بخشی از مقاله
چکیده
طی سالهای اخیر تأمین منابع مالی و اعتباری به یک روش و الگوی مهم در جذب منابع پولی و سرمایهگذاری برای فعالیت های اقتصادی بدل شده است. یکی از انواع روشهای تأمین مالی،تأمین مالی پروژهمحور میباشد. تکنیک های تأمین مالی پروژه محور به عنوان یکی از ابزارهای اولیه تأمین مالی، گستره وسیعی از واحدهای اقتصادی در سراسر جهان را فراگرفته است. موضوع تأمین منابع مالی برای اجرای پروژههای مختلف صنعتی و بهویژه صنایع گستردهی نفت وگاز در بخشهای بالا دستی، میان دستی و پایین دستی، موضوعی کلیدی در جهت دستیابی به اهداف برنامهریزی شده، به شمار میآید.
رشد اقتصادی مطلوب در این صنعت در کشورهای درحال توسعه بدون سرمایه گذاری کلان در زمینه طرحهای زیربنایی و صنایع مادر ممکن نخواهد بود. اما این دولتها عمدتاً منابع لازم برای تأمین مالی پروژههای صنعت نفت و گاز را در اختیار ندارند، پس به دنبال منابع مالی دیگری یکی از ایدههای نو در این زمینه، استفاده از مکانیزم تأمین مالی پروژهمحور است. زیرا در این مکانیزم، اصلی- برای پاسخگویی به نیاز خود هستند. ×ترین تضمین بازپرداخت وام، جریان درآمد آتی پروژه است.
شاید سختترین و پیچیدهترین مسئله در تأمینمالی پروژهمحور تخصیص متوازن ریسک بین اعضای متعدد پروژه باشد، که عاملی مهم برای جذب اطمینان وامدهندگان میباشد. چرا که هر ریسکی که به نحوی تخصیص داده نشود در نهایت بر وامدهندگان بارمی شود، زیرا باعث میشود که آن-ها به اصل یا سود وامشان نرسند. به همین دلیل اگر یک پروژه از روش تأمین مالی پروژهمحور استفاده کند، نه تنها مدیر مالی و وامدهنده، بلکه سایر مسئولان بخش دولتی، مهندسان، پیمانکاران، تولیدکنندگان، تجهیزات، تأمینکنندگان سوخت، خریداران محصول و نیز طرفها و نیز شرکای مرتبط با پروژه نیز باید دستکم یک استنباط پایهای از اینکه این ساختار تأمینمالی چگونه است و چگونه این ساختار، با تخصیص ریسک بین تمام عوامل پروژه ضریب موفقیت پروژه را بیشتر مینماید، داشته باشند.
افزایش ضریب موفقیت پروژه با تخصیص ریسک، بدین نحو است که مدیریت و کنترل مجموعه ریسکهای پروژه منجر به تسریع انجام کارهای هر بخش مسئول پروژه و در نتیجه رسیدن به بازدهی و استهلاک به موقع وام و سرمایه میشود. کمااینکه در زمان انعقاد قراردادهای مختلف مربوط به پروژه با شناخت و در نظرگرفتن این ریسکها و توزیع این ریسکها در شبکههای قراردادی، میتوان این ریسکها را کاهش داد تا اطمینان وامدهندگان با اعطای وام پروژهمحور موافقت نمایند.
1. مقدمه
طی سالهای اخیر فاینانس یا تأمین منابع مالی و اعتباری - بهویژه فاینانس پروژه - به یک روش و الگوی مهم در جذب منابع پولی و سرمایهگذاری برای فعالیت های اقتصادی مؤسسات بازرگانی داخلی - نظیر وزارتخانهها و شرکتهای دولتی - و بین المللی بدل شده است. با توجه به نقش پروژههای تولیدی و عمرانی و یا زیربنایی در ارتقای رشد اقتصادی یک کشور و لزوم تحقق بخشیدن به اهداف برنامهریزی شده، نیاز به منابع مالی و برنامهریزی اعتباری، هر روزه شدت و ضرورت بیشتری مییابد، به نحوی که در دنیای کنونی شاهد تشدید رقابتهای کشورها و در نتیجه شرکتهای مختلف در به دست آوردن تسهیلات مالی و اعتباری لازم و جلب سرمایههای خارجی هستیم.
موضوع تأمین منابع مالی و اعتباری برای اجرای پروژههای مختلف صنعتی و بهویژه صنایع گستردهی نفت وگاز در بخشهای بالا دستی، میان دستی و پایین دستی، موضوعی کلیدی در جهت دستیابی به اهداف برنامهریزی شده، به شمار میآید و آشکارا روشن است که گام اولیه در تأمین این منابع، شناخت و آگاهی از فنون و روشهای رایج در عرصهی بین المللی دربارهی موضوعات مربوطه است. - - 1 یکی از روشهای مهم در تأمین مالی پروژه محور که امروزه در صنعت نفت بیشترین اهمیت را بهخود اختصاص داده است تأمین مالی پروژه محور است. تخصیص و توزیع ریسک در این شیوه از تأمین مالی دغدغهای مهم است چرا که بازپرداخت این روش از تأمین مالی از خود درآمد پروژه صورت میگیرد و بنابراین پرداختن به این موضوع میتواند به تأمین مالی موفق پروژههای صنعت نفت و گاز کمک شایان توجهی کند.
در این راستا در پژوهش پیشرو ابتدا به تعریف و توضیحی از قراردادهای تأمین مالی پروژهمحور خواهیم پرداخت و پس از آن تخصیص ریسک را در قراردادها شرح خواهیم داد.
