بخشی از مقاله
چكيده
طبق نظريه علامه طباطبايي اهميت جامعه از نظر قرآن، كمتر از اهميت فرد نيست قرآن كريم هم براي فرد اصالت قائل است و هم براي جامعه نوعي حيات در نظر ميگيرد. قرآن وجود اجزاء جامعه را در وجود جامعه حل شده نمي داند و براي فرد عينيت، شخصيت و اصالت قائل است و فرد را مسئول و مكلف به تكاليف ميداند از اين رو اصالت فردي است. از طرفي قرآن براي امتها - جامعه - ها سرنوشت مشترك، نامهي عمل مشترك، فهم و شعور، عمل، طاعت و عصيان قائل است.
بديهي است كه امت اگر وجود عيني نداشته باشد سرنوشت و فهم و شعور و طاعت و عصيان معنا ندارد اينها دليل است كه قرآن براي جامعه، به نوعي حيات، قائل است كه » حيات جمعي و اجتماعي« است در مقابل نظريه علامه ديدگاه اصالت فرد معتقد است فقط فردها هستند كه ميانديشند و عمل ميكنند و جامعه بهخوديخود هيچ واقعيتي ندارد و چيزي جزء مجموعه افراد و اشكال ارتباطات و مناسبات ميان افراد نيست.
جامعه حاصل جمع همه افراد آن است نه چيزي وراي آن و مقصود از تأثير جامعه بر فرد، چيزي جز تأثير ديگر افراد جامعه بر فرد خاص نيست. همچنين افرادي كه اصالت جامعه را قائل هستند، جامعه را واقعيتي عيني تلقّي كرده كه متمايز از افراد بوده و اراده، آثار و ويژگيهايي دارد كه در افراد وجود ندارند و تنها در اجتماع، انسان ميتواند فرديت و ماهيت اخلاقي خود را تكامل بخشد.
در اين كه فرد و جامعه يكديگر را تحت تأثير قرار مي دهند و از يكدگري متأثّر ميشوند، جاي شك و نيست بهطوريكه نه فرد يكسره متأثّر از جامعه است و نه جامعه يكسرهمتأثّر از فرد، بلكه بايد از تأثير متقابل فرد و جامعه سخن گفت و تأثير جامعه در فرد، به معناي تأثير اكثريت افراد جامعه در فرد است. واژگان كليدي: اصالت، جامعه، فرد، علامه طباطبايي.
بحث اصالت فرد يا جامعه، از مسائل مهم در فلسفه علوم اجتماعي ميباشد كه انديشمندان مختلفي در اين زمينه به بحث پرداختهاند ازجمله علامه طباطبايي كه در آثار خود بهطور مبسوط به اين موضوع پرداخته است و نظريه خاصي را پيرامون آن بيان كردهاند.
در پاسخ به اينكه كداميك از فرد و جامعه اصالت دارد، برخي همچون شهيد محمدباقر صدر و آيتاالله مصباح يزدي اصالت فرد را پذيرفتهاند و جامعه را حاصل جمع همه افراد آن به انضمام مجموع ارتباطات و مناسبات ميان آنان ميدانند اما اين تركيب را تركيبي حقيقي نمي انگارند و ارتباطات ميان انسانها را قبول دارند لكن براي منشأ آن چيزي جز فرد فرد جامعه را صحيح نمي دانند.
در مقابل انديشمنداني همچون علامه محمدحسين طباطبايي و شهيد مرتضي مطهري به جامعهگرايي تمايل دارند هرچند كه اصالت فرد را هم قبول دارند.
تلاش ما در اين مقاله بر اين است كه نظر علامه طباطبايي را پيرامون اصالت فرد و جامعه بررسي كرده و به تبيين نظرات رقيب با نظر علامه بپردازيم.
سوأل اصلي
نظر علامه طباطبايي در اصالت فرد و جامعه چيست؟
تاريخچه
از انديشمندان قديم ابونصر فارابي در آثار فلسفي خود بحث »اصالت فرد و جامعه« را مطرح كرده است همچنين خواجهنصيرالدين طوسي در كتاب اخلاق ناصري، پس از ايشان اخوان الصفا و ابن خلدون اين موضوع را مورد اشاره قرار دادهاند و در زمان معاصر، انديشمنداني همچوناقبال لاهوري، علّامه محمدحسين طباطبائي، شهيد سيد محمدباقرصدر، شهيد مطهري و آيتاالله جوادي آملي و آيتاالله مصباح بهتفصيل، اين بحث را بررسي كردهاند.
ضرورت تحقيق
ضروت علمي اين بحث از اين جهت است كه آياواقعاً پديدهاي به نام »جامعه« ميتواند جداي از افرادي كه آن را تشكيل مي دهند در عالم خارج و عيني، وجود مستقلي داشته باشد يا خير؟ اصالت جامعه به چه معنا است؟ ارتباط بحث اصالت فرد و جامعه با مباحث فلسفي و علوم اجتماعي و قرآني چگونه است؟
قائلين به هر دو ديدگاه، اصالت فرد را اجمالاً قبول دارند و هر دو به وجود روابط بين انسانها و تأثير و تأثر متقابل افراد جامعه اذعان دارند.