بخشی از مقاله
چکیده
برای آدمی از نخستین روز آفرینش، عنصر »رنگ« یکی از نمودهای برجسته و مشخص در حوزه احساسات درونی او بوده است و همیشه روح و روان او را فریفته و شیفته خود کرده است. چنانکه سیاهی و تاریکی شب و سپیدی و درخشندگی روز تأثیر بسیار شگرفی در عمیقترین زوایای روح و روان و حتی کیفیّت زندگی او داشته است. به مرور زمان، انسان با شناخت وسیع از رنگهای متنوع و گوناگون طبیعت پیرامونش، سعی کرد تا از آنها در زیباسازی محیط و حتّی گفتار خود استفاده کند. با پیدا آمدن مسائل هنری و ادبی، رنگ، جایگاه وایژه پیدا نمود؛ و خلّاقیّتهای ماهرانه را در هنر به دنبال خود به ارمغان آورد.
رنگ، امروز یکی از شاخصترین و بااهمیّتترین عنصر در به وجود آمدن خلاقیتها و سازندگی های هنری است. با توجه به اینکه هسته اصلی و اولیه جهان بر رنگ استوار است، هنرمندان و شاعران نیز با شناخت وسیع از آن، شاهکارهای بی بدیل و کمنظیری به وجود آوردهاند. شاعران و هنرمندان به عنوان کسانی که به وجودآورندگان زیبائی های این جهان هستند، تلاش نمودهاند تا از واژههای رنگین برای زیباتر نشان دادن تصاویر شعری و هنری استفاده کنند و تفسیر و توضیح روابط موجود بین رنگ و واژه و هنر را، در فضای نمادین شعر و هنر نشان بدهند؛ و نماد در گستره ادب فارسی زائیده ذهن خلّاق شاعر است که نشاندهنده مفاهیمی فراتر از خودش میباشد. این مقاله در پی آن است تا با تحلیل و تفسیر، زمینههای نمادین رنگ در شعر معاصر را با تکیه و تأکید بر اشعار فریدون مشیری و حمید مصدّق نشان دهد.
مقدمه
»زرد و نیلی و بنفش/ سبز و آبی و کبود/ با بنفشهها نشستهام/ از بنفشهزار و باغچه/ تا بنفشهزار چشم تو/ که رُسته در کنار هم / زرد و نیلی و بنفش/ سبز و آبی و کبود« - مشیری، 1390، ص - 511 »نمادها هم چون سرفصلهای کوتاه و درهمتنیده، مفهومها و مدلولهایی فشرده و موجز را با خود حمل میکنند. این ایجاز و درهمتنیدگی که مالاً به ابهام در معانی منجر میشود؛ موجب میگردد تا وجه غیبی و دیریاب ساختمان معانی آنها، بیشتر از آن چیزی باشد که در نگاه نخست به چشم میآید.
مدلولهای مبهم نمادها با حیاتی فناپذیر، دائماً در داد و ستد و زاد و ولد، تطّور و تکامل به سر میبرند و روح زیبایی را در کالبد صورتهای هنری و ادبی می دمند و بخشی از بنیاد آثار معنوی و فرهنگی ملّتها را تشکیل میدهند.« - قبادی، 1388، ص - 1 نمادپردازی یعنی نمایش چیزی که توسط نماد از تداعی معانی و پیوستگی تصوّرات و تصاویر ذهنی و احساسات نتیجه میشود؛ و از این لحاظ به راستی فرایند روانشناختی اساسیای است که همه فعالیّت های عقلانی و بخش عظیمی از زندگانی عاطفیان از آن نشأت می گیرد.
نمادپردازی، بازتابی ذهنی است که در عرصه حیات عقلانی، همان نقش بازتاب فیزیولوژیکی در پهنه حیات نباتی را دارد. - ستاری، 1390، ص » - 140نماد همواره نمایش چیزی از معنی است که در اثر پیوند ناخودآگاه خلّاق انسان و محیط او به وجود میآید و رابطهای عمیق میان فرد و اجتماع و طبیعت اطراف او ایجاد میکند . تاریخ نشاندهدمیکه هر امری اعمّ از طبیعی - سنگ، فلّز، گل، درخت و ... یا مجرّد - اعداد، اساطیر و ... - میتواند ارزشی نمادین پیدا کند و تمدنی که نماد نداشته باشد جز تاریخ چیزی نخواهد بود.«زمرّدی، - 1387، ص - 187
اگر» با تأمّلی پر دامنه مفهوم اصطلاحی و ادبی نماد را در نظر داشته باشیم، به جز رمز که نزدیکترین معنی و بیشترین رابطه و خویشاوندی مفهومی را با نماد داراست، مابقی واژگان از جمله نمون، علامت، نشانه، مثل، راز و نماینده که در متون کهن فراوان به کار رفتهاند؛ مترادف نماد به معنی دقیق آن نیستند. مآلاً، نظر به همخوانی و قرابت با معنایی اصطلاحی رایج امروزین نماد در ادبیات و هنر، مناسبترین و جامعترین تعریف لغوی را صاحب »آنندراج« عرضه کرده است که نماد را در مفهوم متعدّی و به معنی فاعلی آن، یعنی ظاهرکننده و نشاندهنده آورده و »دهخدا« نیز در لغتنامه،عیناً عبارت آنندراج را پذیرفته و شاهد مثال را نیز از همان مأخذ نقل کرده است.« - قبادی، 1388، ص - 38
»دنیایی که در آن به نظاره نشستهایم، از دو عنصر مهم تجسّمی شکل گرفته است. صورت - Form - و رنگ - Color - که هر دو به نوعی لازم و ملزوم یکدیگرند، اشیای اطراف ما، ابتدا از لحاظ شکل و اندازه احساس میشوند و سپس در حالی که پوششی از رنگ دارند مورد توجه قرار میگیرند. در هر حال، رنگ، علامت مشخّصه هر شی است، چنانکه گل سرخ به واسطه رنگش از دور جلبنظر میکند. در این میان، شاعر نگاه دیگرگونه به هستی دارد، بی گمان واژگان برگزیده او نیز دیگرگونه است.
»سرایندگان و شاعران فارسی زبان، با بهرهگیری از واژههای نمادین و زیبا و متنوع و با الهامگیری از رمز و رازها، تاریخ و تمدن اساطیر و فرهنگ و آیینهای درخشان این مرز و بوم و همچنین در پرتو معنویت و بلاغت قرآن کریم و تعالیم دینی، در خیالپردازیهای انفعالی و ناخودآگاه و همچنین آگاهانه به کشف نمادهایی دست یافتهاند« - شفیعی کدکنی، 1386، ص - 276 در شعر متأخر و معاصر شاعران به مسأله رنگ حساسیت بیشتری داشته و دارند. آنها در تصویرهای شعری خودشان عنصر رنگ را با دقت بیشتری مورد توجه قرارداده اند. »معنای نمادین رنگها و بازشناسی و ویژگیهای آن به پیشینه فرهنگی و باورهای دیرینه ملتهای مختلف بازمی گردد و اغلب با پندارهای اساطیری آنان پیوند میخورد و از آنجا سرچشمه می گیرد.
با این همه در بسیاری از اوقات نیز در پیوند با یک رنگ از سوی ملتهای مختلف، نگاههای همسان و دریافتهای همگون دیده میشود؛ زیرا از دیدگاه روانشناسی به گونهای عمومی و فراگیر، ویژگیهای شخصی برای رنگها برشمرده میشود « - کاووس حسنلی، 1387، ص» - 60از آنجا که شعر امروز حاصل تجربیات شخصی و اجتماعی و متأثّر از روحیات و عواطف روانی شاعران است، شناخت فراز و نشیب های زندگی شاعر امروزی تقریباً ضروری است چرا که شاعر امروزی به دلیل پیروی نکردن از سنتگرایی کهن، تقریباً مستقل از دیگران عمل می کند و از شعر به عنوان ابزاری برای بیان عقاید و احساسات خود و حتی ابزاری به منظور رسیدن به اهداف سیاسی و اجتماعی استفاده میکند. لذا تأثّرات سیاسی و اجتماعی و زندگانی شخصیت شاعر معاصر با گزینش واژگان، به ویژه رنگها در ارتباط مستقیم است« - قاسم زاده، 1384، ص - 3
در این مقاله، اشعاری از تمام مجموعه شعرهای فریدون مشیری، به عنوان شاهد و مثال و نمونه آورده شده است و با توجه به اینکه این مجموعه شعرها در سالهای مختلف به چاپ رسیدهاند، نام مشیری بیشتر تکرار شده است و این تکرار نام به دلیل مجموعه شعرهای متعدد او در سالهای متفاوت است که به چاپ رسیده است. در پایان مقاله، در قسمت منابع و مآخذ، صورت کامل هر مجموعه شعر به صورت جدا و مستقل داده شده است.
فریدون مشیری و حمید مصدّق از آن دسته از شاعران معاصر هستند که رنگ در شعر و تصویرسازی برای آنها از اهمیّت ویژهای برخوردار است و بدینجهت از اکثریّت رنگها، با شیوهای بسیار درست و اصولی و متناسب با معنا و نماد و رمز، در جایگاه خود بهره برده اند. این دو شاعر همواره خواهان مشارکت عاطفی ناخوادآگاه با پدیده هایی طبیعی هستند. آنها به توصیف رنگهایی که در طبیعت، مظاهر رمز و رازهاست حساسیت و عنایت خاصی دارند. بر این اساس آنها در به کارگیری شیوههای بیانی تصویرپردازی، باورها و عقاید و در حوزه رمزپردازی و نمادگرایی بسیار ماهرانه میاندیشند. »در هر حال به کار بردن رنگها و اکثریت بخشی به آنها در زبان به نشان دادن ذهن و دغدغههای روحی شاعر کمک بسیار میکند.
به عبارت دیگر طرحهای فرضی شاعر را نمایان میکند و بر مفاهیم ذهنی و نمادهای محتوای نوشتهها دلالت میکند« - پناهی، 1385، ص - 4 » فریدون مشیری، شاعری نوپرداز است با اندیشهای نو و آفرینشهای نو. با اینحال، نوپردازی او ناشی از ناآشنایی با سنّتهای شعر فارسی نیست؛ با این سنّتها آشنایی دارد. زبان شعرش بی آنکه بازاری باشد، ساده است و درعین سادگی به نحو مرموزی فاخر و متعالی نیز هست. با چنین زبان ساده، روشن و درخشان است که مشیری واژه واژه با ما حرف میزند، حرفهایی را میزند که مال خود اوست.« - مشیری، 1390، - 1641