بخشی از مقاله
چکیده:
توسعه یکی از مهمترین خواستههای جوامع مدرن و در حال رشد میباشد که صورتهای مختلفی از اوضاع اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی را ترسیم مینماید. لذا ابعاد مختلف جامعه شناختی، اقتصادهای دانش بنیان و مهندسی فرهنگی که از دیگر ابعاد از اولویت بالا تری برخوردار است قابل مطالعه و بررسی است. لغزش و کوتاهی در هر مورد موجب دور شدن جامعه از توسعه و نا موزون شدن رشد میگردد. این نکته نیز نباید فراموش شود که در این برنامهریزی باید شرایط حاکم در یک جامعه کاملاً در نظر گرفته شود.
به بیان دیگر هر اندازه که یک الگوی توسعه از جامعیت برخوردار باشد، تا زمانی که مختصات بومی آن جامعه را نیز مدنظر قرار نداده باشد، مثمرثمر نخواهد بود. شهرستان تربتحیدریه نیز با پیشرفت در این 3 محور فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی میتواند جهش قابل توجهی نسبت به سایر رقبا داشته باشد. مقاله حاضر سعی کرده است تا فرهنگ، اجتماع و اقتصاد را در جهت توسعه به کار گیرد و راه کارهای لازم را برای پیشرفت ارائه دهد.
در مقاله به این نتیجه میرسیم که مبنای هر نوع توسعه، توسعه فرهنگی است؛ از این رو، دولتها باید درراستای رسیدن به توسعه همه جانبه، سعی در تغییر نگرش خویش به انسان، به صورت یک موجودی فرهنگی داشته باشند. چراکه مبنای توسعه حقیقی و پایدار توسعه فرهنگی بوده و به مثابه ریشهای که درخت را تغذیه می-کند، سایر ابعاد توسعه - سیاسی، اقتصادی و اجتماعی - نیز از این بعد مهم تغذیه میشوند. بنابراین، لازم است تا در ارتقای سطح فرهنگ جامعه کوشا بوده و تلاش مضاعف به کار بسته شود.
مقدمه
توسعه به فرایندی گفته می شود که در چارچوب آن جامعه از وضعیتی نامطلوب به سوی وضعی مطلوب متحول می شود. این فرایند تمامی نهادهای جامعه را دربرمی گیرد و ماهیت آن اساسا این است که توان و ظرفیت بالقوه جامعه به صورت بالفعل درمی آید
. به عبارت دیگر در فرایند توسعه، استعدادهای سازماندهی جامعه از هر جهت بارور و شکوفا می شود؛ چه از نظر اقتصادی و چه از نظری اجتماعی، فرهنگی. توسعه را می توان مجموعه ای از فعالیت ها برای هدایت در جهت ایجاد شرایط مطلوب زندگی براساس نظام ارزشی موردپذیرش جامعه تعریف کرد، به تعبیری می توان توسعه را طیفی از تغییرات به هم پیوسته، در جهت تامین نیازهای رو به گسترش جامعه دانست، توسعه سیری برای تحکیم روابط اجتماعی و پرورانیدن استعدادها، استفاده بهینه از مواهب طبیعی و امکان رشد همه اقشار جامعه است و به زمان و مکان خاصی تعلق ندارد، و میدان آزمایشی است برای هر جامعه ای که خواهان این پدیده است.
سیر تکاملی توسعه نسبت به شرایط و امکانات متفاوت جامعه ها، متعدد است. برنامه ریزی مناسب و تصمیم گیریهای حساب شده نقش مؤثری در تسریع امر توسعه ایفا می کند. بسیاری از جوامع سیر اجتماعی توسعه و برخی از آنها نیز، توسعه فرهنگی را ملاک عمل قرار می دهند. در حالی که توسعه قبل از هر چیز، مجموعه ای قانونمند است که قابل تفکیک و تغییر نمی باشد ، بنابراین در امر توسعه، تحول فرهنگی ضروری است؛ یعنی فرهنگ جامعه باید متحول گردد و این یک قانون کلی است، از سویی، توسعه عوامل مختلفی دارد که باید از سوی نیروهای خاص سیاسی و اجتماعی مورد حمایت قرار گیرد و نیز با طرح چارچوبی ایدئولوژیکی و عقیدتی به توسعه مادی و معنوی جامعه، عینیت بخشیده شود.
یافته ها دیدگاه مقام معظم رهبری درباره توسعه و پیشرفت تعالی
هدف از تعریف شفاف و ضابطه مند از مدل پیشرفت، ایجاد یک باور همگانی در میان نخبگان و عامه مردم درخصوص ضرورت تعیین الگوی صحیح توسعه است.
غربی ها در تبلیغات خود اینگونه القاء کرده اند که توسعه و پیشرفت مساوی با غربی شدن است و متأسفانه برخی از کارگزاران و نخبگان کشور نیز مدل پیشرفت راصرفاً یک مدل غربی می دانند که این مسئلهای غلط و خطرناک است ، شکستن این طلسم یک وظیفه مهم است. به طور قاطع میگویم الگوی غرب برای توسعه یک الگوی ناموفق است زیرا با وجود دستیابی کشورهای غربی به ثروت و قدرت، ارزشهای انسانی و معنویت در این جوامع از بین رفتهاند.
تنظیم الگوی پیشرفت کشور براساس الگوی اسلامی - ایرانی یک مسئله حیاتی است اگر این الگوی اسلامی - ایرانی درمرحله عمل به اجرا گذاشتهشود، قطعاً به الگوی مورد استفاده کشورهای دیگرتبدیل خواهد شد. دلیل به نتیجه نرسیدن مدل توسعه غربی درنظام اسلامی ماهیت متفاوت مبانی دیدگاه اسلام و غرب نسبت به پیشرفت وجایگاه انسان دراین پیشرفت می باشد، در دیدگاه غرب، پیشرفت مادی و محور آن سود مادی است، بنابراین در چنین دیدگاهی اخلاق و معنویت می تواند قربانی پیشرفت شود.
در دیدگاه اسلام پیشرفت مادی هدف نیست بلکه وسیلهای برای رشد و تعالی انسان است، در جهان بینی اسلام، ثروت، قدرت و علم، وسیله رشد انسان و زمینه ساز برقراری عدالت، حکومت حق، روابط انسانی در جامعه و دنیای آباد هستند در عین حال اسلام از زوایه اجتماعی وظیفه انسان را مدیریت دنیا و استفاده از استعدادهای فراوان طبیعی برای آبادانی دنیا می داند. الگوی پیشرفت مبتنی بر معنویت، را مدل مطلوب توسعه است تقویت اعتماد به نفس ملی و همت، مجاهدت و اتحاد در کشور زمینه ساز رسیدن به اهداف والاست
توسعه فرهنگی
تا چند دهه قبل عقیده اکثر صاحب نظران بر این بود که توسعه مفهومی اقتصادی دارد. به عبارت دیگر توسعه فقط جنبه اقتصادی داشت و کشورها در جهت دستیابی به توسعه، به تقویت اقتصاد خویش می پرداختند. اما این وضعیت با شکست کشورهایی تغییر یافت که فقط معیارهای اقتصادی را در برنامه ریزی خود در دستیابی به توسعه گنجانده بودند و موجب از دست رفتن مفهوم یک بعدی توسعه شد.
امروزه محققان، آینده پژوهان و سیاست گذاران بر این باورند که بعد از دوران جدال های نظامی - در گذشته تا دهه - 1970 و رقابت های اقتصادی - چند دهه اخیر تاکنون - ، آینده، صحنه نبرد و رقابت فرهنگ های مختلف است. هر ملتی که فرهنگ برتر داشته باشد پیروز میدان کارزار آینده است - چه در حوزه سیاست و چه اقتصاد - و این شاهد این مدعاست که توسعه فرهنگی، مقدم بر توسعه اجتماعی و اقتصادی است.
به این ترتیب در آغاز قرن جدید، توسعه دیگر مفهومی فقط اقتصادی ندارد، بلکه نگاه ها بیش از همه به زمینه های فرهنگی و اجتماعی که توسعه در آن تحقق یافته و نیز شرایطی که به آن فرهنگ خاص مربوط می شود معطوف شده است و به طور کلی، فرهنگ و هنر بنیان جامعه را پی ریزی می کند و هر جامعه ای هر قدر هم که نوپا باشد، دوام و بقای آن مبتنی بر اصول فرهنگی است که هویت جامعه و افراد آن را می سازد. بنابراین مهم ترین رکن هویت بخش در هر جامعه پیشینه و غنای فرهنگی آن است
باید توجه داشت که توسعه فرهنگی همان طور که از سویی زمینه ساز و علت توسعه ابعاد دیگر جامعه است، در دیگر سو، معلول آنها نیز است. به این معنا که پیشرفت همه جانبه جامعه خود برای رشد و بالندگی فرهنگ کمک شایانی است. به عبارت دیگر، به رغم اولویت فرهنگ بر دیگر عناصر اجتماعی در فرآیند توسعه یافتگی، آنچه که نقش تعیین کننده نهایی را برعهده دارد، نوع کنش و واکنش یا به عبارت بهتر نوع تعامل مثبت در قالب ارتباطی دیالکتیکی میان فرهنگ و عناصر دیگر جامعه همچون اقتصاد، اجتماع و... است. بنابراین در ترسیم یک الگوی مناسب برای توسعه جامعه، باید برنامه هایی برای تمام ابعاد جامعه ارائه گردد.
فرهنگ دارای دو عنصر مادی و غیرمادی است که ویژگی هایی به شرح ذیل دارد:
نخست فرهنگ ها و جوامع در سطح بسیار وسیعی ناهمگون هستند، این حالت به ویژه زمانی بیشتر مشهود است که هویت های ملی وسیعی به عنوان جایگزین هایی برای فرهنگ ذکر می شوند.
دوم فرهنگ، عاملی است که با زمان،جغرافیا، تاریخ، مذهب، طبقه اجتماعی، نژاد، شهرنشینی، روستانشینی، ملیت و مقولات بسیار دیگری درهم می آمیزد.
سوم فرهنگ ها از طریق مسافرت، تجارت، وسایل ارتباط جمعی،گروه های تبلیغی و دیگر منابع تغییر و توسعه می یابند.
چهارم فرهنگ غریزی نیست؛ بلکه آموختنی است. به عبارت دیگرفرهنگ از عادات و تجربیاتی تشکیل می شود که افراد در طول حیات خویش می آموزند. فلسفه وجود تعلیم وتربیت در جامعه انسانی براساس همین ویژگی است.
پنجم؛ فرهنگ افراد یک جامعه را قادر به پیش بینی رفتار یکدیگر می سازد، به طوری که افراد می توانند برحسب رفتار و گفتار خود، واکنش های دیگران را از پیش تشخیص دهند و بدانند که برای دریافت واکنش مطلوب چه رفتار و گفتاری باید داشته باشند
توسعه پایدار که مترادف با توسعه مدرن می باشد، به معنای فرهنگ جامع کار سازمانی و رفتار جمعی بوده که به بهبود وارتقاء کارایی، کیفیت، شهرت، اعتبار، تنوع و توجه به مسائل زیست محیطی و یا در یک کلام به اعمال اصل هم افزایی می انجامد. فشارهای اعمال شده از جانب بازار و نهادهای قانونی، بنگاه ها را ملزم به دستیابی به اصل پایداری می نماید، اما بنگاه هایی که فاقد فرهنگ می باشند بیشتر مایل به تقلب هستند و به ارضای تقاضاهای قانونی و بازار توجهی ندارند.
در این خصوص می توان به جمله مشهور داینر و سلیگمان 2 اشاره نمود که اگر فرهنگ موجود در یک منطقه به افرادی که در آن منطقه زندگی می کنند این امکان را بدهد که احساس راحتی کنند، استعدادها، توانمندی ها و سرمایه گذاری ها در تکنولوژی آن منطقه انباشته خواهند شد.