بخشی از مقاله

چکیده

قهرمان یکی از قدیمیترین کهن الگوهایی است که همواره محور اصلی مباحث اسطورهای بوده است و سایر کهن الگوها نظیر استاد، منادی و... در ارتباط با قهرمان معنای خود را به دست میآورند. قهرمان واژهای یونانی از ریشهای به معنای محافظت کردن و خدمتکردن است. قهرمان یعنی کسی که آماده است نیازهای خود را فدای دیگران کند . بنابراین مفهوم قهرمان در ارتباط با مفهوم ایثار و فداکاری است. ترتیب اعمال قهرمان الگوی ثابتی را دنبال میکند که در تمامی داستانهای جهان در دورههای مختلف قابل شناسایی است.

میتوان اینگونه پنداشت که یک قهرمان اسطورهای کهنالگویی وجود دارد که زندگی او در سرزمینهای گوناگون توسط اقشار مختلفی از مردم نسخهبرداری شده است.« کمپبل سه مرحله برای سیر تحول و سفر تک اسطوره قهرمان در نظر میگیرد که عبارت اند از: جدایی - عزیمت - ، تشرف و بازگشت؛ و آن را هسته اسطوره یگانه می نامد. و در شرح آن مینویسد: »یک قهرمان از زندگی روزمره دست میکشد و سفری مخاطره آمیز به حیطه شگفتیهای ماوراء الطبیعه را آغاز میکند :

با نیروهای شگفت در آن جا روبه رو میشود و به پیروزی قطعی دست مییابد. هنگام بازگشت از این سفر پررمز و راز، قهرمان نیروی آن را دارد که به یارانش برکت و فضل نازل کند.« مرحله جدایی: قهرمان بر اساس ندایی که او را فرا میخواند از حد زندگی عادی و معمولی خود به محدودهای فراتر گام مینهد. مرحله جدایی خود دربرگیرنده چرخه دعوت به آغاز سفر، رد دعوت، نمایان شدن امدادهای غیبی، عبور از آستان نخستین، شکم نهنگ یا عبور از قلمرو شب استتشرّف. یا آشنایی که در این مرحله قهرمان با نیروهای فراطبیعی رو به رو میشود و اقدامات قابل توجهی انجام میدهد.

این مرحله نیز جاده آزمون، ملاقات با خدابانو، ظهور زن به عنوان وسوسه گر، آشتی با پدر، خدای گون شدن و برکت نهایی را شامل می شود. مرحلهای که سفر قهرمان به پایان می رسد و قهرمان برای مردمش برکتی عظیم و تحولی عمیق را به همراه دارد. بازگشت قهرمان و پذیرفته شدن وی در جامعه نیز شامل چرخه زیر است: امتناع از بازگشت، فرار جادویی، عبور از آستان بازگشت، دست نجات از خارج، ارباب دو جهان و آزاد و رها در زندگی. در این نوشتار سعی بر آن است کهسفرِ قهرمان که یک شخصیت از قصه رمزی ابن سینا میباشد بر اساس الگوی اسطوره یگانه کمپبل مورد تجزیه و تحلیل قرار گیرد.

مقدمه

جوزف کمپبل که تحت تاثیر یونگ و نظریه ناخودآگاه جمعی او قرار گرفته بود با استفاده از دانش و آگاهی که با مطالعه اسطورههای ملل گوناگون و بررسی تطبیقی آنها کسب کرده بود، نظریه »تک اسطوره« خود را شکل داد. بر اساس نظریه تک اسطوره کمپبل، همه اسطورهها از اشکال واحد کهن الگوهایی پیروی میکنند که در هر زمان و مکانی در قالبی خاص نمود مییابند.

از دیدگاه او بن مایه اصلی اسطورهها در طول تاریخ تا زمان معاصر همواره یکسان بوده است. تمام اسطورههای جهان در اصل، داستان واحدی را بیان می کنند و تعدد داستانها به علت ویرایشهای گوناگون از داستان است. نخستین و مهمترین کتابی که الگوی سفر قهرمان را معرفی میکند، کتاب قهرمان هزارچهره - کمپبل، - 1389 است که در آن مراحل مختلف این الگو توضیح داده شده و برای هر مرحله نمونههای زیادی ذکر شدهاست.

