بخشی از مقاله
چکیده
حیّ»بن یَقظان« بهمعنی زنده،» پسرِ بیداری« که زندهیاد استاد بدیعالزّمان فروزانفر آن را »زنده بیدار« ترجمه نمودهاند، عنوانی است که چندین رساله داستانی با آن نامگذاری شده است. بهگفته دیگر، در طول قرون و اعصار، چندین اندیشمند و نویسنده رسالهای داستانی با این عنوان پدید آوردهاند: ابوعلیِ سینا، شهابالدین یحییبنحَبَشبن امیرکِ سهروردی، ابومحمد غزالی، ابنباجه و ابنطفیل اندلسی. از این میان داستانحیّ بن یقظان طُفَیلاثرابن اندُلُسی - از مشاهیر حکمای اسلامی اسپانیا در قرن ششم - از شهرت بیشتری برخوردار است. این پژوهش در گام نخست بر آن است که ریشههای ایرانیِ«» این داستانِ تمثیلی را - که برگرفته از رساله حیبن یقظان ابنسینا است- نشان بدهد ودر گام دیگر این داستان را به عنوان یکی از نخستین داستانهای آرمانشهری ادبیات فارسی و ادبیات جهان معرفی نماید.
در این راستا قسمت اول این جستار به معرفی داستان و بررسی پیشینههای آن میپردازد و در قسمت دوم، این داستان کهنِ پارسی را به عنوان یکی از نخستین داستانهای آرمانشهری ادبیات جهان معرفی میکند. از اینرو این مقاله رونماییای است از یک اثر آرمانشهری پارسی که تاکنون در حوزه مطالعات آرمانشهری ناشناخته مانده است. جالبتر اینکه داستان آرمانشهریِحیّ بن یقظان با تکیه بر »خودشناسی« میتواند یکی از مدرنترین داستانهای آرمانشهری بهحساب بیاید که راه رسیدن به آرمانشهر را شکوفاییِ »آرمانشخص« می داند.
کلیدواژهها:حیّبنیقظان، آرمانشهر، داستان تمثیلی، ابنسینا، ابنطفیل اندلسی
مقدمه
ابن طفیل که نام کامل او ابوبکر محمد ابن عبدالملک ابن محمد ابن طفیل القیسی الاندلسی است در اروپا به ابن طفیل شناخته می شود که در گوآدیکس در استان گرانادای کنونی در اسپانیا حدود سال 500 هجری شمسی مصادف با 1105 میلادی بدنیا آمد و در سال 585 هجری مصادف با 1185 میلادی در مراکش وفات یافت. او که در عصر خود به عنوان پزشک، ریاضی دان، شاعر و فیلسوف شناخته شده بود هم عصر ابن رشد و شاگرد ابن سینا بود. مرکز توجه اندیشه های فلسفی او چگونگی جمع درک انسان با خداست که درون مایه اصلی حی بن یقظان است. ابن طفیل به دنبال وجدی است که استاد او ابن سینا معتقد بود از طریق تعقل می توان به آن رسید و از آن طریق خدا را شناخت.
حی بن یقظان به گفته مرحوم استاد فروزانفر "یکی از شیرین ترین و عمیق ترین داستانهای فلسفی عالم اسلام است که نه تنها ابن طفیل، حکیم نامدار اندلسی به شرح آن پرداخته بلکه ابن سینا و سهروردی دو تن از فلاسفه نامدار ایران نیز بدان توجه کرده اند" . - 4 - در آغاز داستان ابن طفیل دو گزینه را در مورد قهرمان داستان یعنی حی بن یقظان به خواننده مطرح می کند. او می گوید این طفل ممکن بود در صحرایی در جنوب استوا که شرایط مساعد اقلیمی دارد، از آب و گل و بدون پدر و مادر متولد شود. اما گزینه دوم شرح داستانی است که ابن طفیل به روایت آن می پردازد. موضوع این داستان شرح زندگی یقظان و فرزند اوست. فرزندی که حاصل ازدواج پنهانی یقظان با خواهر یکی از سلاطین هند است.
مادر و پدر از بیم خشم سلاطین و جان فرزند او را در سبدی می گذارند و به دریا می اندازند. امواج دریا سبد را به جزیره ای می رسانند. در این جزیره ماده غزالی که عقاب بره اش را ربوده بود متوجه ناله های طفل می شود و به سوی او می رود و او را در پناه خود میگیرد و با شیر خود به پرورش طفل می پردازد. تا حدود هفت سال ماده غزال از طفل مراقبت می کند و بعد این دایه مهربان می میرد. کودک هفت ساله سعی می کند از عهده نیازهای خود برآید و به کمک تجربه های شخصی گام به گام به دانایی های خود می افزاید. با آتش آشنا می شود، خود را با برگ درختان و پوست حیوانات می پوشاند و پرندگان و جانوران را دست آموز خود می کند.
تا این که به بیست و یک سالگی می رسد و به شناخت جهان پیرامون خود و روابط درونی پدیده ها و علت ها و معلول ها و پرسشهای فلسفی می پردازد و به این نتیجه می رسد که حقیقتی مقدم بر همه این ها وجود داشته است و با این فرض از خود می پرسد که آیا این عالم خلق شده است یا همواره وجود داشته است و این پرسش ها او را به تامل درباره خالق عالم وا می دارند.در بیست و هشت سالگی با نگاه کردن و تامل در آسمان و هر آنچه در آنست در میابد که تمام آنها اجسامند چرا که دارای طول و عرض و عمق هستند. او در میابد که عالم همچون یک حیوان عظیم الجثه است. از خود می پرسد آیا دنیا جاودانه است یا در ظرف زمان خلق شده است.
و نهایتا نتیجه می گیرد که یک موجودی وجود دارد که خالق همه موجودات دیگر است که خود از کیفیت های مادی و جسمانی بی نیاز است و از طریق حواس و خیال دست نیافتنی است. او به لایتناهی بودن و قادر بودن او به هر چیزی می رسد. و در میابد که او متعالی است و از هر نقصی مبراست.وقتی حی بن یقظان به سی و پنج سالگی می رسد، غرق در تفکر درباره خالق است. او مطمئن است که موجود کامل وجود دارد و میخواهد بداند که چگونه او این موجود کامل را شناخت. او نتیجه میگیرد که او موجود کامل را با حواس خود نشناخته است و شناخت موجود کامل که جسمیت ندارد باید از طریق جوهر وجود که همان روح است شناخته شود.
پس از تفکرات فراوان او نتیجه می گیرد که اعمالش سه دسته هستند. ا. اعمالی که شباهت به اعمال حیوانات دارد. .2 اعمالی که شباهت به اعمال اجرام سماویه دارند .3 اعمالی که شباهت به اعمال موجود واجب الوجود دارند. او به بررسی و تجربه هر سه گروه از اعمال می پردازد تا به جایی میرسد که می فهمد باید تمام تمرکز خود را متوجه موجود واجب الوجود بکند بدون اینکه او را با چیزی شبیه بگیرد. پس هر تفکر غیر خدایی که از خیال او گذر میکرد را سعی می کرد از خود دور کند. او این تمرین را مدت مدیدی تکرار کرد به حدی که گاهی اوقات روزها می گذشت که او چیزی نمیخورد. در آن لحظات تمام سعی او رسیدن به ذات خود بود که با شهود وجود واقعی یا همان واجب الوجود به تحقق می پیوست.
مدتها در این راه به ریاضت و ممارست پرداخت و رنجها برد تا گمشده خود را بیابد. در آن لحظه، آسمان، زمین، و هر آنچه که بین آنها بود از خاطره و فکر او پاک شد. تمام صور معنوی و قوای جسمانی محو شدند و تمام قدرتها از عناصر گرفته شدند. ذات او