بخشی از مقاله
چکیده
با افزایش شهرنشینی، شهرها بهطور مکرر با تعداد زیادی از مشکلات کلیدی از جمله تراکم بالای شهری، کمبود زیرساختها، کمبود امکانات حملونقل و ... مواجه شدند. با ظهور انقلاب اطلاعاتی در اواخر دهه 90، مفهوم شهر هوشمند بهعنوان رویکردی نوین در پاسخ به این مشکلات مطرح شد و از سال 2005 مورد توجه جدی قرار گرفت. از آنجایی که مردم بهعنوان جزئی از شهر، نقش مهمی در هوشمند شدن شهر دارند و برای هوشمند شدن شهر ضروری است تا ابتدا مردم آن هوشمند شود؛ تدوین شاخصهای مردم هوشمند به-منظور هوشمندسازی شهر ضروری مینماید.
لذا هدف پژوهش حاضر، تدوین شاخصهایی برای مردم شهر هوشمند میباشد. بدین منظور در ابتدا با استفاده از روش توصیفی، مفاهیم مربوط به شهر هوشمند و مردم شهر هوشمند بررسی شدند و مؤلفههای مرتبط با آنها مورد توجه قرار گرفت و با توجه به آن شاخصهایی برای مردم شهر هوشمند تدوین شد. به منظور اطمینان از صحت شاخصهای تدوین شده از تکنیک دلفی فازی استفاده شد. به این ترتیب که شاخصها در قالب پرسشنامه در اختیار ده نفر از صاحبنظران این حوزه قرار گرفت و نظرات آنها با استفاده از تکنیک دلفی فازی تحلیل شد. پس از تحلیل تعدادی از شاخصهای کم اهمیتتر حذف شد و به این صورت شاخصهای نهایی مردم شهر هوشمند مشخص گردید.
مقدمه
امروزه شهرها با مسائل پیچیدهای بهمنظور دستیابی به توسعه اجتماعی-اقتصادی و کیفیت زندگی مواجه هستند. مطابق گزارش سازمان ملل در سال 2008، بیش از %50 جمعیت در شهرها زندگی میکنند و تا سال 2050 میلادی بیش از 70 درصد جمعیت دنیا ساکن شهرها میشوند. فقر، تخریب محیطزیست، فقدان خدمات شهری، نزول زیربناهای موجود، فقدان دسترسی به زمین و سرپناه و در یک جمله اتلاف سرمایههای طبیعی و انسانی ازجمله بحرانهای مربوط به این موضوع هستند.
پژوهشگران و برنامهریزان شهری و منطقهای در غرب، بهمنظور هدایت استفاده از ابزارهای ارتباط الکترونیکی در جهت رفع مشکلات شهری، با بسط مفهوم شهر الکترونیک، نظریه شهر هوشمند را مطرح کردهاند. این مفهوم از سال 2005 در سطوح جهانی مورد توجه جدی قرار گرفت. آنها همچنین دریافتند که فناوری ارتباطات و اطلاعات به تنهایی برای دستیابی به شهر هوشمند کافی نیست و سرمایههای اجتماعی و مردم نقش بسیار مهمی در رسیدن به شهر هوشمند دارند.
تاکنون پژوهشهای زیادی در حوزه شهر هوشمند صورت گرفته است از جمله اینکه در مقاله رتبهبندی شهرهای اروپا، جیفینگر برای شهر هوشمند شش بعد اصلی مردم هوشمند، زندگی هوشمند، حرکت هوشمند، اقتصاد هوشمند، محیطزیست هوشمند و حکمرانی هوشمند و معیارهای سطح صلاحیت، تمایل به یادگیری مستمر، کثرت قومی و اجتماعی، انعطافپذیری، بینالمللی بودن، مشارکت در زندگی اجتماعی و خلاقیت را برای مردم هوشمند در نظر گرفته است. و شاخصهایی از جمله میزان مهارت زبان خارجه، میزان وام کتاب به ازای هر فرد، مشارکت در یادگیری برای تمام عمر، تعداد رأیدهندگان در انتخابات شهر، مشارکت در فعالیتهای داوطلبانه و... را بهعنوان شاخصهای شهر هوشمند اروپا معرفی میکند.
نام و پاردو - - 2013 در مدلی که از شهر هوشمند ارائه میدهند به نقش مردم در هوشمند شدن شهر توجه میکنند. در این مدل مفاهیم کلیدی شهر هوشمند را در داخل سه طبقه از فاکتورهای درونی شناسایی میکنند: تکنولوژی - زیرساختهای سختافزاری و نرمافزاری - ، مردم - قدرت خلاقانه، تنوع و آموزش - و سازمان-ها - حکومت و سیاستها - . با توجه به پیوستگی بین فاکتورها، یک شهر را زمانی هوشمند مینامند که سرمایهگذاری در ظرفیتهای اجتماعی و انسانی و زیرساختهای فناوری اطلاعات، رشد پایدار و کیفیت زندگی را در سرتاسر دولت مشارکتی تقویت کند.
کاراگلیو و همکاران - - 2009 در مقاله شهرهای هوشمند اروپا با بررسی تعاریف مختلف شهر هوشمند، ویژگیهای شهر هوشمند را در نُه حیطه جمعیتشناسی، شرایط اجتماعی، شرایط اقتصادی، مشارکت جامعه مدنی، آموزش و یادگیری، محیط، حملونقل و سفر، اطلاعات اجتماعی، فرهنگ و تفریح بررسی میکند و در انتها شاخصهایی را برای رسیدن به آنها تدوین کردند.
در این پژوهش تلاش شده است تا با بررسی تعاریف شهر هوشمند و مردم شهر هوشمند، شاخصهای مردم شهر هوشمند بهمنظور هوشمندتر شدن مردم و در نتیجه هوشمندتر شدن شهر تدوین گردد.
روش
در ابتدا با استفاده از روش توصیفی، مرور بر ادبیات موضوع با مطالعه منابع و اسناد متعدد صورت گرفت. مفاهیم مرتبط با شهر هوشمند و مردم شهر هوشمند بررسی شدند. مؤلفههای مرتبط با آنها مورد توجه قرار گرفت و با توجه به آن شاخصهایی برای مردم شهر هوشمند تدوین شد.
به منظور اطمینان از صحت شاخصهای تدوین شده از تکنیک دلفی فازی استفاده شد. به این ترتیب که شاخصها در قالب پرسشنامه با طیف لیکرت پنج درجهای که میزان اهمیت شاخصها را از خیلی کم اهمیت تا خیلی مهم نشان میدهد؛ در اختیار ده نفر از صاحبنظران این حوزه قرار گرفت و نظرات آنها با استفاده از تکنیک دلفی فازی تحلیل شد. پس از تحلیل تعدادی از شاخصهای کم اهمیتتر حذف شد و به این صورت شاخصهای نهایی مردم شهر هوشمند مشخص گردید.
مبانی نظری
شاخص
شاخص نهتنها بهعنوان ابزاری توصیفی که به بیان وضع موجود میپردازد، بلکه بهعنوان ابزاری مناسب برای سنجش معیارها و ضوابط در روند تحول به شمار میرود. شاخص چیزی است که به یک جامعه کمک مینماید تا متوجه گردد که در کجاست و به کجا میرود و چقدر از آنچه میخواهد باشد فاصله دارد.[
اولین گام جهت تدوین معیارها و شاخصها، تحلیل مفاهیم مربوط به شهر هوشمند میباشد. حال مختصراً به بررسی مفاهیم و تعاریف اصلی شهر هوشمند و مردم شهر هوشمند پرداخته میشود.
مروری بر روش دلفی فازی
روش دلفی فازی در دهه 1980میلادی توسط کافمن و گویتا ابداع شد.
ویژگی مهم این روش ارائه چهارچوب انعطافپذیر است که بسیاری از موانع مربوط به عدم دقت و صراحت را تحت پوشش قرار میدهد. بسیاری از مشکلات در تصمیمگیریها مربوط به اطلاعات ناقص و نادقیق است. همچنین تصمیمات اتخاذ شده خبرگان بر اساس صلاحیت فردی آنان و به شدت ذهنی است. بنابراین بهتر است دادهها بهجای اعداد قطعی با اعداد فازی نمایش داده شوند.
مراحل اجرایی روش دلفی و انجام تحلیلها بر روی اطلاعات، با استفاده از تعاریف نظریه مجموعههای فازی است. الگوریتم اجرای روش فازی در تصویر 1 نمایش داده شده است.
تصویر:1 الگوریتم اجرای روش دلفی فازی. مآخذ: نگارندگان
شهر هوشمند
تعاریف شهر هوشمند متفاوت هستند. شهر هوشمند بهعنوان مفهوم ملی شناخته شده است، اما در سرتاسر جهان در شرایط متفاوت با نامهای متفاوتی استفاده شده است. اصطلاح شهر هوشمند یک مفهوم نامشخص است و در شرایطی که همیشه همسان نیستند استفاده میشود. در واقع یک الگوی واحد از چارچوب شهر هوشمند و تعریف مشخص از شهر هوشمند وجود ندارد.[2] تعاریف شهر هوشمند را میتوان در دو دسته تعاریف مبتنی بر فناوری و تعاریف گسترده طبقهبندی کرد. در زیر مفاهیم شهر هوشمند ارائه شده است.
الف- تعاریف مبتنی بر فناوری
1. استفاده از فناوری اطلاعات و ارتباطات سبب ایجاد اجزای زیرساختها و خدمات اساسی میشود که شامل اداره شهر، آموزش، مراقبتهای بهداشتی و درمانی، امنیت عمومی، املاک و مستغلات، حملونقل، و خدمات شهری هوشمندانهتر، بههمپیوسته و کارآمد می باشد.
2. شهرها باید بهعنوان نظامی در نظر گرفته شوند که در آنها فرصتهایی برای معرفی سیستمهای دیجیتال، پاسخگویی هوشمند و بهینهسازی در هر سطح از سیستم یکپارچه وجود داشته باشد.
3. ایجاد یک چارچوب مشترک و برجسته کردن اهمیت رو به رشد فناوری اطلاعات و ارتباطات، سرمایه اجتماعی و زیستمحیطی در رقابتپذیری شهرها.
4. شهری که از فناوری اطلاعات و ارتباطات در جهت ایجاد زیرساختهای حیاتی، اجزا و خدمات عمومی تعاملیتر، کارآمد و قابللمس برای شهروندان استفاده میکند.
5. سرمایهگذاری به روی سرمایه انسانی، اجتماعی، حملونقل سنتی و مدرن همچنین رسیدن به رشد اقتصادی پایدار و کیفیت بالای زندگی با مدیریت خردمندانه منابع طبیعی از طریق حکومت مشارکتی
6. شهری که در آن فناوری اطلاعات و ارتباطات در یک یا چند بخش نقش بازی میکنند.[7]
7. در یک شهر هوشمند، شبکهها به یکدیگر مرتبط هستند؛ همدیگر را حمایت و تغذیه میکنند؛ بنابراین فناوری اطلاعات باید قادر به گردآوری مداوم، تجزیهوتحلیل و توزیع اطلاعات در مورد شهر باشند. همچنین با استفاده از تعاریف مشترک و استانداردها قادر به برقراری ارتباط و به اشتراکگذاری دادهها و اطلاعات در پیرامون شهر باشند. در چنین شرایطی بهراحتی میتوانندمجدداً استفاده شوند. همچنین قادر به عملکرد چندگانه باشند، بدان معنا که آنها باید برای مشکلات متعدد راهحلهای همهجانبه و کلنگر ارائه کنند.
ب- تعاریف گسترده
1. یک شهر هوشمند جایی است که فناوری اطلاعات و ارتباطات باعث تقویت آزادی بیان و دسترسی به اطلاعات عمومی و خدمات شود.
2. قدرت نفوذ و قابلیت همکاری در داخل و در سراسر حوزههای سیاست شهر - نظیر حملونقل، امنیت عمومی، انرژی، آموزش، مراقبتهای بهداشتی و درمانی و توسعه - را داشته باشد. استراتژی های شهر هوشمند نیازمند راههای خلاقانه برای تعامل با ذینفعان، مدیریت منابع و ارائه خدمات میباشد.
3. شهرهای هوشمند فناوریهای گوناگون را جهت کاهش اثرات زیستمحیطی ترکیب میکنند و حیات بهتری را برای شهروندان ارائه میکنند. بنابراین ساخت یک شهر هوشمند چالشی چند رشتهای است که شامل گردهم آوردن مقامات شهری تأمین کنندگان نوآورانه، سیاستگذاران ملی و اتحادیه اروپا دانشگاهیان و جامعه مدنی میشود.
4. هر نوع مدل مناسب برای شهر هوشمند باید به روی هوشمندی شهروندان و اجتماعات و بهزیستی - رفاه - و کیفیت زندگی تمرکز کند. همچنین فرآیندهایی که شهرها را برای مردم مهم میسازند؛ تشویق نماید.
5. شهر هوشمند شهری است که به دنبال بررسی مسائل عمومی از طریق راهحلهای -ICTمحور بر پایه ذینفعان متعدد و همکاری شهرداری است
طرحهای شهر هوشمند را میتوان بهطور گسترده تحت دو رویکرد اصلی طبقهبندی کرد:
الف - رویکرد بالا به پایین رویکرد بالا به پایین و یا فناوری محور با پیشنهادهای از پیش تعریف شده همراه است. شهرها با اتخاذ این رویکرد با ادغام دادههای جم عآوری شده از انواع مختلف سنسورها - دوربینهای مداربسته - به یک بستر مجازی واحد بهمنظور مدیریت کارآمدتر عملیات شهری تبدیل میشوند. نمونههایی از این رویکرد، برنامهریزی عملیات یکپارچهسازی گلاسکو است. شهرهای جدید مانند سونگدا در کره جنوبی و مصدر در امارات متحده عربی با استفاده از یک رویکرد بالا به پایین توسعه داده شدهاند. این شهرها از سنگ بنایشان همراه با زیرساختهای فناوری فعال ساخته شدهاند . جالب است این رویکرد در بسیاری از شهرهای قدیمی و شناخته شده انگلستان قابل اجرا نیست
ب - رویکرد پایین به بالا رویکرد پایین به بالا با استفاده از فناوریهای جدید نظیر
- رسانههای اجتماعی، وبسایتها، برنامههای کاربردی موبایل یا فناوری سنسورها - و دادههای جدید بهعنوان وسیلهای است که شهروندان را قادر میسازد تا راهحلهایی را تدبیر کنند، مهارتهای جدید را از طریق آموزش آنلاین به دست آورند و تعاملات خود را با مقامات دولتی بهبود بخشند. همچنین طرحهای پایین به بالا می توانند اشکال دقیقی از دموکراسی محلی را تشویق نمایند. در هر دو رویکرد تمایل به ارتباط شهرهای هوشمند با اصطلاحاتی چون سلامتی، تحرک، لذتبخش، تمیزی وجود دارد. دوچرخهسواری، مرکز شهر عاری از خودرو و بهبود حملونقل عمومی نمونههایی از این تمایلات است
مردم هوشمند
قابلیت دسترسی و کیفیت زیرساختهای ICT تنها تعریف شهر هوشمند نیست. تعاریف دیگر روی نقش سرمایههای انسانی و آموزش در توسعه شهری تأکید میکنند. شهروندان دلیل اصلی برای وجود شهر و سیاستهای آن هستند. بنابراین، یک عنصر کلیدی در توسعه شهرهای هوشمندتر دربرداشتن مردم هوشمند در ایجاد شهر هوشمند است. مردم هوشمند اهداف هوشمند را ایجاد و دنبال می کنند: آن اهداف بخصوص، قابل اندازهگیری، نائل شدنی، مناسب و بهموقع است.
بهمنظور پیادهسازی آرزوهای سیاسی و تکنولوژیکی شهر هوشمند، دربرگیری و پذیرش شهروندان، حیاتی است.
شهر هوشمند مرکز آموزش و نیروی کار هوشمند است. فاکتورهای انسانی شامل قدرت خلاقانه، یادگیری اجتماعی، آموزش و همچنین شامل ظرفیتهای اجتماعی ساکنان شهر، خدمات عمومی، زیرساختهای نرم - شبکههای دانش، سازمانهای داوطلبانه - ، اختلاط فرهنگی میباشد. هوش جمعی و یادگیری اجتماعی یک شهر را هوشمندتر میکند.
شهروندان در شهرهای هوشمند به خلاقیت، تحصیلات بالا، ارتباطات باز و آموزش از یکدیگر تشویق میشوند؛ و این از طریق اجازه آزاد اطلاعات بین مردم از طریق سیستم فراگیر و شفاف حاصل میشود. مردم هوشمند کسانی هستند که مهارت الکترونیکی دارند و قادر به کار با ICT هستند. ، دسترسی به آموزش و یادگیری دارند؛ در بُعد مردم هوشمند، شهرها به دنبال دستیابی به شهروندانی آگاه به فرهنگ،تحصیلات بالا و فراگیری اجتماعی هستند.