دومین اثر، کتاب سفر نویسنده: ساختار اسطورهای در خدمت نویسندگان - ووگلر، - 1387 است که هدف آن تطبیق الگوی سفر قهرمان بر فیلم نامه های مختلف است. برای این منظور، نویسنده در الگوی کمپبل تغییراتی اعمال کرده تا برای ساختار فیلم نامه مناسب تر باشد. ووگلر در این کتاب، نخست تغییراتی را که خود ایجاد کرده توضیح می دهد و سپس ساختار چند فیلم را براساس آن بررسی می کند.

کتاب دیگری که براساس نظریه کمپبل نوشته شده، اسطوره و سینما: کشف ساختار اسطورهای در50 فیلم بهیادماندنی - ویتیلا، - 1389 است که با تأثیرپذیری از کتاب سفر نویسنده و با استفاده از تغییرات ووگلر، سعی دارد پنجاه فیلم را در ژانرهای مختلف بررسی کند. تحلیلهای این کتاب، به قدرت کتاب سفر نویسنده نیست و حتی چند فیلم مهم و مطرح آن در کتاب سفر نویسنده تحلیل شده است.

همچنین باقری 1392 و لیلا عبدی و دکتر اکبر صیادکوه شماره 24، تابستان 1392 نسامی در مقاله »بررسی همانندی های قهرمانان اساطیری - 1389 - « براساس شیو ه کمپبل، سفر هفت شخصیت اسطورهای و غیراس طورهای رستم، بتمن، آرتورشاه، هراکلس، لوک اسکای واکر، گیلگمش و نیو، را بررسی میکند. باقری نظریه کمپبل را بدون تغییر، بر این چند شخصیت اعمال کردهاست.

شخصیتهای انتخاب شده، بیشتر دارای سفرها و تحولات بیرونیاند و پنج شخصیت بتمن، آرتورشاه، هراکلس، لوک اسکای واکر و گیلگمش در دو کتاب قهرمان هزار چهره و سفر نویسنده با روش کمپبل تطبیقداده شدهاند.

قهرمان یکی از قدیمیترین کهنالگوهایی است که همواره محور اصلی مباحث اسطورهای بوده است و سایر کهن الگوها نظیر استاد، منادی و... در ارتباط با قهرمان معنای خود را به دست میآورند. …Hero» یا قهرمان واژهای یونانی از ریشهای به معنای محافظتکردن و خدمتکردن است. قهرمان یعنی کسی که آماده است نیازهای خود را فدای دیگران کند. بنابراین مفهوم قهرمان در ارتباط با مفهوم ایثار و فداکاری است.

ترتیب اعمال قهرمان الگوی ثابتی را دنبال میکند که در تمامی داستانهای جهان در دوره های مختلف قابل شناسایی است. می توان اینگونه پنداشت که یک قهرمان اسطورهای کهنالگویی وجود دارد که زندگی او در سرزمینهای گوناگون توسط اقشار مختلفی از مردم نسخهبرداری شده است

کمپبل سه مرحله برای سیر تحول و سفر تک اسطوره قهرمان در نظر میگیرد که عبارت اند از: جدایی - عزیمت - ، تشرف و بازگشت؛ و آن را هسته اسطوره یگانه مینامد. و در شرح آن مینویسد: »یک قهرمان از زندگی روزمره دست می کشد و سفری مخاطره آمیز به حیطه شگفتیهای ماوراء الطبیعه را آغاز می کند: با نیروهای شگفت در آن جا روبه رو میشود و به پیروزی قطعی دست مییابد. هنگام بازگشت از این سفر پررمز و راز، قهرمان نیروی آن را دارد که به یارانش برکت و فضل نازل کند« 

مرحله جدایی: قهرمان بر اساس ندایی که او را فرا میخواند از حد زندگی عادی و معمولی خود به محدودهای فراتر گام مینهد. مرحله جدایی خود در بر گیرنده چرخه دعوت به آغاز سفر، رد دعوت، نمایان شدن امدادهای غیبی، عبور از آستان نخستین، شکم نهنگ یا عبور از قلمرو شب استتشرّف. یا آشنایی که در این مرحله قهرمان با نیروهای فراطبیعی رو به رو میشود و اقدامات قابل توجهی انجام میدهد. این مرحله نیز جاده آزمون، ملاقات با خدابانو، ظهور زن به عنوان وسوسه گر، آشتی با پدر، خدای گون شدن و برکت نهایی را شامل میشود.

