بخشی از مقاله

چکیده

تفکر به معنای فکر ورزی و اندیشیدن است ، این اندیشیدن اگر از راه ثواب و درست اتفاق افتد صاحب خود را به ساحل نجات و راه سداد رهنمون خواهد شد و الا رهزن است و منجر به ضلالت و گمراهی خواهد شد ؛ علامه طباطبایی برای تفکر و اندیشیدن شرایط و مولفه هایی اخلاقی و بیان و راه صحیح فکر ورزی را بر اساس شاخصه هایی در قرآن بیان می کند ؛ وی معتقد است جزئیات فکر ورزی و چگونه اندیشیدن را حق به آدمی از طریق فطرت آموخته و تعصبات کورکورانه و تقلید مهم ترین موانع تفکرند که باید از پیش روی آدمی برداشته شود.

علامه طباطبایی بر اساس آیات الهی و در تفسسیر المیزان و دیگر کتب به این مسئله می پردازدو فطرت را سنگ بنای اخلاقی اندیشیدن و تفکر منطقی می داند ، ایشان ضمن پاسخ به شبهات کسانی که تفکر و اندیشیدن منطقی را با چالش مواجه می دانند پرهیز از مغالطه و رعایت جانب انصاف در بکارگیری اندیشه های دیگران و استفاده از روش های عقلی ×صحیح ولو اهل کفر لازم و ضروری و آن را مطابق با تعالیم الهی می داند.

کلیدواژهها: اندیشه ورزی، اخلاق علمی، اخلاق تفکر، استقامت فکری؛ استقامت عملی.

بیان مسئله

از مهم ترین ابزار های علم و بدست آوردن معلومات تفکر و اندیشیدن است ، می توان اندیشیدن و تفکر را مسیری برای یافتن مجهولات علمی دانست که سنگ بنای رسیدن به حقایق عینی و علمی است ، اندیشه ی درست مسبوق به درست اندیشیدن است و درست اندیشیدن مسبوق به الزامات و تعهد اخلاقی است که انسان در این مسیر راه خطا را نرفته و وفادار به اصول اساسی که مطابق با وجدان است عمل کند ؛ ادیشیدن اخاقی و نیز اخلاق علمی یکی از ابعاد مهم زیست آدمی است که مراعات اخلاق در آن حائز اهمیت است و یکی از شاخه های مهم اخلاق کار بردی است که پژوهشگران بدان توجه کرده اند.

دانشمندان یکی از مهم ترین پایه های اخلاق را وجدان و وجدانیات می دانند که در تعالیم دینی از آن به فطرت یاد شده است ؛ وجدان به عنوان سرمایه بی بدیلی که در نها دآدمی نهفته است می تواند راه را از بی راهه نشان دهد و به عنوان واعظی درونی راه را بر انسان بگشاید ؛ پرسشی که مطرح اسنت آن است که اندیشیدن وتفکر که سنگ بنای علم و کشف بنیادی ترین نیازهای بشری است چگونه می تواند مصون از خطا بوده وراه صحیح را بپیماید؟

وجدان یا فطرت مسئله ای است که علامه آن را به عنوان سنگ بنای اخلاقی زیستن ارائه می کند و معتقد است این وجدان که در همه آدمیان نهفته هست و هیچ انسانی مگر کسانی که بیمارند یا مغرضانه آن را انکار می کنند می تواند سنگ بنای اخلاقی فکر کردن و درست اندیشیدن باشند به گونه ای که از دستبرد وهم و مان و قیاس و مغالطه در امان باشد .علامه با نگاهی عقلی فلسفی از یکسو و با استناد به محتوای معارف دینی به ویژه ایات قرآن وروایات معصومان به راه و روش قرآن در بحث تفکر پرداخته و با مداقه در محتوای معارف دینی طریقه ای اخلاقی را به حسب فطری بودن مسیر فکری پیشنهاد می دهد ؛ در این مقاله ابعاد بیشتر مسئله بر اساس نگاه علامه و با تاکید بر تفسیر قیم المیزان مورد توجه قرار خواهد گرفت.

مهم ترین پرسشی که علامه در صدد پاسخگویی به آن است اینکه آیا ما می توانیم به منطق و استدلال و راه خرد مستقلا نگاه ارزشی داشته باشیم و آن را مطلوب قلمداد کنیم بر این اساس اگر پاسخ مثبت باشد پای اشکالات و سوالاتی که برخی به مسیر منطق و استدلال و خرد گرفته به میان می آید ؛ که مهم ترین آن نفی خرد افرادی است که بدون دین زندگی کرده و زندگی مادی خود را سامان داده اند.

علامه با بیان اشکالات یازده گانه ای در مورد عقل و استدلال به آنها پاسخ می دهد که ما مهمترین این اشکالات و به ویژه توجهی که در آیات قرآن به این اشکال شده را از زبان علامه ارزیابی و پاسخ خواهیم گفت.بخشی از مباحث به آسیب شناسی مسئله پرداخته وراه جمع اخلاق و علم وتبیینی که علامه ارائه کرده است بخش عمده ای از این مقاله خواهد بود.تاکید ما در این مقاله بر دیدگاه علامه در تفسیر قیم المیزان است.