-1 تعریف و هدف تأمین مالی پروژه
هیأت استاندارد حسابداری مالی آمریکا - FASB - در نشریه 47 مورخ مارس 1981، خود تعریف ذیل را برای تأمین مالی پروژه ارائه نموده است:
» تأمین مالی یک پروژه سرمایهای نوعی تسهیلات است که در آن وام دهنده به طور اصولی جریان وجوه و درآمد ناشی از پروژهها را به عنوان منابع بازپرداخت دانسته و داراییهای پروژه را به عنوان وثائق برای وام پرداختی میپذیرد.
درواقع، هدف از تأمین مالی پروژه برای افزایش سرمایه این است که ساختار بانکی ایجاد شود و کاهش ریسک ذینفعان پروژه، با انتقال آن به بخش هایی که آن ریسک را بهتر مدیریت میکنند تحقق پذیرد. در تأمین مالی پروژه برای افزایش سرمایه مورد نیاز پروژه، یک ابزار حقوقی مستقل ایجاد می شود و پرداختها، نرخ بهره، سود و هزینه های بهره برداری همه از درآمد و دارایی های پروژه مشتق میگیرند. بنابراین سرمایهگذاران نیاز به یک اساس حقوقی دارند
سرمایه گذاری روی یک واحد اقتصادی مشخص که در ابتدای امر، وامدهنده ای به دنبال جریان نقدینگی، درآمد واحد اقتصادی، منابعی که وام تهیه می شود و داراییهای کمی و کیفی واحدهای اقتصادی تضمین میباشند برای بازپرداخت وام - 3 - تأمین مالی پروژه می گویند.هیأت استاندارد حسابداری مالی آمریکا - FASB - در نشریه 47 مورخ مارس 1981، خود تعریف ذیل را برای تأمین مالی پروژه ارائه نموده است:
» تأمین مالی یک پروژه سرمایهای نوعی تسهیلات است که در آن وام دهنده به طور اصولی جریان وجوه و درآمد ناشی از پروژهها را به عنوان منابع بازپرداخت دانسته و داراییهای پروژه را به عنوان وثائق برای وام پرداختی میپذیرد.«
هدف نهایی تأمین مالی یک پروژه، ایجاد منابع برای پروژه می باشد که مزایای آن به کارفرما برسد و همچنین این منابع از منابع داخلی کارفرما تهیه نشده باشد و بر اعتبار و ترازنامه کارفرما اثری نداشته باشد. در واقع از یک سو وام گیرنده ها ترجیح میدهند پروژهی آنها تأمین مالی شود، بدون آنکه بر ترازنامه ی آنها اثری بگذارد و از سوی دیگر وامدهنده ها به طور مساوی ریسکپذیر نیستند و میخواهند مطمئن شوند که وام آنها به طور مطلوب پس داده میشود. رمز موفقیت تأمین مالی یک پروژه، این است که با کمترین منابع کارفرما، پروژه تأمین مالی شود؛ ولی در عین حال اعتبار و شرایط لازم برای جذب منابع خارجی وجود داشته باشد.
درواقع، هدف از تأمین مالی پروژه برای افزایش سرمایه این است که ساختار بانکی ایجاد شود و کاهش ریسک ذینفعان پروژه، با انتقال آن به بخش هایی که آن ریسک را بهتر مدیریت میکنند تحقق پذیرد. در تأمین مالی پروژه برای افزایش سرمایه مورد نیاز پروژه، یک ابزار حقوقی مستقل ایجاد می شود و پرداختها، نرخ بهره، سود و هزینه های بهره برداری همه از درآمد و دارایی های پروژه مشتق میگیرند. بنابراین سرمایهگذاران نیاز به یک اساس حقوقی دارند.
-2 تأمین مالی در صنعت نفت
تأمین مالی پروژههای نفتی در کشورهای در حال توسعه، طی سه دوره قابل تفکیک تکامل یافته است. قبل از دهه 1970، بیشتر پروژههای نفتی توسط شرکتهای نفتی بین المللی تأمین مالی میشدند. بیشتر این شرکتها از نسبت استقراض به سرمایه1 پایینی برخوردار بودند و بدین ترتیب، وجوه موردنیاز برای اکتشاف و توسعه را اغلب از منابع نقدی داخلی تأمین میکردند و نیاز کمتری به استقراض داشتند. علاوه بر این، چنانچه این شرکتها نیاز به وام داشتند، میتوانستند با توجه به اعتبار و ترازنامه قوی خود، تأمین مالی بلندمدت با نرخهای مناسبی را جذب کنند.
طی دوره زمانی قبل از دهه 1970، رفتار اقتصادی شرکتهای نفتی بین المللی بیشتر به واسطه ملاحظات راهبردی و نه معیارهای محض مالی تعیین می شد. در دهه 1970 و ابتدای دهه 1980، این شرکتها همچنان به ایفای نقش فعال خود در زمینه تأمین مالی سرمایه گذاریهای نفتی ادامه دادند. طی نیمه دوم دهه 1980 و اوایل دهه 1990، تقریباً تمام منابع مالی ذکرشده سهم خود در سرمایه گذاریهای نفتی را محدود کردند. مهمترین دلیل این موضوع، سقوط قیمت نفت در سال 1986 و ادامه آن در دهه 1990 بود. قیمت پایین و بی ثبات نفت، نه تنها جذابیت سرمایهگذاریهای نفتی را کاهش داد، بلکه شرایط دشواری را به بیشتر کشورهای نفتی بین المللی تحمیل نمود. درنتیجه، این شرکتها استانداردهای سختگیرانه تری را برای سرمایه گذار تدوین و اعمال نمودند.