بخشی از مقاله
چکیده
قصّهها و داستانهای عامیانه رگههایی از اسطورههای کهن بازمانده در خود پروراندهاند. این رگهها، بازتاب کهنالگوهای ناخودآگاهی جمعی اقوام، طوایف و ملل مختلفی هستند که در گذر هزارهها دارای استعداها و ویژگیهای مشترک میباشند.
بر این اساس میتوان داستانهای عامیانه را از نظرگاههای گوناگونی از جمله: نقد اساطیری، روانکاوی، کهنالگویی و... تحلیل و بررسی کرد. از آن جایی که کهنالگوها و نمادهای بازیافته در آن، در آثاری ظهور مییابند که برگرفته از تخیّل بشر میباشند و به اعتقاد یونگ، خاستگاه این قبیل آثار، لایههای ژرف ناخودآگاهی است، در نتیجه میتوان آنها را از مناظر متعدد،خاصّه از منظر نقد کهنالگویی، نگریست. دیدگاه یونگ و کمپبل درباره نقد مذکور، از میان نظرات مختلف و در عین حال متفاوت روانکاوان و روانشناسان، از استحکام بیشتری برخوردار است
لذا رویکرد این پژوهش، تلفیق شیوههای نقد اسطورهای و کهنالگویی در کنار یکدیگر است. سفر قهرمان که دیدگاه برجسته کمپبل است، از رایجترین وضعیّتهای کهنالگویی است که در قصّههای عامیانه ظهور بیشتری یافتهاست. این وضعیّت، قابلیّت بروز چهرههای کهنالگویی دیگر را مثل آنیما، آنیموس، سایه، پیر خرد و... با کارکردی دوگانه فراهم میسازد.
مقدمه
نگاهی به چشمانداز ادب هزارساله فارسیمبیّن، این واقعیّت است که از دورترین ازمنه تاریخ، همواره در کنار آثار ادب رسمی، نوشتههایی از گونه عامیانه، روستایی و محلی وجود داشتهاست که اگر چه نویسنده یا سراینده مشخص نداشته و در طول تاریخ از طریق نقل شفاهی از نسلی به نسل دیگر منتقل شده تا به ما رسیداست،ه امّا به دلیل انعکاس آمال و آرزوهای تودههای مردم و همسویی و همنوایی با خواستهای عاطفی انسانها، حکم جاودانگی یافتهاست و اغلب آموزنده، زیبا و احساسبرانگیز است و مآلاً درختوجّهر و شایسته تأمّل و بررسی میباشد. بر این اساس، میتوان آنها را از مناظر گوناگونی نگریست که یکی از این مناظر، نقد بر پایه کهنالگوها است.
نقد ادبی از دیدگاه کهنالگوها، از برجستهترین رویکردهای نوین در نقدهای روانشناختی است. هر ملّتی عصاره وجودی خود را در ناخودآگاهی جمعی به صورت اسطورههای کهن، افسانها و قصّههای عامیانه نگهداری میکند. در واقع اسطورهها، افسانههاو حتّی قصّههاویّت، اجتماعی، قومی و ملّی را نشان میدهند که در بستر آن شکل گرفته و پرورش یافتهاند. با بررسی افسانها و قصّ ههای هر قومی، میتوان به اندیشهها، آرمانها و آرزوهای آن قوم در طول هزارههای دور تا به زمان کنونی دست یافت. این، همان پدیدهای است که در اشکال مختلف کهنالگو تولّد و تجلّی یافتهاست.
کهنالگوها مفاهیمی مشترک و جهانیاند که از گذشتههای دور، نسل به نسل منتقل شده و در ژرفای ضمیر ناخودآگاه جای گرفتهاند. آثاری چون اساطیر، افسانهها و قصّههای عامیانه که برخاسته از لایههای ژرف ناخودآگاه جمعی است، بستر ظهور کهنالگوها را فراهم میکند؛ از این روی، کهنالگوها در قصّهها هم ظهور مییابد. قصّ ه روایتی است که در طی یک دوره تاریخی آفریده شدهاست و خالق مشخصّ ی ندارد. با بررسی قصّههای عامیانه و شکافتن روساخت آنها، میتوان به ژرفساختشان رسید.
افزون بر اطّلاعات ارزشمندی که روساخت قصّهها به ما میدهد، لایههای عمیق این قصّهها، آیینهای بیبدیل از فرهنگ، اندیشه و آرمانهای مردمی است که در درازنای تاریخ کمتر نشانی در کتابهای تاریخنگاران، اسناد و نوشتهها از خود به جای گذاشتهاند؛زیرا قصّهها یکی از کهنترین نموتههای ظهور تفکّر و تخیّل بشر و نیز نشاندهنده ماهیّت زندگی، شادی و اندوه آدمی به شمار میآیند.
تأمّلی در قصّههای عامیانه از منظر نقد کهنالگویی
قصّههای عامیانه چون: رؤیاها، اسطورهها و افسانهها، بستری مناسب برای ظهور انواع کهنالگوها هستند که سفر قهرمان یکی از رایجترین آنهاست. بنمایه اصلی و سرشت ادبیّات عامیانه، کهنالگوی نبرد خیر و شر است. این کهنالگوبا محوریّت حضور قهرمانی است که درگیر این نبرد خواهد شد.
قهرمان یکی از پرتکرارترینشخصیّتهای کهنالگویی است و سفر، بخش جداییناپذیری از کنشهای قهرمان و بنیان رخدادهای قصّ ه است. در واقع کهنالگوهای قهرمان و سایهاش، عواملایجاد این وضعیّت کهنالگویی هستند. هر قصّه، اغلب قهرمانی دارد؛ گاه این قهرمان در ادامه حیات خود با چالشی روبرو میشود که او را ناگزیر از سفر میسازد. قهرمان، سفری پرمخاطره را آغاز میکند.
با آغاز حرکت، وضعیّت کهنالگویی سفر شکل میگیرد. در بستر این سفر، کهنالگوهای دیگری چون: آنیما، پیر خرد، و سایه ظهور مییابند. یافتهها نشان میدهند، کهنالگوی سفر دارای ساختار مشترک سه مرحلهای است که در ساختار روایت داستانهای عامیانه پدیدار میشوند. این کهنالگو دارای سه مرحله عزیمت، تشرّف و بازگشت است که در روند گذر از آن، قهرمان پس از روبرو شدن با چالشی ناگزیر، راهی سفر میشود. در جریان این روند قهرمان فرایند تکامل شخصیّت را طی میکند.
دراین مقاله پس از آن که دریافتیم در پس روساخت قصّههای عامیانه، چندین لایه پیدرپی و ژرف وجود دارد، با الهام از شیوه خویشکاریها، الگوی جهانی کمپبل در سفر قهرمان و دیدگاه روانشناختی تحلیلی یونگ، در حدّ توان خود کوشیدهایم تا بخشی از لایههای ژرف این مردمیترین هنر ارزشمند و دیرینه را واکاوی و بررسی نماییم.
فرهنگ عامیانه
فرهنگ یکی از مفاهیم پیچیده و در عین حال مشترک میان اقوام و ملل مختلف است که در زبان فارسی این گونه تعریف میشود: »فر، پیشوند + هنگ از ریشه ثنگ اوستایی، به معنی کشیدن و فرهختن و فرهنگ هر دو مطابق است با ادوات و ادوره در لاتین که به معنی کشیدن ونیز به معنی تعلیم و تربیّت است. نیز به معنی فرهنج است که علم و دانش و ادب باشد« - دهخدا، :1377 ج . - 17132 :2 با در نظر گرفتن مفهوم فرهنگ در لغت، میتوان گفت که فرهنگشیوه و راه زیستن یک قوم و ملّت است