استواری فکر لازمه تفکر اخلاقی

انسان ضرورتا موجودی صاحب درک وآگاهی است و اندیشه وفکر او متاثر از حقائق ؛ آدمی زاد را با فکر ومعرفت و درک و استدلال و دلیل می شناسند از اینرو نمی توان حیات او را بدون چنین امری فرض کرد.اما مهم ترین مسئله در این باب چگونه اندیشیدن و کارکرد خرد است که باید مورد محک و داوری قرار گیرد.علامه معتقد است درست فکر کردن و مسیر فکر را بر اساس لوازم اخلاقی آراستن زمینه ای است برای بهبود زندگی وی معتقد است استواری زندگی انسان بر اساس تفکر صحیح و اخلاقی شکل خواهد گرفت از این جهت ایشان یکی از مولفه های تفکر اخلاقی را استواری فکر می داند.

چنین استواری سابقه و دیرینه نمی شناسد و هر ملت و امتی که چنین استواری را در اندیشه و تفکرش لحاظ کند محصولش یک زندگی همراه با قوام است و اگر ملتی ولو با سابقه و دیرینه چندین هزار ساله نتواند چنین استواری را برای اندیشیدن لحاظ کند از چنین مزیتی محروم خواهد گشت علامه دلالت بسیاری از آیات قرآن را شاهد چنین مطلبی می آورد؛ آیه 122 سوره انعام به شکلی بیانی عمومی چنین مطلبی را به عنوان یک سنت عمومی بیان می کند  آیا کسی که مرده بود زنده اش کردیم و برایش نوری قرار دادیم تا با آن نور در بین مردم مشی کند، مثل کسی است که در ظلمتهایی قرار دارد که خارج شدن از آنها برایش نیست.

از طرفی پرسش قرآن به اینکه» آیا آنان که می دانند و نمی دانند برابرند؟ یا بیان قرآن به اینکه کسانی که صاحب علم اند از درجات بهرمندند و یا بیان قرآن به اینکه بندگان خدا که هر سخنی را گوش میدهند و از بهترینش پیروی میکنندرا از طریق پیامبر بشارت می دهد که خدای تعالی هدایتشان کرده و همانان خردمندانند قرآن کریم علاوه بر این، بیان کرده که فکر صحیح و طریقه درست تفکر، انسان را به چه چیزهایی هدایت میکند.

از آن جمله فرموده:إِنﱠ آنَ یَهْدِی لِلﱠتِی هِیَ أَقْوَمُ، یعنی به ملتی و یا سنتی و یا به عبارت دیگر طریقهای هدایت می کند که استوارتر از آن نیست، و به هر حال آن طریقه و سنت صراطی است حیاتی و طریقهای است برای زندگی و معلوم است که استوارتر بودن آن از طرق دیگر، موقوف بر این است که طریق تفکر در آن از هر طریق تفکری استوارتر باشد، طریقهای است که به حکم آیات زیر یکسره نور است و صراط مستقیم است.

صراط مستقیم عبارت است از راه روشنی که هیچ اختلافی در آن نباشد و علاوه بر این هیچگاه از رساندن رهرو خود به هدف تخلف نداشته و دو هوا نباشد و از این گذشته با حقی که مطلوب هر انسان حق جویی است مناقضت و ناسازگاری نداشته باشد و علاوه بر این راهی است که بعضی از اجزای آن نقیض بعض دیگرش نباشد. علامه معتقد است این استواری لازمه اش فکر صحیح است واین فکر صحیح ترازو و عیار ومعیارش عقل فطری است.

از اینرو به عنوان شاخصه ای اساسی از عقل فطری به عنوان گوهر فکر صحیح یاد می کند ؛ شاد علت اینکه علامه پای عقل فطری را به میان می آورد چون چنین گوهری بین همه انسان ها مشترک است از طرفی ما در مقام اندیشیدن با شوائب و شبهاتی مواجهیم و از طرفی عناصر مختلفی در تفکر و اندیشیدن ما دخالت دارند که فکر را درچار شائبه کرده و صحیح اندیشیدن و در نهایت قوام و ثبات و استواری اندیشه را با مشکل همراه می سازند .علامه با بیان چنین پرسشی اینکه راه صحیح درست اندیشیدن چیست را به عقل فطری احاله نموده و معتقد است قرآن بیان صریحی خود نفرموده و آن را به عقلا فطری احاله کرده است .

ایشان برای چنین امری استدلال آورده و بیان می دارد که قرآن کریم عقول بشر را به سوی به کار بستن هر امری که استعمال آن فطری او است و به سوی پیمودن راهی و روشی که به حسب طبع با آن مانوس است و طبعش آن راه را میشناسد هدایت میکند و آن عبارت است از مرتب و منظم کردن آنچه را می داند برای به دست آوردن آنچه را که نمی داند، آری عقل بشر مفطور بر چند نوع تفکر است، مفطور بر این است که مقدماتی حقیقی و یقینی را در ذهنش ترتیب دهد، و از ترتیب آنها به نتائجی تصدیقی و واقعی که قبلا نمیدانسته برسد، و این همان برهان منطقی است، و مفطور بر این است که مقدماتی مشهور و یا مسلم در برابر خصم را که مربوط به مقام عمل است.

این قرآن انسانها را به معارفی هدایت میکند که استوارتر از آن هیچ حقیقتی وجود ندارد. از ناحیه خدا برای شما نوری و کتابی روشنگر آمد، کتاب و نوری که خدای سبحان به وسیله آن افرادی را که در پی به دست آوردن رضای اویند به راههای سلامت هدایت نموده، به اذن خود از ظلمتها به سوی نورشان بیرون کرده و به سوی صراط مستقیم رهنمون مینماید.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید