بخشی از مقاله

چکیده

برای فهم و تفسیر نصوص دینی لازم است که محقق و پژوهشگر، زبان آن متن مقدس را بشناسد و ویژگی های آن را دریابد تا بر مبنای این شناخت، تفسیری نیکو از آن ارائه کند. نصوص دینی با ساختار زبان بشری همراه بوده و از قواعد و قالب های زبان شناسی پیروی می کنند. مفسر علاوه بر آشنایی با این قواعد، باید با قوانین حاکم بر فهم متن که در دانش هایی مانند ادبیات، منطق، اصول و تفسیر بیان می شوند، آشنایی کامل داشته باشد. اما غیر از این قواعد، مفسر باید از اصول اخلاقی نیز در فهم متن بهره گیرد تا در پرتو آن، به فهم صحیح از متن راه یابد. آیا مفسر در فهم متن باید خود را از قیود اخلاقی مبرا بداند، تا بدون پیش فرض به فهم ناب راه یابد؟ یا اینکه باید در چارچوب این قواعد قدم بردارد؟ چه چالش های اخلاقی در فهم نصوص دینی مفسر را تهدید می کنند؟

علامه طباطبایی به عنوان یکی از مهمترین مفسران دوره معاصر در جهان اسلام، در تفسیر المیزان ضمن اهتمام به اصول و مکانیسم تفسیری فهم متن، به اصول اخلاقی و چالش های پیش روی مفسر در فهم متن مقدس اشاره می کنند. وی با تحلیل جامع و دقیق از مسئله فهم متن، به نقد مفسران پرداخته و به مسئولیت اخلاقی در قرائت وبرداشت از آیات الهی اشاره می کند. در این تحقیق با رویکرد تحلیلی، به بررسی این اصول و چالش ها از دید علامه می پردازیم.

 طرح مسئله

ادیان الهی مبتنی بر نصوص و متونی اند که پیروان آن ادیان به این نصوص مراجعه کرده و با استنباط و دریافت آنچه در متون آمده ملتزم به دین خود می شوند. دین مبین اسلام نیز ازجمله شرایعی است که مبتنی بر متن مقدس می باشد.

اساس و شالوده اسلام، کتاب وسنت میباشد و کلیه احکام و عقاید و آداب این دین، براساس متون این دین مطرح میشوند. متن دینی ما مسلمانان یعنی قرآن کریم، ثابت و استوار و جاودانه و پاسخ گوی نیازهای بشر در زمینه های گوناگون زندگی است.

در پاره ای از موارد، این متن صامت است و باید استنطاق شود تا مهر از دهان برگرفته شود و به سخن درآید. استنطاق نصوص دینی مبتنی بر اصول و قواعدی است که از آن می توان به منطق فهم یا منطق اکتشاف و استنباط دینی یاد کرد. این امر از دیرباز مورد توجه متفکران اسلامی بوده و بسیاری از مباحث آن در علم اصول و تفسیر مورد بحث قرار میگیرد.

استنطاق نصوص دینی محصور در ظواهر الفاظ متن نیست. ظاهر متن نیز اگرچه در بیشتر موارد گویا و ناطقند؛ اما بینیاز از اصول و قواعد استنباط فهم متن نیستند. اما این امر برای مبهمات و متشابهات و معانی باطنی نصوص کاربرد اساسی دارد. در دریافت مقصود اصلی گوینده، نمی توانیم به صرف ظواهر الفاظ اتکا کنیم و نیازمند معارفی یقینی و پیشینی هستیم که بتوانیم با بارکردن آن معارف پیشینی بر ظاهر الفاظ، به مبهمات و متشابهات متن راه یابیم. اقبال مسلمین به دانش تفسیر قرآن کریم در راستای همین مهم بوده است. تاکنون صدها تفسیر بر قرآن کریم نگاشته شده است؛ اما نمی توان تمامی این تفاسیر را قابل اعتماد دانست.

برخی از اینها از روش های تفسیری عبور کرده و با عدول از قواعد و مکانیسم فهم، مطالب ناصوابی در تفاسیر خود راه دادهاند. علامه طباطبایی درآثار مختلف خود ضمن اذعان به اهمیت تفسیر به نقد و ارزیابی تفاسیر در جهان اسلام پرداخته است. از نقدهای مهم به مفسران، در منظومه تفسیری ایشان، عدم رعایت و ضوابط اخلاق تفسیر است. اگرچه اخلاق تفسیر از اصول تفسیری جدا نیست، اما اهمیت آن به خصوص امروزه در حوزه اخلاق کاربردی در بستر اخلاق فهم متن قابل توجه بوده و با بازخوانی آن، می توان اخلاق تفسیر از منظر علامه طباطبایی را به نگارش درآورد. در این تحقیق با رویکرد توصیفی و تحلیلی به اهم موارد اصول اخلاق تفسیر و چالشهای اخلاقی پیشروی مفسران اشاره میشود.

درباره پیشینه تحقیق هم باید گفت اگرچه موضوع فهم متن و روش تفسیری قرآن از دیدگاه علامه طباطبایی موضوع تحقیقات گسترده ای در جامعه علمی ما بوده است، اما با عنوان آسیبشناسی و چالشهای اخلاقی فهم متن، تاکنون هیچ تحقیقی انجام نگرفته است. اگرچه تمام تحقیقهای مربوط به اصول فهم قرآن و آسیبشناسی کلی در این حوزه، به کمک ما در اخلاق فهم متن نیز میآید.

اخلاق فهم متن و تفسیر

دین اسلام به مانند دیگر ادیان ابراهیمی متن محور است. همه گرایش ها و مذاهب فکری در جهان اسلام، برداشت خود از قرآن و سنت را محور پذیرش جریان فکری خویش می دانند. درواقع با توجه به برداشت های مختلف از متن ، گرایش های فکری و مذهبی شکل گرفت. توجه به نص از این حقیقت نشأت میگیرد که از دیدگاه مسلمانان، تعالیم دینی که از طریق وحی ابلاغ شده، تنها ویژه پیامبر نبوده، دیگران را نیز دربر دارد. این بحث از گذشته مورد توجه متفکران اسلامی بوده است.

بین متن و فهم ارتباط تنگاتنگی برقرار است. متن از الفاظ شکل گرفته و الفاظ هم خود علائمی برای معانیاند. برای رسیدن به معانی باید خواننده با وضع و صحت استعمال و دلالت آشنا باشد تا بتواند به مراد نویسنده و ماتن پی ببرد. منظور از فهم نصوص دینی همین آشنایی است.

از وجوه دیگر اهمیت فهم نصوص دینی مسئله »اختصاص یا عدم اختصاص خطابهای قرآنی به پیامبر و اصحاب وی« در دانش اصول فقه در بحث الفاظ است. در این بحث بیشتر علمای اصول ضمن نفی عمومیت الفاظ خطابی ازقبیل »یا ایها الناس« و »یا ایها الذین آمنوا«، شمول حکمی در مورد متأخرین و مسلمانان دوران بعد را از طریق ادله دیگر ازجمله اجماع و دلیل ضرورت اثبات کرده اند. بر این اساس نص قرآن و پیام آن، ویژه پیامبر نبوده، توده مردم را نیز دربر میگیرد.

بنابراین در فهم نصوص دینی، همه مردم می توانند به تعالیم مندرج در قرآن پی ببرند. با رعایت مکانیسم فهم، می توان از فهم های ناصحیح و غیر متعارف فاصله گرفت و به فهم صحیح دست یافت. اما این امر چگونه حاصل میشود؟ آیا در در رعایت و عدم رعایت این موازین، اصول اخلاقی هم پیشروی مفسر قرار دارد؟ آیا مفسر با چالشهای اخلاقی نیز مواجه خواهد بود؟ این چالشها کدامند؟

اخلاق تفسیر از اصطلاحاتی است که امروزه به حوزه مباحث اخلاق راه یافته است. درباره چیستی آن، اختلاف است که آیا همان مکانیسم تفسیری و رعایت اصول و ضوابط فهم متن است یا امر دیگری است؟

اخلاق تفسیر را می توان جزئی از اخلاق فهم، اخلاق پژوهش، اخلاق باور و یا اخلاق داوری دانست. اگر آن را به هریک از این موارد ملحق بدانیم باید بر اساس تقسیمات رایج در عرصه اخلاق آن را زیر مجموعه اخلاق کاربردی به حساب آورد.

از آنجاکه مفسر در مقام تفکر و اندیشه ورزی و در مقام بیان مراد مؤلف، نسبت هایی به ماتن می دهد، مسئولیتی متوجه اوست. این مسئولیت اخلاقی است و در حوزه اخلاق باور و پژوهش و داوری قرار می گیرد. قضاوت و تفسیری که مفسر از متن ارائه میدهد، می تواند متصف به قیودی از قیودهای گزاره های اخلاقی گردد. مانند درستی، نادرستی، خوب و بد، قضاوت و داوری و نهایتا مسئولیت. مثلا مفسر در مقام بیان مراد مؤلف تفسیری ارائه می دهد که این تفسیر یا درست است و یا نادرست.

اگرچه درستی و نادرستی بار معرفتی دارد، اما نمی توان از بار ارزشی و اخلاقی آن چشم پوشید. در بیان مراد مؤلف، قصد اصلی مفسر قضاوت و داوری است و بنابرای مسئولیت اخلاقی متوجه اوست. بنابراین فعل تفسیری، مقام مفسر را به حوزه اخلاق باور و داوری راه می دهد. پس میتوان از اخلاق تفسیر و اخلاق فهم متن سخن گفت و آن را به حق جزء اخلاق کاربردی به حساب آورد.

رهیافتهای فهم متن

دین اسلام به مانند همه ادیان الهی دیگر متنمحور است. نمی توان بدون مراجعه به متن و مستقل از آن، مسلمانی کرد؛ اگرچه بین خود مسلمانان در قرائت از متن، روش واحدی وجود ندارد. علت اهمیت روششناسی در مطالعات دینی نیز در همین نکته نهفته است. بنابراین روششناسی فهم نصوص برای استخراج مفاهیم مختلف از دین بسیار اهمیت دارد.

روش ها و رهیافت ها و رویکردهای مواجهه با متون دینی متعدد است. از جهت فهم معنای متن و به دست آوردن معنا برای خواننده، می توان از دو رهیافت عام در مواجهه با نصوص دینی یاد کرد: سمانتیکی و هرمنوتیکی. این دو رهیافت به دنبال آن اند که معنای یک متن در گرو چیست؟ قصد گوینده یا نصیبی که فراچنگ مخاطب میافند؟ رهیافت سمانتیکی پاسخ اول را میپذیرد و سعی میکند با ابزراهای مختلف، مراد گوینده را به دست آورد. رهیافت غالب در گفتمان تفسیری مسلمانان، همین نظریه است. - علیرغم ابزارهای مختلف در رسیدن به قصد گوینده. -

اما می توان با رهیافت هرمنوتیکی نیز سراغ فهم متن رفت. اهداف مفسران از بهره گیری این دو رهیافت متفاوت است. در روش سمانتیکی با هدف به دست آوردن معنای متن با توجه به نیت مؤلف به سراغ نصوص دینی میرویم. در روش هرمنوتیکی با هدف به دست آوردن معنای متن، براساس فهم مخاطب و بدون توجه به نیت مؤلف به سراغ متن میرویم.

رویکردهای به فهم درآوردن معانی مدنظر متن، با دو پارادایم مؤلف محوری و مفسرمحوری صورت می گیرد. البته در یک تقسیم کلی میتوان گفت سه نظریه کلی درباره متن و تفسیر آن مطرح است که عبارتند از:

.1 متن محوری؛ طبق این نظریه باید به خود اثر پرداخت و قصد مؤلف و نگرش خواننده معیاری برای فهم متن نیست.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید