بخشی از مقاله
چکیده
علامه طباطبایی "شاکله" را اخلاق آدمی دانسته و بر این باور است که شاکله نسبت به عمل، نظیر روح جاری در بدن است که بنیهی بدنی ، فطری و از عوامل درون ذاتی و موهبی است ولی ملکات اخلاقی و محیط اجتماعی از عوامل خارج از ذات ، و اکتسابی میباشند که در حد اقتضاء، و نه علیت تامه در اعمال آدمی موثرند.
با توجه به اینکه فطرت اصطلاحی کلامی است با مسالهی جبر و اختیار که علامه طباطبایی آن را امری فطری میداند و بر این نظر است که انسان با توجه به طبع و فطرت خویش مختار آفریده شده معلوم میگردد بین فطرت انسان و اخلاق و ملکات انسانی و محیط اجتماعی ، در صدور اعمال و رفتار ارادی تعامل کامل وجود دارد.
بنابر این در این مقاله باید به این سوال اصلی پرداخت که: آیا معنای شاکله ، انسان را در اعمال خویش مختار میداند یا مجبور؟ هدف از این نوشته تبیین" شاکله و رابطهی آن با جبرو اختیار از منظر علامه طباطبایی است".
در این مقاله با استناد به آیات قرآن و برخی از تفاسیر آن و با استفاده از روش توصیفی تحلیلی، به تبیین شاکله و معانی آن و واژههای قریب به معانی شاکله، به بیان دیدگاه علامه طباطبایی در مورد شاکله ،فطرت ، اخلاق و ملکات ، آداب ، جبر و اختیار و مفاهیم پیرامون آن پرداختیم.که مهمترین نتایج آن عبارتند از:"شاکله علت ناقصهی افعال انسان - آزادی تکوینی به معنای اجبار در دارا بودن اختیار، و اختیار انسان در صدور اعمال از جانب خویش - علم خدا به افعال انسان همراه با صفت اختیاری بودن آن - عدم اختیار مطلق انسان در صدور افعال و فاعلیت خدا و انسان در طول هم - تعامل امور فطری و اکتسابی انسان در صدور افعال از او".
مقدمه
". روزی که هر کس هر آنچه از نیک و بد کرده است حاضر مییابد و آرزو میکند کاش میان او و کار بدش فاصلهای دور بود، و خدا شما را از ]کیفر[ خود برحذر میدارد، و خدا به بندگان رئوف است. - آل عمران، آیه - 30
پیامبر اسلام - صلی االله علیه و آله و سلم - به یکی از کسانی که تقاضای موعظه کرده بود،فرمود :" ای قیس ! ناگزیر، همنشینی داری که پس از مرگ ، همراه تو دفن می شود، در حالی که او زنده است و با او دفن میشوی در حالی که تو مردهای ، اگر او نیک و گرامی باشد، تو را گرامی می دارد و هر گاه او پست باشد تو را تسلیم حوادث می کند، سپس او با کسی جز تو محشور نمی شود و تو هم با کسی جز او به صحنه رستاخیز نمیآیی ، از تو درباره غیر آن سؤ الی نمی شود، بنابراین ، سعی کن آن را به صورت شایسته انجام دهی ، زیرا اگر آن ، شایسته باشد، با او انس میگیری و گر نه از هیچ کس جز او وحشت نداری و آن عمل تو است". - مکارم شیرازی ،1374، ج2، ص - 508 و با عنایت به آیه ی" قل کل یعمل علی شاکله " - اسراء ، آیه - 84 که اعمال آدمی را حاصل شاکلهی او دانسته واز آنجایی که واژه "شاکله"با این بار معنایی گسترده فقط یکبا در قرآن آمده ، اهمیت پرداختن به آن بدیهی است. اگر چه در مباحث قرآنی وتفسیری ، مفسران و در مباحث روانشناسی ، روان شناسان به بررسی این واژه و نقش آن در اعمال انسان پرداختهاند و محققان و پژوهشگران هم در این عرصه تحت عنوان مقاله و پایان نامه قلم فرسایی نمودهاند لکن با عنوان "بررسی شاکله و رابطهی آن با اختیار از منظر علامه طباطبایی" کاری نشده است.
از این رو ما در این مجال برآنیم تا با مراجعه به برخی از تفاسیر معنای واژه شاکله و معانی آن و ارتباط آن را بامساله جبر و اختیار در اعمال انسان از منظر علامه طباطبایی بررسی نماییم.
شاکله درلغت
" شاکله" از ماده "شکل " به معنای بستن پای چارپا است، و آن طنابی را که با آن پای حیوان را میبندند" شکال" - به کسر شین - میگویند، و "شاکله" به معنای خوی و اخلاق است، و اگر خلق و خوی را شاکله خواندهاند بدین مناسبت است که آدمی را محدود و مقید میکند و نمیگذارد در آنچه میخواهد آزاد باشد، بلکه او را وادار میسازد تا به مقتضا و طبق آن اخلاق رفتار کند
شاکله در تفاسیر تفسیر مجمع البیان
طبرسی در مجمع البیان "شاکله" را به طریقت و مذهب معنا کرده است ، وقتی گفته میشود: این طریق دارای شاکلهها است معنایش این است که" هر جمیعتی از آن راه دیگری برای خود جدا کردهاند". گویا" طریقه" و "مذهب" را از این جهت" شاکله" خواندهاند که رهروان و منسوبین به آن دو خود را ملتزم میدانند که از آن راه منحرف نشوند
تفسیر کشاف
صاحب تفسیر کشاف در ذیل آیه - قل کل یعمل علی شاکلته - می نویسد: "شاکله" أی علی مذهبه وطریقته التی تشاکل حاله فی الهدی والضلاله، من قولهم "طریق ذو شواکل " وهی الطرق التی تتشعب منه ، والدلیل علیه قوله - فربکم أعلم بمن هو أهدی سبیلا - أی أسد مذهبا و طریقه؛ بگو هرکسی بر شاکله یعنی مذهب و روشی که حالت وی را در هدایت و ضلالت شکل می بخشد، عمل می کند. شاکله از این عبارت عربی گرفته شده که می گوید: راه چند شاخه؛ و آن راهی است که چند شاخه و شعبه می شود