدیهی است حضور و وجود محسوس حیوانات برای انسان در خلق تصاویر حیوانی موثر بوده است.
خیِهِ قالَ یا وَیلَتِی أعجزتُ أن أکونَ مِثلَ هذا الغُرابِ - «مائده،. - 30 درینا زمینه می توان، نمونه های متعدّدی از این نوع تأثیرات رفتاری بر انسان همچون تعلیم مومیایی از زنبور عسل، دام نهادن از عنکبوت، کمین کردن و هجوم به طمعه از شیر و ذخیره آذوقها مورچه را یافت. - رک.معروف،. - 237:1368 شعبانی، در مورد این نکته که چرا مولانا دایره المعارف عظیمی از حیوانات فراهم آورده و این شخصیّت ها را برای بیان آموزه های عرفانی، فلسفی و اخلاقی خود به کار گرفته؛ خاطر نشان می کند که مسلماً تلاش وی برای جستن راهی است که به معنا منتهی می شود - رک.شعبانی،. - 24: 1386 پور نامداریان، در موردشخصیّ ت های حیوانی داستان های مولانا، خاطر نشان می کند: ...»مولوی، از طریق گفتگوها شخصیت آنان را چنان تصویر می کند که بیش و کم نمونه کلی افراد گروه و صنف خود می شوند و اگر خواننده تجربه ای از شناخت آن شخصیت ها که در داستان مطرح می شود؛ داشته باشد، شباهت عجیبی میان نمونه های کلی مثنوی و مصادیق ذهنی و تجربی خود احساس می کند.
- «پورنامداریان،. - 288:1380 در مرور پیشینه تحقیق این جُستار، مقالات و کتب ارزنده ای نگاشته شده است که از آن جمله می توان به »فرهنگ نمادها و نشانه ها در اندیشه مولانا« - علی تاجدینی، - 1383، »نقش حیوانات در داستان های مثنوی معنوی - «بهروز خیریه، - 1384، »بررسی حکایت های حیوانات تا قرن دهم - «محمّد تقوی، - 1376، »شاخه مرجان - رمزپردازی حیوانات در مثنوی معنوی - - «معصومه شعبانی، - 1386، »فرهنگ نامه جانوران در ادب فارسی« - منیژه عبداللهی، - 1381، » فرهنگ اشارت - «سیروس شمیسا، - 1387، »انسان و سمبولهایش - «کارل گوستاو یونگ، - 1384،»رمز و داستان های رمزی« - تقی پورنامداریان، - 1368 ومقالاتی چون: »نماد وکهن الگوهای نمادین در مثنوی معنوی - «سهیلا صلاحی مقدّم، - 1389،»استعاره های برگرفته از نام های حیوانات در زبان عربی« - یحیی معروف، - 1386 و »تأویلات مولوی از داستان های حیوانات - «علیرض نبی لو، - 1386 اشاره کرد که در هیچ یک از این آثار به موضوع مورد مطالعه ما، توجّهی نشده است و جنبه نوآوری و تازه بودن این مقاله، مورد تأکید است.
بحث
در این بررسی ابتدا، نام حیوان مورد نظر، سمبُل و نمادی که در ادب فارسی بدان معروف است، مفاهیمی که مولانا از آن در آثارش بهره برده است،خصوصیّاتی که از این حیوان در متون اوستایی و پهلوی، آمده؛ نقل شده و بعد از ذکر بیت یا ابیات مورد استفاده مولانا در کلیّات دیوان کبیرو مثنوی معنوی، به مفهوم نمادین این حیوانات در رابطه با »نفس« اشاره شده است. درکلیّات دیوان کبیر و مثنوی معنوی مولانا، حیواناتی چون: اژدها - اژدر و ثعبان - ،اسب - فَرَس و ستوراُشتر - ناقه - ،بُز - بُزبچه - ، خر، خرگوش، دیو - غول - ، زاغ، سگ،شُغال، شیر،گاو - عجل - گُربه،گُرگ، مار و موش برای ساختن تصاویر حیوانی، مورد استفاده قرار گرفته اند، حیوانات و ابیات مورد استناد بر اساس فهرست الفبایی حیوانات، ازین قرارند:
.1اژدها: مخلوق پیچیدهیا که از کهن ترین دوران در اساطیر و افسانه های اغلب اقوام و ملّت ها دیده می شود و نزد بیشتر ایشان مظهر شرّ است.هم ازین رو،کُشتن او از اعمال بزرگ قهرمانی به شمار می آمد - رک.شریفی،». - 132:1388اژدها یا اژدرها در مثنوی و دیوان کبیر، بارها به کار رفته است.مولانا این حیوان را مظهر و نماد معانی گوناگون نظیر: نفس، عقل، قرآن، قضای الهی، دشمنان اولیا،مقام، حرص، عشق و جهل؛ دانسته است.امّا نگارنده ]تاجدینی[ معتقد است که تصویر مولانا از اژدها با نفس آدمی به جمیع مراتب از نفس امّاره تا نفس مطمئنه، قابل تطبیق است« - تاجدینی،» . - 90:1383اژدها و مار، گاه در مثنوی به یک معنی آمده و اغلب به معنی نفس امّاره، بلا، دشمن، شهوت و...است« - خیریه،. - 16:1384 سیمای اژدها در تاریخ اساطیری ایران، در نهایت سهمناکی، زشت رویی و پلشتی است. آنها از نخستین یاران اهریمن می باشند که آفرینش نیکوی اورمزد را آشفته می نمایند؛
.2اسب - ستور فَرَس - و:در اوستا از ارجمندترین و محترمترین ستوران معرّفی شده است و صاحب جایگاهی گرانقدر است - رک.شریفی،. - 132:1388 مولانا از خصیصه هوش و قابل تربیت بودن اسبتمثیلات، متعدّدی ساخته و پرداخته است.وجه مشترک همه این تمثیلات در یک معنا خلاصه می شود: اسب» مظهر و نماد جان و روح است؛ اعمّ از روح حیوانی یا انسانی« - رک.تاجدینی،. - 97:1383در مثنوی معنوی اسب، گاه تمثیل تیزروی، سرعت و شتاب،گاه تمثیل سرکشی و تیزتکی است و گاه تمثیلی برای جان، جسم، نفسامّاره و شیطان - رک.خیریه،. - 25:1384ولی گاهی نیز اهریمن به هیئت اسب در می آید : » ]طهمورث[ درخواست این کامیابی را به من ده...که من اهریمن را به پیکر اسبی درآورده، مدّت سی سال تا به دو کرانه زمین برانم...« - عبداللهی،. - 50: 1381