بخشی از مقاله
چکیده
پژوهش حاضر به بررسی تصویر متناقض نما به عنوان یکی از شیوه های بیان هنری و عارفانه ی مولانا، در غزلیات شمس پرداخته است. متناقض نمایی از پایه های قوی و پویای بیان هنری و عارفانه مولاناست. تصویرهای بلاغی متناقض نمای عارفانه ی مولانا از پیوندی بنیادین با معنا حکایت می کند. به طور کلّی دو نوع متناقض نمایی به صورت توأمان در غزلیات او هست: -1 متناقض نمای عارفانه -2 متناقض نمای شاعرانه؛ که به جلوه ها و شرح هر کدام پرداخته می شود.
اندیشه ی وحدت گرا و معرفت شناسی مبتنی بر فنا و بقا، تشبیه و تنزیه حق، حالات عشق و عاشق در سلوک راه حق و بسیاری از عقاید فکری و عرفانی او پایه های متناقض نمایی عارفانه وی را می سازند. تشبیه، استعاره ی این همانی وحدت وجودی، اغراق شاعرانه در حماسه ی عارفانه ی او، حس آمیزی، رمز، اسطوره، تشخیص، صفت هنری، طنز، تضاد و مطابقه و مجازِ لفظی پایه های متناقض نمایی شاعرانه و هنری غزلیات مورد بررسی وی را می سازند. اهمیّت متناقض نمایی در کلام مولانا تا بدان حد است که جوهر بیان شعری او محسوب می شود.
مقدّمه
یکی از شیوه ها ی بلاغی آثار ادبی، ترفند بیانی متناقض نمایی است. متناقض نمای بلاغی مبتنی بر فنون بلاغی - بیان و بدیع و معانی - می باشد. درواقع کلام متناقض نما نشان می دهد که در اثر ادبی تناقضی وجود ندارد. نگرش و جهان بینی خاص عرفا به موضوع انسان، خدا و جهان که در بیان هنری و جذاب آنها آشکار می شود، می تواند منشأ پیدایش پارادوکس باشد. در واقع » در جوهر آموزه های دین، همواره، پارادوکسی وجود دارد و ما با ادراکی بلاکیف آن پارادوکس را می پذیریم و عوامل روحی خود را بر آن بنیاد می سازیم و شکل می دهیم.
در مرکز هر عشق، در مرکز هر التذاذ هنری، و در مرکز هر تجربه ی دینی، بی گمان، نقطه ای از ادراک بلاکیف، وجود دارد و این نقطه ی ادراک بلاکیف، هم در عشق و هم در هنر و هم در ایمان دینی می تواند خود محوری پارادوکسی داشته باشد
همچنان که در قرآن - اسراء/آیه - 44 آمده: »و ان من شیء الا یسبح بحمده« و در دیگر آیات به وضوح دیده می شود. این شیوه ی ادبی در نهج البلاغه نیز بسامد بالایی دارد. نَومُهُممانند:...» سُهُود...« ترجمه: خواب آنها بیداری بود.
متناقض نمایی از ترفند های بیانی پویا پر تحرّک می باشد؛ گذشته از کلام ادبی، در گفتار روزمره نیز از آن استفاده می گردد؛ مانند: » مفتش گران است« یا »هیچ کس...« متناقض نمایی تمامی اضداد را آشتی می دهد و تصویری در محور همنشینی کلام ارائه می دهد که به هیچ طریق دیگر نمی توان آنرا بیان نمود. درواقع »خیال گوینده در حالت جذبه تا عالی ترین منطقه روحی اوج می گیرد و به »نقطه عُلیای روح - superme point - « می رسد، نقطه ی عُلیا مرحله ای از ادراک است که در آن تضادها به وحدت می رسند و سپید و سیاه یکی می شود، آنجا جهان بزرگ و بی مرز وحدت و دنیای قسمت ناپذیر بی شکل و رنگ است که مرز میان عناصر و ابعاد و صورت ها از میان بر می خیزد.
شیوه بیان متناقض نمایی در شعر مولانا گسترش شگفتی دارد.از آنجا که منطق و بیان عرفان با منطق عادی متفاوت است و مفاهیم و تصاویر هنری آن واقع گریز بوده، پس بسامد زیاد ترفند ادبی متناقض نمایی مولانا طبیعی است.دنیای» اعتقاد او که از دو بُعد پیدا و پنهان،روح و جسم، ملموس و مجرد تشکیل یافته است و بُعد پنهان و مجرد آن اصل و بُعد پیدا و ملموس آن فرع و بازیچه ی آن بُعد پنهانی است و لازمه ی اثبات دومی نفی اولی است، سبب آمده است که وی در موارد متعدد برای بیان سخنانی که با این بُعد تفکّر وی ارتباط دارد از منطقِ متناقض نما استفاده کند
در این پژوهش سعی بران شده است که تصویر بلاغی متناقض نمایی مبتنی بر معنا، با تکیه بر غزلیات مولانا مورد بررسی قرار بگیرد.
1-1بیان مسأله
در این پژوهش به دو سوال پاسخ داده خواهد شد:
1.پایه های هنری و ارزش ادبی و معناییِ متناقض نمایی چیست؟
.2 جلوه های هنری و معنایی متناقض نمایی در غزلیات شمس چگونه است؟
3-1پیشینه تحقیق
در زمینه بیان هنری و عرفانی مولانا کتاب و مقاله های زیادی نوشته شده است آثاری که می تواند به پژوهش حاضر مرتبط باشد به شرح ذیل می باشد:
».1متناقض نمایی در شعر فارسی«، 1377، امیر چناری، تهران: نشر و پژوهش فرزان روز. »
.2 تضاد در عین وحدت - پارادوکس - در مثنوی و غزلیات شمس
.3 جایگاه پارادوکس و حس آمیزی و انواع آن ها در مثنوی مولانا1390
نویسندگان مقاله به جنبه معنایی کلام مولانا می پردازند و نشان می دهند که تناقض و دوگانگی ای در اصل و بنیان نظام فکری و بینش عرفانی او وجود ندارد و همه ی تناقض ها و تضادهای ظاهری در یک نقطه به وحدت و یگانگی می رسند. تصویری بودن زبان متناقض نمای مولانا و پیوند تصویر متناقض نما با معنا که جزو ذات و جوهرهی مولوی هست، مطلقا بحث آنان نیست.