بخشی از مقاله

چکیده

با هجوم مغول به سرزمینهاي اسلامی، مذهب سنت به خاطر سقوط خلافت عباسی، قتل و انزواي تعداد زیادي از علما و سرانجام ویرانی و متروك شدن بسیاري از مدارس و حوزهها، رو به افول گذاشت، اما مانع از شکلگیري حکومتهاي سنی مذهب مانند تیموریان نشد؛ حکومتی که با گسترش تصوف و تشیع بهعنوان مذاهب غیر رسمی در کشور مواجه شده بود.

در این مقاله سیاست تیموریان را نسبت به این دسته از مذاهب بررسی کرده و نشان دادهایم بنا بر نقل برخی منابع، بیشتر سلاطین و شاهزادگان تیموري پایبند احکام شریعت نبودند و عدم حضور علماي مهم در سرزمینشان که روز به روز هم کوچکتر میشد، باعث شده بود تا مذهب اهمیت چندانی براي آنها نداشته باشد.

گسترش طریقتهاي صوفیه و علاقهمندي مردم به آنها باعث شد که گروهی از علما به لباس مشایخ درآیند تا ضمن حفظ جایگاهشان، مانع از نفوذ روزافزون طریقتهاي شیعی بشوند؛ اما نه تنها موفقیتی کسب نکردند، بلکه خود نیز به مدارا با شیعیان متمایل شدند.

تیموریان نیز با توجه به شرایط زمان، مشایخ را بزرگ داشته و علیرغم به وجود آوردن مشکلاتی از جانب شیعیان افراطی مانند حروفیان، سادات را ارج نهاده و به زیارت قبور امامان شیعی میرفتند. تسامح مذهبی تیموریان نسبت به صوفیه و شیعیان باعث رشد تشیع در جامعه ایران و فراهم شدن زمینه ذهنی مناسب براي ظهور صفویان شیعی مذهب در ایران شد و از طرف دیگر همین سیاست موجب تغییر تاریخ پر از قتل و تجاوز زمان تیمور به یک تمدن پویا در عصر شاهرخ و سلطان حسین بایقرا گشت.

مقدمه

تساهل در اصطلاح به معناي مداخله نکردن، مانع نشدن و اجازه دادن از روي قصد و آگاهی به اعمال و عقایدي است که مورد و پذیرش پسند شخص نباشد، - آقاجانی قناد،:1380 - 22 تعریفی که میتواند در مورد حکومت هم بکار رود. تساهل از جنبههاي سیاسی، مذهبی و اخلاقی بار معنائی پیدا میکند اما در این مقاله تنها به جنبه مذهبی خواهیم پرداخت.

پاشیده شدن دستگاه خلافت عباسی که پناهگاه واقعی مذهب تسنن و وجود اولوالامر و لزوم پیروي سنیان از او بود، طبعاً مذهب اهل سنت را از قوت عادي خود بی بهره ساخت و به مخالفان فرصتی در اشاعه طریقت خود داد.

منازعات و رقابتهاي مذهبی شافعی – حنفی در دوره ایلخانان که به جنگ فرقهها تعبیر کردهاند، ضعف بیشتر مذهب سنت را فراهم ساخت؛ 

فقیهان دوره تیموري هم خلاقیت خود را از مدتها پیش از دست داده و در قالبهاي صرفاً مدرسهاي متحجر شده بودند.

از طرف دیگر علماي اهل تسنن ضمن آشنایی با مبانی تشیع؛ ضمن »اعتقاد بخلافت شیخین و عثمان درباره مقام و مرتبت امامان اثنی عشري هم اعتقاد گونه اي میورزیده و از آنان روایت میکرده و یا در منقبت آنان سخن میگفتهاند.

همزمان با ضعف مذهب سنت شاهد قدرت گرفتن تدریجی شیعیان در ایران هستیم. در اواخر خلافت عباسی به نام چند تن از وزراي شیعی در بغداد بر میخوریم که از نشانههاي قوت گرفتن آنها در آن زمان میباشد - همان: - 134 علماي شیعه با تألیف کتاب و سرودن اشعار مذهبی به تحکیم مبانی شیعه مشغول بودند و سرکوب اسماعیلیان بدست هولاکو هم فضاي بیشتري براي تبلیغات ایشان فراهم ساخت.

تصوف در قرن هفتم و هشتم قوت بسیاري گرفت، کبرویه در شرق و سهروردیه در غرب دو مکتب بزرگ در عرفان بودند و مسلک درویشی بویژه در بلاد کنار صحاري بیش از هر جا پیشرفت کرده بود که میتوان به خوارزم، بخارا، بلخ، ترمذ، چغانیان و ...اشاره کرد. دیگر مطلب قابل توجه اینکه بین شریعت و طریقت در این زمان امتزاجی صورت گرفته بود و تصوف »تا حدودي رنگ دینی یافته بود و اختلاف بزرگ قرنهاي پیشین میان صوفیه و علماي شرع بندرت تکرار میشد

علما به لباس مشایخ بزرگ درآمده و مورد توجه مردم و حکام بودند که نمونههایی از آن را میتوان در سفرنامه ابن بطوطه ملاحظه کرد

هنگامی که از تساهل صحبت میکنیم شامل مذاهب مسیحیت، یهود و کافران هم میشود، خداوند در قرآن بارها مسلمانان را از دوستی با کافران برحذر داشته اما این دسته از آیات »ربطی به موضع اسلام درباره تسامح ندارد، چون این آیات درباره متجاوزان به اسلام و ستیزه گران با مسلمانان وارد شده است به همین دلیل اسلام حقوق متعددي براي ایشان است که حفظ جان، آبرو و اجازه انجام مراسم دینی از جمله آنها میباشد. آزادي عقیده و عدم اجبار براي تغییر دین نیز در اسلام توصیه شده و حتی »بت پرستان و مشرکان نیز براساس قراردادي که با حاکم اسلامی میبندند، میتوانند در پناه حکومت اسلامی زندگی مسالمتآمیزي داشته باشند.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید