بخشی از مقاله
چکیده:
زنجیره تامین برای بقا در بازارهای پویا و متغیر، نیازمند ابزاری است که بتواند با کمک آن بر چالش های محیطی فائق آید. در واقع محیط کسب و کار همواره در حال تغییر است و تغییر ایجاد کننده ی ریسک است. مدیریت این ریسک به سرعت در حال تغییر، یک چالش رقابتی است که نیازمند توانایی زنده ماندن، وفق یافتن و رشد در مواجهه با تغییرات متلاطم می باشد پس از شکل گرفتن زنجیره تامین با عناصر اولیه، فعالیت های آن باید در جهت تامین اهداف به بهترین شکل مدیریت شود.
مدیریت زنجیره تامین، مدیریت مواد و جریان اطلاعات تواماً در درون تسهیلات فروشنده، تولید کننده، کارخانه مونتاژ و مراکز توزیع می باشد. فلسفه جدید تولید، تلاش گسترده ای در جهت ایجاد ارتباط بین خریدار، تامین کننده و توزیع کننده و همچنین مطرح کردن یک اتحاد استراتژیک، یک ارتباط و مشارکت زنجیره ای بین دو واحد مستقل برای رسیدن به یک مقصود مشخص دارد.
ارتباط معمولا برای بهبود اجرای عملیاتی و مالی هر یک از اعضای شبکه در امتداد کاهش هزینه کل، کاهش موجودی در هر یک از گروه های زنجیره تامین و افزایش سطح اطلاعات مجموعه ایجاد می شود. بر این اساس در این تحقیق ضمن بررسی روابط زنجیره تامین در صنایع شهرستان بم، در جهت بهبود و افزایش اثر بخشی زنجیره مذکور مطالعاتی صورت گرفته است. همچنین نظر به اهمیت موضوع، موانع مهم تعامل پذیری بین سازمان های همکاری کننده در زنجیره تامین نیز شناسایی شده است.
-1 مقدمه
اخیراً ایده جدیدی در جهت توسعه فعالیت های تولیدی توسط محققان مطرح شده است. چند دهه ایست که بحث های گسترده ای راجع به این مطلب که به چرخه تولید یک محصول به صورت کلی نگریسته شود، مطرح شده که نتیجه این بحث ها به نظریه زنجیره تامین منجر گردیده است. در زنجیره تامین، فعالیت های ساخت و توزیع یک محصول از هنگامی که اجزای مختلف آن به صورت مواد خام هستند تا هنگامی که به دست مصرف کننده نهایی میرسد به صورت یک زنجیر در نظر گرفته شده و سعی میشود که به جای پرداختن به بهینه سازی های مقطعی - مجزا - به بهینه سازی هایی پرداخته شود به گونه ای که سود کل مجموعه بیشینه شود.
به طور کلی 3 مرحله اساسی در زنجیره تامین وجود دارد: -1 فراهم سازی - تهیه - -2 تولید -3 توزیع
به صورت تئوریک در زنجیره تامین حصار های سنتی رقابت بین اعضای زنجیره تا حد زیادی از بین می رود تا یک ارتباط سودمند دو طرفه بین اعضا ایجاد شود که این امر موجب بهبود جریان اطلاعات، کاهش عدم اطمینان و ایجاد یک زنجیره تامین سودمند می شود و در نتیجه به جای سود کوتاه مدت، رابطه و سود دراز مدت مد نظر اعضای زنجیره قرار می گیرد. فزایش فشار رقابتی، شرکت ها را مجبور می کند که زنجیره تامین را بهبود و توسعه دهند تا به نیازهای مشتریان سریعاً پاسخ گویند.
به دلیل پیچیدگی روز افزون تکنولوژی و عدم توانایی یک سازمان در انجام کلیه مراحل تدارک، تولید و توزیع، لازم است هر سازمان در یک زمینه تخصصی فعالیت خود را متمرکز نماید و برای هر یک از این سازمان ها مقرون به صرفه خواهد بود که از محصول شرکت دیگری به عنوان مواد اولیه یا نیمه ساخته خود استفاده نماید و در مقابل محصول خود را به دست سازمانی دیگر بسپارد تا در نهایت به دست مصرف کننده نهایی برسد. به این ترتیب یک زنجیره تأمین شکل می گیرد. در این نگرش به جای اینکه یک سازمان مجبور باشد که در تمام زمینه ها بهترین باشد، می تواند از قابلیت سایر سازمان ها جهت بهبود قابلیت محوری خود و همچنین افزایش اثربخشی استفاده نماید. به این ترتیب همه سازمان های عضو زنجیره تأمین از این همکاری متقابل بهره مند می شوند، چرا که همه، قابلیت محوری خود را برای بالا بردن رضایت مشتری نهایی به اشتراک می گذارند.
امروزه مدیریت زنجیره تامین، موضوعی راهبردی برای یکپارچه سازی و هماهنگی عملکرد سازمان هایی است که در صنایع مختلف درگیرند و به صورت ارائه محصول یا خدمت به مشتری - مصرف کننده نهایی - تولید ارزش می کنند. یکی از مسائل بسیار متغیر - دینامیک - در زنجیره تامین این است که تغییرات کوچک در تقاضای محصول که در ابتدای زنجیره و توسط مصرف کننده ایجاد می شود به نوسانات بزرگ و بزرگتری در تقاضا، طی مسیر رو به عقب در این زنجیره تبدیل می گردد.
این عوامل در تقابل با یکدیگر و سایر عوامل موجود، زنجیره تامین را تحت تاثیر قرار داده و مهمترین اثر خود که همانا عدم کارایی لازم در زنجیره است را وارد می کند، لذا این عوامل باید به خوبی شناسایی و درک شوند تا بتوان آنها را با فعالیت های هر زنجیره هماهنگ ساخت.
در این پژوهش سعی شده است عوامل فوق، چالش ها و راهکارهای بهبود آنها در قالب سوالات زیر بررسی شوند: -1 هماهنگی از جمله مهمترین عوامل تأثیر گذار بر کارایی زنجیره تامین می باشد.
-2 قیمت گذاری محصول از عوامل موثر بر کارایی زنجیره تامین می باشد. -3 روش سفارشات از جمله موارد موثر بر کارایی زنجیره تامین می باشد.
-2 مبانی نظری و پیشینه پژوهش
در این بخش به بررسی عواملی که در تقابل با یکدیگر و نیز سایر عوامل موجود، زنجیره تأمین را تحت تأثیر قرار داده و مهمترین اثر خود که همانا عدم کارآیی لازم در زنجیره است را وارد می کنند می پردازیم.
- 2-1 پیش بینی تقاضا
پیش بینی تقاضا که بر اساس سفارشات دریافت شده انجام می گیرد و نه بر اساس داده های تقاضا که از کاربران نهایی دریافت می شود باعث می شود برآورد نادرست در طی زنجیره منتقل شده و بر میزان آن نیز افزوده شود. این مسئله ناشی از این است که شرکتها نقش خود را در زنجیره تأمین برآورده ساختن نیازها و سفارشات فوری مشتریان خود پنداشته با این روش ارتباط خود را با تقاضای واقعی بازار قطع میکنند.
هر شرکتی که در قسمتی از زنجیره تأمین قرار گرفته با نوساناتی در سفارشات دریافتی خود مواجه می شود که ناشی از اثر شلاق چرمی است. لذا با استفاده از این داده های سفارشات به پیش بینی تقاضای خود پرداخته و به طور ناخودآگاه با افزودن بر مقدار تقاضا باعث تحریف تقاضای واقعی شده و این افزایش را به زنجیره تأمین و تأمین کنندگان دیگر نیز انتقال می دهد.
یک راه بی اثر کردن و خنثی کردن این تحریفات تقاضا، اشتراک گذاری داده ها بین تأمین کنندگان است تا بتوان تقاضا را واقعی تر برآورد نمود. هر چه که این منابع اطلاعاتی دقیق تر و نزدیک تر به مشتری نهایی باشند پیش بینی ها و برآورد ها دقیق تر و مؤثر تر خواهد بود. بنابراین تشریک داده های نقطه فروش - pos - در بین کلیه شرکتها، راهی است به سوی از بین بردن یا کاهش اثر شلاق چرمی چرا که در این حالت هر شخص می تواند نسبت به تقاضاهای واقعی بازار واکنش نشان دهد به جای اینکه از تحریف زنجیره تأمین تأثیر پذیرد
- 2-2 انباشته کردن سفارشات
این حالت زمانی اتفاق می افتد که شرکتها برای حداقل کردن هزینه های پردازش و انتقال سفارشات خود به تأمین کنندگان از روش ارسال دوره ای سفارشات یا انباشته کردن سفارشات در طی یک دوره مشخص و سپس ارسال آن استفاده کنند و بنابر آنچه که در کنترل موجودی رایج است اندازه اقتصادی سفارشات - EOQ - را تعیین می کنند. با توجه به اینکه این نوع سفارشات نیز بسیار متغیر از سطح تقاضای واقعی بازار می باشد مجدداً باعث بزرگنمایی اختلاف تقاضا در حرکت به سمت انتهای زنجیره تأمین می گردد.
اگر بخواهیم تحریف تقاضا ناشی از انباشته کردن سفارشات را کاهش داده یا حذف کنیم بایستی بدنبال راهی باشیم تا هزینه های پردازش و حمل و نقل سفارشات را کاهش دهیم. بنابراین ابتدا بایستی اندازه انباشته ها - EOQ - را کوچک تر نموده و سفارشات را به دفعات بیشتر به تأمین کنندگان ارجاع داد که نتیجه این کار باعث خواهد شد جریان اطلاعاتی روانی بین توزیع کننده و سازنده برقرار شده و مدیریت زنجیره کاراتر شود.
اما برای کاهش هزینه ها: هزینه های سفارش دهی باید با استفاده از تکنولوژی های اطلاعاتی - الکترونیکی - کاسته شود. حمل و نقل نیز با توجه به فواصل زمانی کوتاه ارسال سفارشات و مقادیر حمل کالا، نقطه هزینه زایی خواهد شد که این مورد را نیز می توان با استفاده از تأمین کنندگان لجستیکی طرف سوم - 3PLS - رفع نمود. در این شرایط می توان مقادیر کالاهای کوچک از چندین تأمین کننده را با هزینه مناسب حمل نموده و به مشتریان تحویل داد
- 2-3 سهمیه بندی محصول
تولید کنندگان هرگاه با تقاضایی بیش از تولید مواجه می شوند که توانایی برآورده کردن آنرا ندارند مجبور به سهمیه بندی محصول خود می شوند. به این ترتیب که اگر کل عرضه % 70 تقاضا باشد آنها سعی می کنند هر سفارش دریافتی را تا % 70 تأمین کرده و باقی آن را برگشت می دهند. در این شرایط توزیع کنندگان جهت دریافت سهمیه بیشتر مقادیر سفارشات خود را به طور غیر واقعی افزایش می دهند که این رفتار را اصطلاحاً " بازی کمبود " می نامند.
راه های مختلفی برای مبارزه با این کمبود وجود دارد. تولید کنندگان می توانند تعیین سهمیه هر توزیع کننده را بر اساس الگوی سفارش دهی قبلی - تاریخچه سفارشات - و نه بر اساس سفارشات اندازه کنونی انجام دهند که این کار مستلزم برخورداری از یک سیستم - پایگاه داده ها - اطلاعاتی است که قابلیت پردازش داده های قبلی را داشته باشند و بتواند در تصمیم گیری مناسب مورد استفاده قرار گیرد.
- 2-4 قیمت گذاری محصول
نحوه قیمت گذاری محصول نیز می تواند بر تحریف تقاضا مؤثر باشد. چنانچه فروش های ویژه ای با قیمت پایین تر از سوی فروشندگان به مشتریان پیشنهاد شود آنگاه باعث می شود که مشتریان به تعداد بیشتری خرید کرده و یا خیلی زودتر از موعد مقرر اقدام به خرید مورد نیاز خود نماید. پس با برگشت قیمتها به سطح طبیعی خود میزان تقاضا نیز کاهش خواهد یافت که در اینصورت به جای جریان محصول در طی زنجیره تأمین، نوسانات قیمت باعث ایجاد تقاضای نادرست و انتقال آن به سایر شرکا خواهد شد که این امر مدیریت زنجیره را بسیار مشکل خواهد کرد.
پاسخ به این مشکل نیاز به حرکت به سمت مفهومی را دارد تحت عنوان " هر روز با قیمتهای پایین تر ". اگر مشتریان نهایی این باور را داشته باشند که در هر زمان محصول مناسب و با قیمت مناسب را دریافت خواهند کرد آنگاه بر اساس نیاز واقعی و به موقع خرید خواهند کرد. این امر موجب خواهد شد تا پیش بینی تقاضا بر شرکتهای زنجیره تأمین آسانتر شده و واکنش ها نیز کاراتر و بهینه باشد