بخشی از مقاله

چکیده

برای آشنایی با جهان بینی خاص یک فیلسوف یا عارف یا عالم موضوعات مختلفی را می توان مطرح کرد که نحوه ی درک و دریافت آن ها را پیرامون هستی شناسی نشان می دهد. ژرژ ویلهلم هگل ، فیلسوف آلمانی برای رسیدن به حقیقت روش دیالکتیک را بنا نهاد که با وجود نواقص و نقدهایی که بدان وارد است، می توان آن را یکی از راه های تشکیل می دهد. هگل وجود تضاد و تناقض را شرط تکامل فکر و طبیعت دانسته و معتقد است پیوسته ضدی از ضد دیگر تولید می شود.

این نوع خاص جهان بینی را در اندیشه ی مولوی ، عارفی که قرن ها پیش از هگل می زیسته می توان دریافت کرد. بنیاد اندیشه ی مولوی ، پویایی هستی، تضاد درونی کائنات ، تکامل و به وحدت رسیدن است. از دیدگاه مولوی جهان نشأت گرفته از خداوند است . بر اساس این بینش مولوی ، در این مقاله می توان نتیجه گرفت که پدیده ها و تعینات به دلیل تضاد درونی شان نمی توانند هستی مستقلی داشته باشند و مدام در حال نفی و اثبات هستند ، بنابراین آنها جزئی از یک کلّ برتر هستند که طی گذار از مراحلی چند ، به وحدت غایی می رسند. به عبارتی دیگر ، هستی و تعینات آن طی حرکت نزولی و صعودی که در یکدیگر تنیده شده اند به نقطه ی عزیمت خویش برمی گردند.

-1 مقدمه و طرح یک سؤال:

برای آشنایی با جهان بینی خاص یک فیلسوف یا عارف یا عالم موضوعات مختلفی را می توان مطرح کرد. ازجمله جهان بینی آن ها در مورد انسان ، خدا ، دنیا ، طبیعت ، مابعدالطبیعه و دیگر موضوعات در زمینه های مختلف . در این میان فیلسوف و عارف صرفنظر از اختلاف نظرهایی که دارند در بعضی دیدگاه ها اشتراکاتی دارند که نحوه ی درک و دریافت آن ها را پیرامون هستی شناسی نشان می دهد.

در جبهه ی فلسفه یک فیلسوف برجسته وجود دارد به نام ژرژ ویلهلم هگل که فلسفه ی او به نام فلسفه ی دیالکتیکی معروف است. با وجود نواقص و نقدهایی که بدان وارد است می توان آن را یکی از راه های تفکر بشری و یک نوع جهان بینی دانست که اساس آن را اصل وحدت تضاد و تناقض تشکیل می دهد.این نوع خاص جهان بینی را در جبهه ی عرفان و در اندیشه ی مولوی عارفی که قرن ها پیش از هگل می زیست، می توان دریافت کرد. در غزلیات شمس که مشحون از تقابل ها ، تضاد ها و تناقض هاست چنین بینشی ردیابی می شود. اکنون این سؤال مطرح می شود که کیفیت حرکت دیالکتیکی در غزلیات شمس چگونه ارزیابی می شود.

-2 پیشینه ی پژوهش

موضوع دیالکتیک مربوط به فلسفه ی غرب می باشد و در این مورد کتاب های زیادی نوشته شده است. در ایران بعضی ازاین کتاب ها مربوط به ترجمه آثار غربی است و بعضی از آن ها توسط محققین ایرانی انجام شده است. از جمله کتاب فلسفه اسلامی و اصول دیالکتیک از آیت االله جعفر سبحانی. اما در خصوص پیوند دیالکتیک با عرفان ، پایان نامه ها و مقالات متعددی نوشته است از جمله پایان نامه ای با عنوان دیالکتیک عشق در مثنوی از حسن امیدیان انجام شده است که بر محور عشق و فراق به عنوان سنتزی برای بازگشت ماسوی به سوی حضرت حق تأکید دارد .

و مقالاتی با عناوین » بررسی تطبیقی دیالکتیک ایمان و فهم در هرمنوتیک مولانا و آگوستین بر اساس آموزه ی ایمان می آورم تا بفهمم.«از منوچهر اکبری و علی اکبر رضادوست که به ارتباط دیالکتیکی فهم و ایمان پرداخته است. همچنین مقالات دیگری از جمله » نگاهی مسأله محور به دیالکتیک هگلی و عرفان نظری .« از سید مختار مؤمنی. » بررسی و نقد دیالکتیک تعالی و حلول از دیدگاه مولانا و مایسترالهارت« از قاسم کاکایی و اشکان بحرانی. » معنی مثنوی یا معرفت دیالکتیک در مثنوی مولانا « از محمود گرگین انجام شده است.. مقاله ی حاضر نیز با عنوان »تحلیل حرکت دیالکتیکی در غزلیات شمس« به بحث تضاد و تناقض دیالکتیکی در غزلیات شمس تأکید دارد و ابیاتی چند از غزلیات شمس را به روش دیالکتیکی تحلیل کرده است.

-3 بحث و بررسی

1-3 دیالکتیک

اگر بخواهیم لفظ دیالکتیک را به صورت فشرده تعریف کنیم می توان گفت پیش از دوره سقراط و افلاطون لفظ دیالکتیک در مورد شیوه ی خاصی از بحث به کار می رفته است که هدف آن باطل کردن برهان طرف بود که همان مفهوم جدل را می رساند. در دوره ی سقراط این لفظ جنبه اثباتی پیدا کرد و سقراط سلوک عقلی و فکری خود را دیالکتیک نامید. در فلسفه هگل موضوع اجتماع ضدین و نقیضین در مفهوم دیالکتیک وارد شد. هگل وجود تناقض و تضاد را شرط تکامل فکر و طبیعت دانسته و معتقد است پیوسته ضدی از ضد دیگر تولید می شود.

2-3 هگل و فلسفه دیالکتیک

در نظام فکری هگل سخن از حرکت و تغییر ضروری از وجود به عدم و از عدم به وجود است. سخن از تقابل ها ، تضاد ها ، آفرینش و نابودی است. در فلسفه هگل دیالکتیک یعنی انطباق تضادها بر یکدیگر و تبدیل شدن به یک نهاد برتر. هگل معتقد است که تضاد درونی اشیاء منجر به حرکت آن ها و رسیدن به تکامل و وحدت می شود. از دیدگاه هگل منطق حاکم بر پدیده ها با نوعی جهت گیری عقلی همراه است . کلاً» منطق سه قسمتی هگل از بحث وجود آغاز می شود و بعد از مسیر بحث ماهیت ذات به حدّ صورت عقلی می رسد که همین تضاد میان قسمت اول و دوم را رفع می کند و از رهگذر نوعی اتفاع میان آن دو نوعی آشتی به وجود می آورد

از آنجا که حکم دیالکتیک بر پدیده ها جاری است لازم است چند اصطلاح توضیح داده شود. ضمن اینکه این اصطلاحات به طور کامل منطبق بر فلسفه اسلامی نیست و برگرفته از افکار هگل است.

3-3وجود و عدم

» در منطق دیالکتیکی هگل به جای اینکه وجود محض را عین عدم محض بدانیم شاید بهتر باشد آن ها را بر اساس نحوه گذر هر یک به دیگری مورد ملاحظه قرار دهیم ، یعنی فراموش نکنیم که هر یک از آن دو بر اساس صیرورت به تناوب وضع و رفع می شوند. منظور اینکه تشابه و حتی وحدت آن دو به امری که فراتر از آن هاست یعنی صیرورت ارجاع می دهد و در منطق هگل این انتقال را می توان ارتفاع نامید.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید