بخشی از مقاله

تحلیل و بررسی روش های طراحی برنارد چومی از دیدگاه نظریه پردازان

چکیده:

هدف از این نوشتار بررسی و تحلیل طراحی و آفرینش فرم معماری است که از جمله چالش هایی است که ذهن معماران را به خود مشغول کرده است.دیدگاه و نظریه های زیادی در این زمینه وجود دارد.در این مقاله با بررسی برخی ازآثار معمار و شهرساز معاصر سوییسی سه دهه اخیربرنارد چومی به نتایجی دست پیدا میکنیم که مفاهیم کار او به صورت در هم تنیده از دو عنصر رخداد و جنبش متشکل شده است. همچنین او در اغلب کارهای خود از رشته های دیگر همچون ادبیات وسینما در اثبات فلسفه های کار خود استفاده میکند وعقیده دارد معماری باید در جدال با فرهنگ باشد.وی بر انفصال جامعه ی معاصر میان کاربری فرم و ارزش های اجتماعی تمرکز داشت وروند شکل گیری ایده های او ارتباط مستقیم با ساختار زدایی دارد. لذا در این مقاله سعی بر آن است تا به روش تحقیق استدلال منطقی به بررسی آثار وی (پارک دلاویلت-موزه آلسیا)از دیدگاه صاحب نظرروش های طراحی معماری یورماکا،جفری برادبنت،مک گینتی و برایان لاسن پرداخته میشود.

کلمات کلیدی: برنارد چومی-جوهره و استعاره و تصادف و ناخودآگاه و...- یورماکا،جفری برادبنت،مک گینتی و برایان لاسن

1

مقدمه:

چومی معمار، نویسنده و استاد دانشگاه، متولد لوزان سوئیس در سال 1944 است. تحصیلات معماری را در دانشگاهای تی اچ زوریخ آغاز کرد، جایی که سنت چومی در سال 1970 برای تدریس در مدرسه معماری ای ای راهی لندن شد. لندن بعد از جنگ جهانی دوم به عنوان پل ورود محصولات فرهنگی پاپ حاصل از فرهنگ مصرفی عمل می کرد و شرایط را برای ایجاد وقفه در جنبش مدرن فراهم می کرد(ابراهیم آبادی،.(178:1386ابتدا وی به عنوان یک نظریه پرداز شناخته شده، سپس به خاطر طرح جالب و منحصربه فرد خود در سال 1983به نام پارک دلاویلت جایزه معتبر معماری را از آن خود نمود.طرح گسترده وی تصویر جدیدی از یک پارک فرهنگی در 125هکتار به نمایش گذاشت. مفاهیم کار وی به صورت درهم تنیده از دو عنصر رخداد و جنبش، با توجه به معماری ابداع کننده معرفی می شود. چومی اغلب از منابع و رشته های دیگر مانند ادبیات، سینما در اثبات فلسفه کارهای خود استفاده می کند و عقیده دارد معماری باید در جدال با فرهنگ و سوال اصلی تغییرات معماری روزمره باشد. پروژه هایی نظیرموزه جدیدآکروپلیس، استودیو هنرهای معاصر فرزنو، دفتر مرکزی واچرون کنستانتین، و مرکز دو و میدانی ریچارد لیندنر دردانشگاه سین سیناتی از کارهای برجسته وی بوده است دو سالن کنسرت در روان و لیموژ در فرانسه، مدرسه معماری مارن لاولی میامی و همچنین مرکز باستان شناسی موزه از آخرین کارهای بخصوص او به شمار می روند (ابراهیم آبادی،.(184:1386

فلسفه دیکانستراکشن:

در نیمه اول قرن بیستم مهم ترین مکتبی که ادامه دهنده فلسفه مدرن محسوب می شد، فلسفه اصالت وجود بود. ژان پل سارتر (1905– 1980) فیلسوف فرانسوی، پایه گذار این مکتب بود. او خردگرایی مدرن که توسط دکارت، کانت و سایر بزرگان مدرن مطرح و تبیین شده بود را اساس فلسفه خود قرار داد .از نیمه دوم قرن بیستم، فلسفه مدرن و مکتب اصالت وجود و خرد باوری از طرف مکتب جدیدی به نام مکتب ساختارگرایی مورد پرسش قرارگرفت. این مکتب در ابتدا توسط فردیناند دو سوسور، زبان شناس سوییسی و لوی استراوس، مردم شناس فرانسوی مطرح شد(قبادیان،.(140:1383

سوسور در حدود یک قرن پیش در کتاب “درس هایی در مورد زبانشناسی عمومی” پیشنهاد پایه گذاری علمی نوین تحت عنوان نشانه شناسی را مطرح کرد که به گمان او زبانشناسی یکی از شاخه های این علم گسترده است. از دید او نشانه به هر آنچه که به چیزی غیراز خود دلالت داشته باشد اطلاق می شد. نشانه مانند سکه ای است که دال و مدلول دو روی این سکه محسوب می شوند. از نظر وی،ما واژه ها را با خود آنها نمی شناسیم، بلکه با تفاوت واژه هاست که آنها را از هم تمیز می دهیم. تفکرات سوسور بعدها پایه و بنیان بسیاری از نظریات ساختارگرایان را که مبتنی بر نشانه شناسی و زبانشناسی بود تشکیل داد.روش ساختارشناسی، یافتن و کشف قوانین فعالیت بشری در چهار چوب فرهنگ است که با کردار و گفتار آغاز می شود. رفتار و کردارنوعی زبان است، به همین دلیل ساختارگراها ، ساختار های موجود در پدیده ها را استخراج می کنند. اگرچه مکتب ساختارگرایی فلسفه و جهان مدرن را مورد شک و تردید قرار داد، ولی خود این مکتب نیز مورد نقد فلاسفه پست مدرن و خصوصا

2

پسا ساختارگراها قرار گرفت. مکتب دیکانستراکشن که یکی از شاخه های مهم فلسفه پست مدرن محسوب می شود، نقدی به بینش ساختارگرایی و همچنین تفکرمدرن است. این مکتب زیرمجموعه پساساختارگرایی نیز محسوب می شود. زیرا اکثر اندیشمندان این مکتب، پرورش یافته دوره ساختارگرایی می باشند. رولان بارت، یکی از فیلسوفان پساساختارگرای معاصر فرانسوی است . از نظر وی مدلول نه تنها آنچنان که سوسورمطرح کرده بود جایگزینی منحصر به فرد برای دال نیست، بلکه هیچگاه دست یافتنی نمی باشد (قبادیان،.(142:1383

دیکانستراکشن از نظرژاک دریدا:

مکتب دیکانستراکشن برای اولین بار در دهه های 60 و70 توسط ژاک دریدا، فیلسوف فرانسوی، در عرصه فلسفه و ادبیات مطرح شد. وی با ساختارگراها مخالف و معتقد بود که وقتی ما به دنبال ساختارها هستیم از متغیرها غافل می مانیم. فرهنگ و شیوه های قومی هرلحظه تغییر می کند، پس روش ساختارگراها نمی تواند صحیح باشد (قبادیان،.(142:1383

دریدا، به ویژه در کتاب از متن شناسی می کوشید از افلاطون تا لوی استروس، تاریخ متافیزیک حضور را نقد میکند. دریدا می گوید: در تاریخ فلسفه، حضور را بر غیاب ترجیح داده اند.