مرحلهای که سفر قهرمان به پایان میرسد و قهرمان برای مردمش برکتی عظیم و تحولی عمیق را به همراه دارد. بازگشت قهرمان و پذیرفته شدن وی در جامعه نیز شامل چرخه زیر است: امتناع از بازگشت، فرار جادویی، عبور از آستان بازگشت، دست نجات از خارج، ارباب دو جهان و آزاد و رها در زندگی. در این نوشتار سعی بر آن است کهسفرِ قهرمان که یک شخصیت از قصه رمزی ابن سینا میباشد بر اساس الگوی اسطوره یگانه کمپبل مورد تجزیه و تحلیل قرار گیرد. به این منظور ابتدا خلاصهای از قصه حیبنیقظان ارائه میگردد.

قصه حیبنیقظان

ابن سینا این داستان را به اصرار دوستان که آنها را "برادران من" می خواند، نوشته است. ابن سینا می گوید که به اتفاق دوستان به نزهتگاهی که بیرون شهر بوده است، برای گشتن و طواف کردن، رفته اند. و در آنجا پیری را میبیند که زیبایی جوانان را دارد با وجود آنکه دارای سن زیاد است. قهرمان - ابن سینا - مشتاق سخن گفتن با آن پیر می شود و از این که کیست و شغل او چیست و به کجا میرود؛ از پیر سوال میکند. پیر بعد از جواب دادن به سوالات قهرمان درباره علم فراست با او صحبت میکند. و بعد درباره دوستان او که گرد او را گرفتهاند و به توصیف هر گروه از آن رفیقان میپردازد. قهرمان بعد از اتمام سخنان پیر در ذکر صفات دوستانش، از پیر میخواهد که به او سفر کردن همان طور که پیر انجام میدهد را به او یاد بدهد.

پیر برای این چنین سفری شرایطی را ذکر می کند و از قهرمان میخواهد از دوستان خود دل بکند و بعد حدهای زمین را که سه حد است؛ برای قهرمان توضیح میدهد. و پیر به قهرمان میگوید که یک حد از زمین را که میان شرق و غرب است همه مردم دیدهاند و خبرش را هم شنیدهاند. ولی دو حد دیگر که حد مشرق و مغرب است را هر کسی نمیتواند ببیند و هر کسی را توان آن نیست که به آنجا سفر کند؛ جز کسانی که در چشمه آب روان که به همسایگی چشمه زندگانی است؛ سر و تن شسته اند.

بعد از آنکه در چشمه خود را شستشو دادند برای او قوتی به وجود میآید که میتواند با آن قوت بیابانهای دراز را طی کند و به زیر آب دریای محیط برود و بدون رنج به کوه قاف برسد. و سپس پیر توصیف چشمه میکند و بعد از آن از حدهای مغرب میگوید و کسانی که به آن سرزمین میآیند. سپس پیر ذکر حدهای مشرق را می کند؛ و بعد از اتمام سخنان پیر در توصیف حد مغرب و مشرق، که نُه سرزمین است؛ به توصیف پادشاهی میپردازد که آن سوی نُهمین پادشاهی است. پیر به قهرمان می گوید که این پادشاه را کسی ندیده و به او نرسیده است . پیر به قهرمان میگوید از آنجا و از طرف آن پادشاه است که بر کسانی که در زیر دست ایشان هستند فرمانها صادر میشود و در آنجا آبادکنندگان آن سرزمین فرشتگان هستند؛ و در آن سرزمین که پادشاه ساکن است هیچ ده و شهری نیست؛ و پیر این چنین همه توضیحات لازم را به قهرمان میدهد.

همه مسیر سفری را که قهرمان باید بگذراند تا به سرزمین اعلا برسد ذکر میکند و همه مراحلی را که باید طی کند پیش چشم قهرمان میآورد و انتخاب را به خود قهرمان میدهد که میخواهد با پیر به این سفر برود یا نه؟
تحلیل حکایت بر اساس الگوی اسطوره یگانه - جدایی-تشرّف- بازگشت -

قبل از هر توضیح، داستان حی بنیقظان بر اساس الگوی اسطوره یگانه کمپبل قابل تحلیل می باشد؛ درست است که سفر شکل نگرفته است؛ ولی همهمراحل سفر تا سرزمین قدرتِ اعلا و حتی برگشتن قهرمان به سوی جامعه خویش، توصیف شده است. ما در این رساله همین توصیف قصه را بر اساس الگوی اسطوره یگانه مورد بررسی و تحلیل قرار میدهیم. در این داستان پیر از ابن سینا میخواهد که با او به سفری برود و دنیایی را ببیند که تا به حال مشاهده نکرده و خدایی که در آن بالاهاست؛ و حق انتخاب به ابن سینا میدهد.

در این داستان ما تمام مراحلی را که ابن سینا باید بگذراند و چه اتفاقاتی برای او خواهد افتاد بر اساس اسطوره یگانه کمپبل تحلیل میکنیم. باید گفته شود که پیر این سفر را به گونهای عینی برای ابن سینا ذکر می کند و گویی روح او را به این سفر میبرد و همه چیز را واضح برای او شرح میدهد. در قصه حیبنیقظان قهرمان با گذراندن مراحلی در قالب سفری نمادین به ناخودآگاه خود دست مییابد، سفری که در این داستان برای وی رخ میدهد سفری نیست که با مختصات مکانی و امکانات طبیعی تحقق پیدا کند، بلکه فرآیندی است که قهرمان میکوشد با هدف کاوش در درون خویش برای دستیابی به جنبههای خویش دست یابد.

این داستان نیز مانند اسطورگان قهرمانی از چرخه جداییتشرّف،، بازگشت پیروی میکند که در آن قهرمانی با سفر به دنیای ناشناخته درون، و گذشتن از موانع و غلبه بر مشکلات جاده آزمون، به سرزمین خدایان راه پیدا میکند و از دست خدایان برکت نهایی را دریافت میکند. سپس به همراه برکت به جامعه خویش بازمی گردد. ابنسینا - قهرمان - میگوید: اتفاق افتاد مرا آنگاه که به شهر خویش بودم. با دوستان و رفیقان خویش برای تفریح به بیرون شهر به نزهتگاهی از نزهتگاههایی که گرد آن شهر بود رفتیم - جدایی - . پیری از دور پیدا شد و به طرف ما آمد که پیری بسیار زیبا و فرهمند و سالخورده ولی مانند جوانان از تازگی و شادابی برخوردار بود و بر وی از پیری هیچ نشانی جز شکوه پیران نبود.

سپس قهرمان داستان مشتاق آمیزش و سخنگفتن با وی میشود و از پیر نام و نشان و پیشهاش را میپرسد. بعد از آن سالک میخواهد که او را سیاحت کردن و سفر کردن آنچنان که وی می کند راهنماید. پیر مراحل آن را که بریدن از رفیقانش میباشد برای او بیان می کند. از حدهای زمین گذشتن و سر و تن به چشمه آب روان بشوید که به همسایگی چشمه زندگانی ایستاده است، و بعد قوتی که بیابان های دراز را بتوان برید و بعد هر کدام از سرزمینهایی که باید بگذراند را توصیف میکند.

آنگاه با اقلیم شرق که وطن اوست آشنا میگردد و مَلکی که برترین پادشاهان است آنجا حضور دارد و در جوار اوست که هر چیزی ممکن استتشرّف - - . همین طور میتوان اشاره به این موضوع داشت که در این قصه به بازگشت هم اشاره شده است، زمانی که سالک از پیر میپرسد چگونه میشود مثل تو به این درجه رسید که راحت به هر جایی که میخواهد سفر و سیاحت کند و پیر به او می گوید در صورتی میتوانی این طور شخصی باشی و به این جایگاه برسی که به شرق سفر کنی و به پیشگاه ملک برسی و این جایگاه را بیابی. یعنی سالک هم زمانی که این مراحل را پشت سر گذاشت میتواند به هر جایی سیاحت و سفر کند و از سالکان دیگر دستگیری کند - بازگشت - .

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید