بخشی از مقاله
چکیده
پیداییِ امیر علیشیر رویدادي بیمقدمه و خلقالساعه نبود و خود زمینهها و سابقهاي در تاریخِ ایران داشت که یکی از برجستهترین نمادهاي آن خواجه نظامالملک طوسی و دورة وزارت او در عصرِ سلجوقیان است. گذشته از این سابقه طولانی، با نگاهی به تاریخ دورة تیموریان، پیش از ظهورِ امیر علیشیر، میتوان زمینههاي ظهور شخصیتی چون او را در طولِ این دوره شناسایی کرد. پس از دوران پر آشوب تیمور که در آن وزیران فرصت و مجالی براي عرضاندام نمییافتند، در دوره حکومت شاهرخ، ایرانزمین به آرامش و امنیتی رسید که با ظهور وزیرانی با تدبیر و حمایت ایشان از علم و هنر و معماري همراه بود. گویی توجه ایشان به آبادانی پاسخی به آشوب و خرابی پیشین بود.
بازارِ اهل علم و هنر رونق گرفت و بناهاي بسیار برپا شد. مجموعه این وزیران، سنت دیرین وزارت را زنده کردند و عرصه را براي پدید آمدن فردي چون امیر علیشیر نوایی فراهم کردند. در این مقاله، در پی یافتن زمینههاي ظهور امیر علیشیر نوایی در عصر تیموریان، به وزیران تیموريِ پیش از او، و اهتمامِ ایشان به آبادانی خواهیم پرداخت. در این میان نقشِ خواجه غیاثالدین پیراحمد خوافی بیش از دیگران چشمگیر است؛ کسی که بیش از سی سال به استقلال وزیر بزرگ شاهرخ بود و به گواهی تاریخنامههاي عصر، در حمایت از اهل علم و هنر و ساخت بقاعِ نفاع شهرتی داشت. از جمله بناهایی که به سعی او برپا شده میتوان مدرسه غیاثیه خرگرد و آرامگاه زینالدین ابوبکر تایبادي را نام بود. او در دورة حیات، الگوي دیگر درباریان تیموري بود و در عرصه وزارت و تدبیرِ امور بنیادي نهاد که در پایان دورة تیموریان، امیر علیشیر نوایی نمایندة آن بود.
درآمد
آخرین نبرد امیر تیمور براي فتح چین و غزاي کفار ختا، با مرگ او در اترار، پیش از درگرفتن به پایان رسید؛ هفدهم شعبان 807ق.1 مرگ تیمور پایان دورة سی ساله تاختوتاز او در ایرانزمین بود و آغاز دورانی از رقابت براي رسیدن به حکومت در بین بازماندگان. خاندان تیموري و سرداران خاقان مغفور چندان رغبتی براي تبعیت از جانشین برگزیدة او پیرمحمد پسر میرزا جهانگیر نشان ندادند و به مدعیان حکومت تبدیل شدند. این مدعیان که بیشتر از زمرة نوادگان پرشمار تیمور2 بودند بار دیگر ایران را عرصه آشوب و تاختوتاز کردند. از میان این آشوب شاهرخ، یکی از فرزندان تیمور، توانست بر رقبا غلبه کند و جانشین پدر شود.
شاهرخ دولت استواري به وجود آورد که حدود آن از چین تا روم و از ترکستان تا هند را در بر میگرفت. این حکومت تا بیست و پنجم ذیحجه 850ق، موافق اول روز نوروز، که شاهرخ در ري درگذشت برپا بود3 و ایران زمین در این فاصله زمانی دوران آرامی را گذراند. در این دورة نسبتا طولانی تقریبا کارش به جنگ نکشید و تا آنجا که میتوانست اختلافها را با مصالحه و گفتگو حل و فصل میکرد.1 این نکته به خصوص در مقایسه با دورة حکومت پدرش قابل توجه است؛ دورهاي که بیشوکم سراسر به جنگ گذشت. در مجموع دورة حکومت او، بهویژه پس از چند سال نخستینِ آن، از حدود سال 815ق به بعد، آرام بود و کار ملک به ثبات میگذشت.
آرامش و امنیت کشور
آرامشی که در این دوره در ایران برقرار بود باعث آبادي راهها و رونق تجارت شد. رونق راهها در سرزمین پهناوري که یکپارچه در زیر نگین پادشاه ربع مسکون بود اهمیت بسیار داشت و آرامش فضاي سیاسی به رونق راهها کمک بسیار کرد. در واقع رونق راهها را میتوان نشانهاي از قرار حکومت دانست. کمالالدین عبدالرزاق سمرقندي در بیان وضع راهها در این دوره، که خود نیز در آن زیسته، نوشته است: »حاوي این اوراق از تاجري شنود که او به کرات قماشِ چین به مصر و روم آورده و از آنجا به مملکت چین برده بود که در دورِ عدلِ این پادشاه عالمپناه از مصر تا چین یک کوچه راه است و اطراف جهان و و صحرا و بیابان چنان آبادان شد که جغد از بیجایگاهی به جان آمد.«