بنابراین دریدا، گفتار فلسفه غرب را که گفتار مقدم برنوشتار است را زیر سوال برده و تقدم گفتار بر نوشتار و وحدت میان دال و مدلول را رد می کند. تقابل های دوتایی موضوع دیگری است که دریدا نقد کرده است. تقابل های دوتایی همچون روز و شب، ذهن و عین، گفتار و نوشتار همواره در فلسفه غرب مطرح بوده است و همواره یکی بر دیگری برتری داشته است. ولی به نظر دریدا هیچ ارجحیتی وجود ندارد. از این منظر، دریدا متن واسازی شده را متنی می دانست که ارجحیت یک وجه دلالت بر سایر وجوه مسلط از بین می رود. در واقع واسازی حرکتی است. تحلیلی که از طریق آن عناصر به حاشیه رانده شده تاریخ به میانه متن می آیند و دیگر عناصری که تاکنون در مرکزیت متن قرار داشته اند ارجحیت خود را از دست داده و حاشیه را تجربه می کنند.از نظر دریدا، دیکانستراکشن صرفا تحلیل گفتمان ها، تحلیل مفاهیم و گزاره های فلسفی یا تحلیل نشانه شناختی نیست و نباید باشد، بلکه همچنین باید نهادها و ساختارهای اجتماعی و سیاسی و سخت ترین سنت ها را به چالش بکشد(قبادیان،.(143:1383

دیکانستراکشن در معماری:

دیکانستراکشن نوعی وارسی یک متن و استخراج تفسیرهای آشکار و پنهان از بطن متن است. این تفسیرها و تاویل ها می تواند با یکدیگرو حتی با منظور و نظر پدید آورنده متن متناقض و متفاوت باشد. لذا در بینش دیکانستراکشن، آنچه که خواننده استنباط و برداشت می کند واجد اهمیت است و به تعداد خواننده، استنباط و برداشت های گوناگون و متفاوت وجود دارد. خواننده معنی و منظور متن را مشخص می کند و نویسنده عامل تایین کننده نیست. ساختاری ثابت در متن و یا تفسیری واحد از آن وجود ندارد. ارتباط بین دال و مدول و رابطه بین متن و تفسیر شناور ولغزان است(قبادیان،.(144:1383دیکانستراکتیویسم سعی دارد تا ساختار اندیشه و نظم محوری را که به جهان ما تحمیل شده را تغییر دهد. چنین معنایی که از طریق ساختاری نظام یافته تحمیل می شود، تفسیرهای دیگری که در همان زمینه با اعتباری یکسان عرضه می شوند را سرکوب کرده و امکان تنوع فکری و ذهنی خارج

از این چهارچوب را به خصوص از مخاطب می گیرد.در واقع، هدف ساختار شکنی، مرزها و محدودیت ها را شکستن، دست یافتن به چشم اندازهای تازه یا به عبارتی کشف قلمروهای جدید، بر هم زدن و ریشه کنی نظم های مفهومی و چارچوبهای فکری به ارث رسیده و ترجمان آنها علیه پیش انگاره های خودشان است. معماران دیکانستراکشن در پی واسازی سنت می باشند و هر چیزی را که معماری را تابع چیز دیگر قرار دهد ­ارزش هایی نظیر مفید بودن و کارایی. صرفا چیزی که این معماران می سازند مهم نیست، بلکه مهم این است که ما از آنچه ساخته اند چه تعبیری می کنیم. بنابراین دیکانستراکشن صرفا فعالیت و تعهدی از جانب معماران نیست، بلکه از جانب کسانی هم هست که این ساختمان ها را می بینند، وارد فضا می شوند، در این فضا حرکت می کنند و این فضا را به نحو دیگری تجربه می کنند .چومی یکی از معماران بنام دکنستروکتیویست است که بیش از همه تحت تأثیر اندیشه های دریدا قرار گرفت و مکتب دیکانستراکشن راوارد عرصه معماری نمود (نگاه نو،32،ص.(89

تحلیل برخی آثاربرنارد چومی:

پارک دلاویلت:

پارک دلاویلت با مساحت 125 آکر در حومه شمالی پاریس، بین دو ایستگاه مترو و در میان یک منطقه نیمه صنعتی با طبقه کارگر قرارگرفته است. طول پارک بیش از یک کیلومتر و عرض آن حدود 700 متر است.

در درون این پارک ، موزه بزرگ علم و صنعت، شهر موسیقی، تالار بزرگ و سالنی برای کنسرت های موسیقی راک قرار گرفته است.

در این پارک سه عامل به طور همزمان تداوم می یابند:

ا­ یکسری از رویدادها که خیال پردازی را تشویق می کنند که به طور معمول در پارکهای قدیمی یافت نمی شود.

­2 مکان هایی که در آنها این خیال پردازی ها می توانند نیروی خود را از دست بدهند.

­3 پیشنهاد حرکت درفضایی از نقطه ها و خطوط منحنی که در داخل فضایی منظر سازی شده قرار دارند.

پارک دلاویلت مدل جدیدی را برای پارک قرن 21 به نمایش می گذارد که در آن برنامه، فرم و ایدئولوژی باهم آورده می شوند. از جمله اهداف ایجاد این پارک، تمرکز زدایی از شهر پاریس و ایجاد مکان دومی برای فعالیت های متنوع شهری است.

4

تصویر -1دید پرنده به پارک دلاویلت(منبع:(www.tschumi.com

پیشینه سایت: پارک در یکی از آخرین قطعه زمین های بزرگ باقیمانده در پاریس قرار داشته و به شهر علمی و صنعتی وسیعی محدود می گردید. در جنوب این ساختمان، سینمائی کروی شکل با نمائی درخشان که قرار داشت. علاوه بر آن، در جنوب و غرب این ساختمان، بنای بازار مال فروشان موجود بوده (مزینی،.(34 :1375 قرارگیری دو کانال آب که از داخل سایت می گذشتند که یکی از آنها برای تامین آب شرب پاریس و دیگری برای جابجایی بار بود. به همین دلیل پویایی و تحرک انسانی به دلیل وجود این عناصر در طراحی پارک از میان نرفت. برنامه پارک دلاویلت پیچیده بود. این پارک باید شامل کارگاه، تالار ورزش، حمام و زمین بازی، مکان هایی برای نمایشگاه ها، کنسرت ها،آزمایشگاههای علمی، بازی ها و مسابقه ها می گردید. جاگیری تمام این خواسته ها در یک بنای بسیار بزرگ امکان پذیر بود. اما چومی آنها را چون یک مرکز فرهنگی در فضای آزاد درنظر گرفت، با ساختمان هایی که هر یک از دیگری جدا بود. گویی این بناها اجزایی از ساختمان های بزرگ باشند که درون طرحی پیوند یافته قرار می گیرند؛ طرحی که از یک جانب پاسخگوی نیازهای شهر بود و از جانب دیگر محدودیت های موجود درنظر گرفته بود(مزینی،:1375 .(163

تصویر-2پلان پارک دلاویلت(منبع: مزینی،(163 :1375

5

سیستم های تشکیل دهنده پارک:

سطوح تشکیل شده بود.. طرح چومی توجه کمی را به ساختار موجود داشت و از روی هم قرارگیری سه سیستم نظام دهنده کاملا متفاوت نقطه، خط وسطح.


تصویر-3سیستم های تشکیل دهنده پارک(منبع:توکلی.(32:1367

نقطه: وی در طرح پارک دلاویلت از سیستمی یا شبکه ای شطرنجی مرکب از مربع هائی به ابعاد 120 متر استفاده کرد. روی

هم رفته هشت مربع از شمال به جنوب و پنج مربع از شرق به غرب این سیستم را تشکیل می دهند. چومی به این مربع ها به دیده سیستمی از نقطه ها نگریست و در هر تقاطع ]خطوط شبکه شطرنجی[، یک مربع درنظر گرفته میشود مگر آن که نقطه تقاطع درون ساختمانی عظیم قرار می گرفت، این نقاط به ابعاد 10 متر و به شکل مکعب بودند که فلی نام داشتند(مزینی،:1375 .(35

در زبان فرانسه فلی به دو معنا می باشد: یکی به معنای جنون و دیوانگی و دیگری به معنای غرفه نمایشگاهی کوچک و مطلوب. هدف چومی از این نام گذاری، شوریدن بر ضد توضیحات منطقی گذشته است.

(1هرکدام از فلی ها می توانند خود را با نیازهای عملکردی ویژه ای وفق دهند. تکرار قوی این فلی ها، عناصر نشانه ای قابل تشخیص برای پارک هستند. هر فلی به عنوان یک نشانه و فضایی منحصر به فرد است که در هریک از آنها یک گروه از رویدادها به وقوع می پیوندد.

(2 فولی ها که جهت سهولت و افزایش دسترسی در راستای محورها سازماندهی شده اند، به عملکردها و مکان ها ی پراستفاده شامل شهرموسیقی، کافه ها و رستوران ها، زمین بازی کودکان، مرکز کمک های اولیه و اجرای موسیقی اختصاص پیدا کرده اند. (ابراهیم آبادی،(39 :1386



تصویر-4طرح های فولی ها(ابراهیم آبادی.(39:1386

خطوط: اطراف فلی ها، چومی تعداد بسیاری راه طرح کرد که گاه به بالا و گاه به پائین صعود و نزول می کنند و برخی از آنها به شدت هندسی هستند و بعضی دیگر فرم هائی بسیار آزاد دارند. محور اصلی شمال به جنوب، دو ایستگاه مترو را بهم وصل می کند و محورشرق به غرب نیز ، پاریس را به حومه هایش متصل می نماید. چومی معتقد است که این مجموعه راهها و گردشگاههای سینمایی پدید می آورد، چرا که آمیزه ای است از تصورات، با آرایه بندی به شکل یک نوار فیلم نپیچانده است. این خطوط حرکت پیاده را راهنمایی می کنند ودر مسیرهایی که از میان باغات عبور می کنند، رویارویی غیرمعمول و غیر منتظره ای را با طبیعت موجب می شوند. چومی این راهها را به عنوان سیستمی از خطوط در نظر گرفت(جودت و همکاران،.(118 :1378

سطوح: وی در زیر همه این نقطه ها و خطها ، سیستم هندسی و اساسی دیگری را پایه گذارد. سطوح در پارک کلیه فعالیت هایی که به سطوح باز وسیع نیاز دارند همچون فضای بازی، ورزش و تمرین های جسمانی، سرگرمی های دسته جمعی، بازارها و موارد دیگر را در خود جای می دهند(ابراهیم آبادی، .(39 :1386

هر کدام از این سه سیستم در درون خود، کامل است، اما چون بر سیستمی دیگر نهاده شود با آن رابطه ای متقابل پیدا می کند. این سیستم ها با یکدیگر برخورد می کنند و یک سیستم در برابر سیستم دیگر یا به سبب آن منحرف می شود.گاه دو سیستم به هم می رسند و هر یک دیگری را تقویت می کند و برخی اوقات سیستم ها صرفا همزیستی راآغاز می کنند و پنداری نسبت به یکدیگر بی تفاوت می شوند.

دیدگاه چومی در خصوص روش های طراحی:

جایگزینی مفاهیم تازه: از نظر چومی، جانشینی مفاهیم تازه در خصوص تضاد میان فرم و عملکرد در جهت آشتی دادن میان آنها ضروری است. برای وی تضادهای علت و معلولی اساسی بین فرم و عملکرد، سازه و جنبه های اقتصادی کار و فرم و برنامه عوامل اصلی بودند. نکته این است که برای این تضادها جانشین هایی پیدا شود و مفاهیمی تازه برای آشتی دادن و بر هم نهادن تغییرات ناگهانی و جانشینی یافت شود (مزینی،.(61 :1375

معماری پیچیده بدون رعایت قواعد سنتی (نظم، سلسله مراتب و ترکیب):

یکی از ویژگی های معماری دیکانستراکتیویسم، روی آوردن به فرم های پیچیده و خلق آنهاست، به گونه ای که رویای فرم خالص درهم ریخته می شود و فرم دیگر واقعا خالص نیست. آنچه که این طرحها را دیکانستراکتیو می کند همان توانایی آشفتن اندیشه ما درباره فرم است (جودت و همکاران،.(47 :1372 چومی کوشید تا نشان دهد که معماری پیچیده می تواند بدون رعایت قوانین سنتی ترکیب، سلسله مراتب و نظم سامان یابد. وی هم ترکیب و هم مکملها را در طرح این پارک رد کرد چون آنها اسطوره های قدیمی را زنده می کردند و محدودیت های عملی خود را به پروژه تحمیل می نمودند(مزینی،.(163 : 1375 وی در پارک دلاویلت با زیر پا نهادن قواعد ترکیب و توازن، امتزاج را به جای ترکیب به کار می گیرد.


تصویر-5پلان پارک دلاویلت(منبع:مزینی.(69:1375 تصویر-6سیرکلاسیون طراحی(منبع:مزینی.(70:1375

زدودن مفاهیم قراردادی از طراحی و جایگزین کردن مفاهیم قابل تاویل در آنها:

چومی امیدوار بود که در معماری هر گاه تضادهای برنامه ها واسازی شوند معلوم می شود این تضادها درست بر ضد همان اساسی هستند که برنامه هاخود بر آن استوارند. معنی این سخن این است که باید معماری را از معیارهای قراردادی جدا نمود، این کار

مسلًما با استفاده از مفاهیم معماری مفاهیم نقد ادبی، سینما، فلسفه، و روانکاوی امکان پذیر است (مزینی،.(161 :1375

انقطاع تاریخی:

دیکانستراکشن بیشتر افشاگر ناشناخته ها در دل سنت است. شوکی است از قدیم که از ضعف موجود در سنت بهره برداری می کند تاآن را برآشوبد . طراحی پارک شهری دلاویلت درست در نقطه مقابل پارک شهری قرن نوزدهمی است که فردریک لاالمستد از آن پشتیبانی می کرد. به این دلیل که ساکنین شهری قرن حاضر متفاوت از ساکنین قرن نوزدهمی هستند، بنابراین نوع پارکی باید برایشان طراحی شود نیز متفاوت است. ایده طراحی یک پارک شهری موافق با اصول طبیعی در مرکز شهر، ارضاکننده نیازهای متنوع ساکنین شهری قرن حاضر نیست. اینگونه پارک ها بیشتر مورد استفاده کودکان و افراد سالخورده و یا مکان ملاقات هستند که میدان شهری نیز در گذشته این عملکرد را برعهده داشت(جودت و همکاران،.(1372:49

روی هم قرارگیری عملکردها:

چهارچوب نظری پارک دلاویلت، ترکیب و جانشینی های چندگانه و متنوع را در فضای ساخته شده مدنظردارد. هر چیزی به راحتی می تواند جابجا و جایگزین شده و یا مورد بازبینی و اصلاح قرار گیرد بدون اینکه به هویت و جوهره اصلی پارک آسیب برساند.این امر نتیجه عدم تحمیل سلسله مراتبی است که در پارک های شهری قدیمی دیده شود.

عدم توازن در تقابل با توازن،کثرت در تقابل با وحدت، بی نظمی در تقابل با نظم:

دیکانستراکتیویست ها، علی رغم آن که به معماری صرفابه عنوان پدیده ای هنری می نگرند، عواملی چون توازن، وحدت، تناسبات و مانند آنها را که معیارهای هنری معماری هستند رد می کنند تا معیارهای خود را جانشین آن کنند. به عبارت دیگر، توازن در آثار ایشان ناشی از عدم توازن است همانند کشف نظم در بی نظمی.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید