بخشی از مقاله

چکیده

در گستره عالم عرفان، واژهها و کلمات از دنیای حقیقی و محسوس به عاریت گرفته میشود تا با سیر تحوّل معنایی از صورت به سوی تشبیه، مجاز و استعاره، بیانگر حالات و خواستِ گویندگان و شاعران باشند. »می« یکی از مهمترین الفاظ و مصطلحاتی است که شاعران عارف در اشعار عرفانی خود به کار بردهاند؛ اینگونهتعابیر غالباً در حوزه تصوّف و عرفان، معنایی غیر از معنای حقیقی و واقعی خود داردصوفیّه. و شعرای عارف مسلک، برای بیان عواطف و احساسات درونی و معنوی و نشان دادنِ عشق و محبّت الهی، از الفاظ و کلماتی که به صورت کنایه و رمز به کار برده میشود بهره و سود جستهاند تا به دستاویز کلام و واژه، منظور خود را از شراب و خَمر و باده و می که در اشعار غیرعرفانی نیز به کار برده شده است، بیان نمایند.

در عرفان، عروج از لفظ به معنا وسیر صعودی از عبارت به اشارت، از طریق شهود باطنی و رؤیت درونی صورت میگیرد که مبنای آن انسان است که با تحوّل و ارتقای وجودی به ادراک حقایق در هر مرتبه نایل میشودمولانا. در غزلیّات شمس، از طریق دریافتِ باطنی و راه بردن به اشارت، با عدم نفی ظاهر و عبارت، حجابهای ظاهر را دریده، به عالم قُدس وارد میشوبدین. ترتیب، اتّصال روحِ عارفانهاش با دنیای نامرئیجهانِ غیب پدیدار میشود که البتّه این را با استمداد از پروردگار باید یافت. نتایج این تحقیق، نشان میدهد که منظور مولانا از »می« که با تعابیر گوناگون و معانی مجازی بیان نموده، همانا تجلّیات» و جلوههای پروردگار« است.

کلیدواژهها: شعر عرفانی فارسی،لانا،مو غزلیّات شمس، می، دریافت باطنی، تجلّی.

مقدّمه

جلال الدین محمد بلخی که در ایران به مولوی نامور است، در سال 604 هجری قمری در بلخ زاده شد. در جهان غرب او را با نام رومی میشناسند از مشهورترین شاعران ایرانیتبار پارسیگوی است. نام کامل وی »محمد ابن محمد ابن حسین حسینی خطیبی بکری بلخی« بوده و در دوران حیات به القاب »جلالالدین«، »خداوندگار« و »مولانا خداوندگار« نامیده میشدهاست. در قرن های بعدظاهراً - از قرن - 9 القاب »مولوی«، »مولانا«، »مولوی رومی« و »ملای رومی« برای وی به کار رفتهاست و از برخی از اشعارش تخلص او را »خاموش« و خَموش«» و خامُش«» دانسته اند. زبان مادری وی پارسی بوده است.

البته برخی او را ملّای» روم« یا »مولوی رومی« نیز میخواندند - زمانی، :1386 مقدمه - دیوان شمس به لحاظ گستردگی واژگان در میان مجموعه های شعر زبان فارسی، به خصوص در میان آثار غزل سرایان، استثناست. مولانا کوشیده است تا زبان را در شکل جاری و ساری آن به خدمت گیرد. در حقیقت معانی فراوانی و لحظه های متنوع وحال ها و تجربه های بی- شمار، استفاده از واژگانی زنده تر و فراختر را ایجاب می کرده است - شفیعی کدکنی،:1385 بیست و یک - . درباره شکل ذهنی یا درونی غزلیات شمس باید گفت که در میان همه اجزا و ابیات این غزلها هماهنگی و در مجموع غزل " انسجام " Coherence برقرار است. اغلب غزل های مولانا نمونههای شگفت آور و موفق ثبت لحظه های زندگی اوست.

نکته دیگری که در باب شکل شعر مولانا جالب توجه است قالب شکنی اوست - همان: بیست و هفت - . مولانا سبک حیرت انگیزی دارد که گاه به سوررئالیسم نزدیک میشود. منشأ بسیاری از اندیشههای مولانا آنجاست - شمیسا،. - 13 :1387 او تا پایان عمر 672 - ه.ق - در قونیه به تربیت و ارشاد و دستگیری مردم به طریق صوفیان و عارفان مشغول بود.درباره لغت شراب در فرهنگ اصطلاحات عرفانی آمده است: » شراب: آشامیدنی، نوشیدنی، جمع اشربه، در فارسی به معنای می، باده، آب انگور که تخمیر شده باشد گویند. از صفات و تشبیهات شراب، آب آتش زا، آب تلخ، آب توبه سوز، آب حرام، اشک دختر تاک، ام الخبائث، خون خم زهر مینا، شراب پخته، شراب رسیده، شراب کهنه، شراب طهور، شراب پاک که در بهشت نصیب بهشتیان می شود« - سعیدی،471 :1387و - در اصطلاح افراط محبّت یا کمال عشق را گویند. حافظ گوید:

جهد کن تا ز نیست هست شوی                                وز شراب خدای مست شوی

همانطور که روشن است، واژه شراب به معنای خَمر و نوشیدنی سُکرآوری است که بر همگان شناخته شده است و نه هر نوشیدنی. در فرهنگها، اسامی مختلفی برای »شراب«به - معنای نوشیدنی سُکرآور - ذکر شده است که آنها را به همراه معنایشان ازلغتنامه دهخدا نقل می کنیم:»نبیذمِیِ: خرما - زمخشری، - شرابی که از خرما یا جو یا مَویز یا عسل سازند؛ شرابی که از خرما یا کشمش سازند - ناظم الاطباء - ، شرابی که از خرما یا جو و غیره سازند و در استعمال فارسی این لفظ بهدال" مُهمَله" - نبید - نیز صحیح باشد؛مُلنبیذ: است، مِی و شراب انگوری و هر مایع مُسکَر. به معنی شراب انگوری هم هست - برهان قاطع - ؛ مِی: به معنی شراب انگوری است - فرهنگ جهانگیری - ؛ - برهان قاطع - . مطلق شراب اعم از این که از انگور حاصل آید یا مویزو خرما و جز آن - یادداشت لغتنامه - .

باده: شراب، چه باد غرور در سر آورد - فرهنگ رشیدی - . شراب، چه باد به معنی غرور آمده و »هاء« نسبت است - غیاث اللغات - . شراب - ناظم الاطباء - به. معنی سُکری استکه از انگور تازه بگیرند و در عربی خَمر گویند؛مُدام: شراب - غیاث اللغات، - مِی - دستور الاخوان، - مِی انگوری - منته الارب - ؛ صَهبا: فشارده انگور سپید - همان - ، شراب انگوری - غیاث اللغات - ، شرابی که مایل به سرخی باشد - همان - ؛راح: شادمانی - منته الارب - ، ارتیاح یعنی نشاط. پنجه، کفهای دست - آنندراج - ، شراب - منته الارب - ؛ - آنندراج - . خمر - اقرب الموارد - :
دست جم چون راح ریحانیت داد                            خوان جم را خلّ خرمایی فرست - خاقانی -

-1 می در اندیشه ایرانیان باستان - پیش از اسلام -
می فارسی در متون کهن ایرانیان معادل هوم است. »هوم« یا هَومه«» در اوستایی Haoma، در ودایی Soma، در پهلوی Hom، از ریشه ایرانی : hu کوبیدن و هندی : su فشردن - . - Mayrhofer,1904: 1733نام گیاه و نام ایزد موکّل آن و نام نوشیدنیای است که از آن گیاه در »یسنه« - مراسم اوستاخوانی و قربانی - استفاده میشود و فراهمکردن افشرهوم و نوشیدن آن از جمله سنّتهای ستوده و کهن هند و ایرانی است.ایزد هوم دینمرد و موبِد در میان ایزدان، و درمانگر، زندگیبخش و دوردارنده مرگ است و نیز دِلیر و پیروزی بخش، به بند کشنده افراسیاب تورانی، زیبا و زرّینگون و بخشنده فرزندان نیکوست - پورداوود،. - 471 :1377بنابر روایتی اسطورهای در اوستا، آفریدگار، هوم را بر فراز کوه البرز مینهد، سپس مرغی آموخته او را به هر سو، بر ستیغ کوهها برده و بر آن کوهها میروید . - Josefson,1997: 91-93 -

-2مِی و ادیان

بی گمان شراب و شراب نوشی، مسئله ای نیست که شرع و شریعت در ادیان و مذاهب مختلف، بدون بیان حکم، از آن بگذرد. از آن جا که تاریخ پیدایش یا اختراع و ساخت شراب، به هزاران سال می رسد؛ لذا در تمامی ادیان شناخته شده امروزی در مورد آن بحث شده و حکمش نقل گردیده است.در میان گناهان دین زرتشت، گناهانی همچون: بتپرستی، بی علاقگی نسبت به امور خانواده و اجتماع، ریاضت کِشی، تعدد زوجات، اعتقاد به خُرافات، عدم رعایت بهداشت، زنا، لواط و... دیده می شود و این در حالی است که هیچ معنی برای باده نوشی دیده نمی شود - ر.ک رضایی، 1385، ج. - 179 :1

-3کاربرد مِی در لسان عرفا

یکی از ویژگی های عرفا در بیان افکار و آراء، سمبولیک سخن گفتن است. زبان سمبولیک به متکلم امکان میدهد مفاهیم و مضامین بلند را در قالب الفاظ فرودین و عامی به سیلان درآورد و ضمن آنکه اسرار کلام خود را به مخاطبان حقیقی خود ارائه میدهد، کوتهنظران و نااهلان را از وصول به کنه معانی عاجز ساخته و در درک مقصود دچار تردید می نماید. خاصیت زبان سمبولیک آن است که توأم با رمز و کنایه و مجاز است و تا کسی با اسرار و اشارتهای اهل دل آشنا نباشد، بشارت نکتههای کلام آنان را در نخواهد یافت. اشعار حضرت لسان الغیب چکیده فرهنگ اسلامی استمخﱢ. دین اسلام هم عرفان اسلامی است - ابراهیمی دینانی، - 198 :1386؛

-4 نامگذاریها    

-1 می    

1-1 آب    
بده آن آب زِ کوزه که نه عشقیست دو روزه                   چو  نمازست  و  چو  روزه  غمِ  تو  واجب  و  مُلزَم  - مولوی، - 5 /605 :1388

آب: می و شراب/ به قرینه عشق، آبی که در کوزه است مینماید که شراب باشد.

افتادم افتادم، درآبی افتادم                                             گر آبی خوردم من دلشادم دلشادم - همان: - 1 /551    

2-1 راه                                        

بس کنای ساقی و کس را چو ره مست مکن                      ور  کنی مست  بدین  حد،رهِ هموارش  دِه - مولوی، - 9 /871 :1388

راه، همان شراب است و »ره هموار«، شاید شراب خالص و صاف و یکنواخت باشد.

3-1 رحیق

دردِه زِ رحیقِ خویش یک جام                 یا از رَزِ خویش یک کفی بنگ - همان: - 10 /472

4-1 ساغر

زاساغرِ اوگیج است سرم                         ازدیدنِ او جان است تنم - همان: - 4 /648

ساغرمجازاً: به معنی می استعمال شده است با ذکر ظرف و اراده مظروف.

5-1 شیره

ازشیره او من شیردلم                              در عربدهاش شیرین سخنم - همان: - 6 /648

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید