بخشی از مقاله
چکیده
در تفکر یونگ، »پیرفرزانه« کهنالگویی است که بخشی از شخصیت هر فرد به شمار میآید. شخصیتی مسنّ و مقتدر که در ناخودآگاه انسانها جاي دارد و در واقع همان تجربه کهن و خرد ذاتی است که با ما زاده میشود. پیر فرزانه، تجسم معنویات و نماینده علم، بینش، خرد، ذکاوت و خصایصی اخلاقی چون دستگیري و هدایتگري است. در ادبیات عرفانی، این کهنالگو در سیماي پیر طریقت جلوهگر میشود و سالک با راهنمایی-هاي اوست که به سرمنزل مقصود میرسد. در این مقاله، ابتدا در مورد فرایند فردیت و جایگاه پیرفرزانه در این فرایند بحث کرده و پس از آن درباب نمود پیر در غزلیات شمس بهتفصیل سخن گفته و نشان دادهایم که پیر در غزلیات به دو شکل نمود دارد: نخست دیدار مولوي با پیر یا فرامن درونی اوست در عالم روحانی و فرشتگان. و شکل دوم مربوط به شمس تبریزي است که انسان کاملِ زمانِ مولوي و مظهر پیر درونی اوست در بیرون. شمس نماد الوهیت و مظهر خداوندي است، همانگونه که مسیح در تفکر یونگ نماد تمامیت است.
واژههاي کلیدي: یونگ، کهنالگو، پیرفرزانه، غزلیات شمس، مولوي.
.1 مقدمه
کلمه archetype از واژههاي یونانی arche به معناي »اول« و type در معنی »نقش« یا »الگو« تشکیل شده است. هر چند یونگ اولین کسی نیست که این اصطلاح را به کار برده، و خود معترف است که پیش از وي در اندیشهلوي برول، فیلسوف و قومشناس فرانسوي، و بعدها در آثار نیچه به آن برخورده است؛ با این حال کهن-الگو در »روانشناسی تحلیلی یونگ« از مهمترین اصطلاحات به شمار میآید . یونگ کهنالگو را اصل ثابت روانِ انسان و قدر مشترکی که در مضامین جاودانی مذاهب، اساطیر، و... بازمیتوان یافت و آثار و نشانههایش در آیینها و افسانهها باقی مانده، میداند. »البته منظور یونگ از صورت مثالی - کهنالگو - ، تصور یا تصویري موروثی نیست، بلکه دقیقاً آمادگی و استعداد پایدار روان براي بازآفرینی تصاویر مشابه، یعنی تصاویري است که عناصر اساسی و بنیانی هرگونه تجلی و تظاهر، خودآگاه یا ناخودآگاه، روان به شمار میروند « - یونگ، : 1391 . - 14
وي برخلاف تصور برخی منتقدان - مککواري، - 167 : 1378 بارها بر غیرموروثی بودن کهنالگوها تأکید کرده و در کتاب روانشناسی و دین چنین مینویسد:به نظر میرسد ضمیر ناهشیار بیمارهاي من، همان خط سیر فکري را پیموده است که طی دو هزار سال گذشته بارها ظاهر شده است. اما چنین تصوري فقط در صورتی میتواند وجود داشته باشد که ما قائل به این فرضیه باشیم که حالتی ناهشیار، به صورت عامل و محرك قبلی و موروثی وجود دارد. البته منظور از این فرضیه این نیست که تصوراتی از راه وراثت منتقل شده باشند؛ چون اثبات چنین امري نه تنها دشوار، بلکه محال است. فرض من درباره این خاصیت موروثی، از این قرار است که اصولاً امکان دارد افکاري که عیناً منطبق با یکدیگر و شبیه یکدیگر باشند، بارها ظاهر شوند. من این امکان را صورت ازلی - کهن الگو - خواندهام. بنابراین، مقصود از این اصطلاح، یک خاصیت یا شرط اساسی ساختمان روحی است که به نحوي با مغز مرتبط است« - یونگ، . - 205 :1370
بنابراین از منظر یونگ کهنالگوها موروثی نیستند؛ بلکه تصاویر مشابهی هستند که روان انسانها استعداد بازآفرینی آنها را دارد بدون اینکه از نسلی به نسل دیگر به ارث رسیده باشند . یونگ معتقد است: میتوان وجود کهنالگوها را ثابت کرد به شرطی که در درجه نخست بتوانیم امر مشابه و همگونی در افراد مشاهده کنیم، ثانیاً دیگران نیز تأیید کنند که آن را دیدهاند و سوم این که بتوان پدیدههاي یکسانی را مثال زد که در بین فرهنگ اقوام مختلف و متونی که از سدههاي قبل به ما رسیده وجود داشته است. به همین دلیل یونگ به مطالعه و مشاهده انسان مدرن پرداخت و از طریق مطالعه بر روي »برخی خوابها«، همچنین با استفاده از روشی موسوم به »خیالپردازي فعال«2 و مطالعه بر روي رشتهاي از تخیلات موهوم و تحقیق بر روي خوابهاي اوائل طفولیت، توانست تشابهاتی را مابین انسان معاصر و انسان بدوي کشف کند. با این همه نباید چنین تصور کرد که کهنالگوها نشانه احوالات غیر عادي و روانپریشی افراد است بلکه:
احوالات روانپریشانه زمینه پدیداري سرنمونها - کهنالگوها - را فراهم میکنند ولی باعث و بانی بهوجودآمدن آنها نیستند . یونگ همواره به این نکته معترض است که ازلی اندیشیدن، اندیشیدن روانپریشانه یا طفلانه نیست، بلکه تجلی خاص انسان مدرن به حکم شرایط خاص آگاهی است. افزون بر آن، گرچه موجودیت سرنمونها رابا ارجاع به احوالات غیر عادي آگاهی میتوان اثبات کرد، یونگ تأکید میکند که سرنمونها به خودي خود، هروقت و هرکجا و بدون هیچگونه محرك و نفوذ بیرونی میتوانند پدیدار شوند - مورنو، . - 13 :1390
آنچه یافتههاي یونگ در باب کهنالگو را به ادبیات و نقد ادبی پیوند میزند؛ استنباط مهم او مبنی بر این بود که کهنالگوها همواره در قالب نماد تمثّل مییابند؛ از همین روست که رمز و نماد راهی است براي دست-یابی به اعماق درونی انسان و ضمیر ناخودآگاه جمعی بشر. یونگ در آثارِ خود از آرکیتایپهاي مختلفی نام برده اما معتقد است برخی از آنها نمود بیشتري در رؤیاها و آثار هنري دارند. لازم به یادآوري است که علاوه بر یونگ، پژوهشگرانی چون جیمز فریزر3، نورتروپ فراي4 و جوزف کمپل5 نیز تحقیقاتی در زمینه کهنالگو انجام دادهاند. در ادامه این مقاله به هنگام بحث از فرایند فردیت، اشاره گذرایی به برخی از این کهنالگوها شده ودرباب کهنالگوي »پیرفرزانه« نیز به تفصیل بحث خواهد شد.
2.پیشینه پژوهش
در باب کهنالگوهاي مطرح شده در اندیشه یونگ، در ایران کتابها و مقالاتی نوشته و همچنین ترجمه شده است. اما در حوزه کهنالگوي پیرفرزانه و بازخوانی آن در ادب کلاسیک فارسی پژوهشهاي بسیار اندکی صورت گرفته است. دو مقاله زیر در زمره این پژوهشهاست:
-طاهري محمد، فریبا رضایی، و حمید آقاجانی. » . - 1392 - بررسی و تحلیل کهنالگوي پیر فرزانه در رسالههاي سهروردي« در پژوهشهاي ادب عرفانی. شماره 1 - پیاپی . - 24 صص .105 – 134
- طاهري محمد، حمید آقاجانی، فریبا رضایی. » . - 1393 - بررسی کهنالگوي پیر فرزانه در داستان زال« در ادب پژوهی، شماره 28، صص .155-179