بخشی از مقاله

چکیده

تصویر از ارکان و پایههای اولیه کلام ادبی و حاصل انتقال عواطف شاعرانه و کشف قلمروهای تازه است. برای اینکه کلام زیباتر æ  هنریتر افتد، باید شاعر و نویسنده در انتقال احساس و عاطفه خویش موفق باشند. داستان کوتاه یکی از عرصه های تجلی احساس هنری است و داستانهای نجدی از نمونههای ارزشمندی هستند که عواطف و احساسات هنری نویسنده درآنها بهخوبی در قالب تصویرهایی تازه و هنرمندانه عرضه شده اند.

هدف این مقاله بررسی تصویر و نقش آن در انتقال احساس و عاطفه هنری در داستانهای کوتاه بیژن نجدی است که با روش توصیفی بیان شده است. وی از نویسندگانی است که از تصاویر خیال در سطحی گسترده در داستانهایش بهره گرفته؛ بهگونهای که نثر او را شاعرانه و خیالانگیز نمودهاند. تصاویر در داستانهای نجدی در دو حوزه زبانی و بیانی بررسی شده و در حوزه زبان، سادگی æ    بیپیرایگی، توصیف و کاربرد صفات از مهمترین عوامل تصویرساز و مؤثر در انتقال عواطف بودند. در حوزه بیانی نیز تصاویر تشبیه ی با کارکردهای مختلف، کاربردهای گوناگون استعارههای مکنیه، حسآمیزی و اسنادهای مجازی بیشترین نقش را در تصویرگری های نجدی و بروز و ظهور احساسات هنری او داشتند.

مقدمه

تصاویر خیالی از مهمترین ابزارهای هنرمندان ادیب در انتقال عواطف و احساسات هنریشان محسوب میشوند و برای آنها در کتب متعدد و از نظرگاههای گوناگون تعاریف مختلفی ذکر کردهاند؛ از تعریف جاحظ بصری، ادیب نامدار عرب در قرن سوم، در کتاب »الحیوان« گرفته تا سخن دکتر شفیعی کدکنی در کتاب »صور خیال در شعر فارسی«منظور. از تصویرپردازی صرفاً ایجاد پایههای تشبیهی و خیالپردازی در تصویر نیست؛ بلکه هرگونه تجسمسازی، وصف، خیالپردازی و بیان برجستهای که مخاطب را در فضای خاص قرار بدهد، در حوزه تصویر قرار میگیرد.

خیال، عنصر اصلی و سازنده شعر و نوشتههای هنری است که بدون آن، این آثار مفهوم واقعی خود را از دست خواهند داد. گستره عالم خیال، میدان مناسبی است برای بلندپروازیهای ذهن شاعر و نویسنده؛ زیرا آنها را از تنگنای عالم حقیقی رها میسازد و می توانند با ارائه تصاویر، آزادانه عمق عاطفه، احساس و اندیشههای خود را نشان دهند. در واقع صورخیال مجموعهای از تمهیدات هنری در سخنوری هستند که هنرمند به مدد آنها به نقش و نگار میپردازد و با این کار موجب برانگیختن عاطفه در مخاطب و تأثیرگذاری بیشتر سخن خود میشود. برخی به طور کل ماهیت اصلی شعر و نوشتههای هنری را بر پایه ارائه تصاویر میدانند.

میزان موفقیت یک شاعر و نویسنده هنرمند در تصویرسازی، از یک نظر بستگی به میزان قدرت تداعیهای آنها دارد و شاعرانی که چشمی تیزبین و محفوظات بیشتری دارند، تصاویر پویاتری ارائه میدهند. آنها در عمق پدیدهها و طبیعت غور میکنند و آن را با چشم تیز بین خود به نظاره می نشینند، در لایههای آن نفوذ میکنند و به اقتضای حالت روحی خود، بین آن با پدیدهای دیگر نوعی پیوستگی و ارتباط کشف میکنند و با طبع خلاق خود تصویری پویا از این کشف به دست میدهند؛ اما باید توجه داشت که هنرمند در طی این مراحل در حالت ناخودآگاهی قرار دارد و حالات روحی و ضمیر ناخودآگاه او تأثیر زیادی در کشف و ایجاد این ارتباط دارند. بر این اساس بررسی دقیق تصاویر شعری هر شاعر و نوشته های هنری یک نویسنده، میتواند علاوه بر نشان دادن گستره دایره خیال و آشکارسازی برخی از تمایلات و انگیزههای درونی آنها، معیاری برای تعیین ارزشهای هنری اثر و نوآوریهایشان در عرصه خیال باشد.

این پژوهش به بررسی گونهها وکارکردهای مختلف تصویر در ساخت زبانی و بیانی داستان های بیژن نجدی پرداخته و نقش آنها را در انتقال عاطفه و احساس هنری و نزدیک کردن سخن او به ساحت شعر مورد تحلیل قرار میدهد. در زمینه تحلیل داستانهای بیژن نجدی تحقیقات متعددی انجام گرفتهاند؛ از جمله »اسباب و صور ابهام در داستانهای بیژن نجدی از علیرضا صدیقی - فصلنامه پژوهش زبان و ادبیات فارسی، - 143 - 160 :1388، »دیگران، خوانشی نقادانه از رویکرد بیژن نجدی به انسان « از فرشته رستمی - کاوشنامه، - 181 - 208 :1390 و » عوامل شاعرانگی در داستانهای بیژن نجدی« از حمید عبداللهیان - فصلنامه علوم انسانی دانشگاه الزّهرا، - 115 - 128 :1384؛ اما از نظرگاه خاص این مقاله یعنی بررسی تصویرهای خیال و نقش آنها در انتقال عاطفه و احساس هنری در داستانهای بیژن نجدی، پژوهش مستقلی انجام نگرفته است.

تعریف تصویر

از تصویر تعاریف مختلفی ارائه شده است: »از قدیمترین ادوار شعر فارسی، خیال به معنی تصویر، شبح، سایه و مفاهیم مشابه و نزدیک به این معانی، به کار رفتهاست.« - شفیعی کدکنی، - 12 :1365 »حلقه زدن دو چیز از دو دنیای متغایر است به وسیله کلمات در دو نقطه معین. - «براهنی، ج1، - 114 :1371 سبک» ادبی نگرشی احساسی و مخیّل به جهان درون و بیرون است که با زبان احساسی - عاطفی - و مخیّل - تصویر - بیان میشود.« - شمیسا، - 11 :1382 تصرّف» ذهنی شاعر، در مفهوم طبیعت و انسان و کوشش ذهنی او برای برقراری نسبت میان انسان و طبیعت، چیزی است که آن را »خیال« یا »تصویر« مینامیم و عنصر معنوی شعر، در همه زبانها و در همه ادوار، همین خیال و شیوه تصرف ذهن شاعر در نشان دادن واقعیّات مادی و معنوی است.«

»ما خیال را به معنی مجموعه تصرفات بیانی و مجازی در شعر به کار میبریم و تصویر را با مفهومی اندک وسیعتر، که شامل هرگونه بیان برجسته و مشخص باشد، میآوریم، اگرچه از انواع مجاز و تشبیه در آن نشانی نباشد؛ مثلاً گاهی آوردن صفت، چنانکه در بسیاری از موارد در شاهنامه دیده میشود، بدون کمک از مجاز و تشبیه به خودی خود جنبه تخییلی دارد و همین آوردن صفت است که »تصویر« را به وجود میآورد.« 

» لازمه آمدن چیزی به خاطر و نقش بستن ثابت آن در دل این است که بیشتر به چشم برخورد و در عرصه چشمها بیشتر رفت و آمد نماید و حواس در هر وقت و همه اوقات آن را درک بکند.« - جرجانی، - 97 :1374 اما از آنجا که در دورههای مختلف شعر و در کلام شاعران مختلف شگردها و شیوههای متنوعی در تصویرآفرینی وجود دارند، طبیعتاً ممکن است در روزگاران مختلف تعاریف متفاوتی از تصویر ارائه شود؛ اما تصویر در رایجترین کاربرد آن عبارت است از: » هرگونه تصرف خیالی در زبان - «فتوحی، - 44 :1386 این تعریف با توجه به نگاه کلی و گسترده آن، بلاغت قدیم و جدید را شامل میشود و هم از دیدگاه سنتی و هم از دیدگاه منتقدین جدید پذیرفته است؛ چراکه: » زبان محمل تصویر است و تصویر بویژه نوع هنری آن، اتفاقی است که در زبان رخ میدهد. تصویر از هر نوع که باشد؛ ساده یا مرکب، زبانی یا مجازی و خیالی، در قلمرو زبان و به وسیله عناصر زبان خلق میشود. از این رو زبان حامل تصویر و حاوی تجربه خیالی است. - «

اگر بخواهیم نگاه متفاوتتری به تصویر داشته باشیم، بهتر است تصویر یک شعر را با تصویر یک نقّاشی مقایسه کنیم. تصویر نقّاشی با تمام زیباییهایش فقط آنچه را که نقّاش کشیده، منتقل می کند و همچنین نقاش آنچه را که می بیند یا قابلیت جسمبخشی دارد، میتواند به بیننده منتقل کند؛ امّا تصویری که یک شاعر خلق میکند، ممکن است مفاهیم متعددی را به مخاطب منتقل کند و شاعر از اموری که با هیچ ابزاری نمیتوان آنها را ترسیم کرد، تصاویری بدیع خلق میکند؛مثلاً در این بیت:

ما در پیاله عکس رخ یار دیدهایم     ای بیخبر ز لذّت شرب مدام ما

- حافظ، - 92 :1377

هرکس با هر احساسی آن را بخواند، ممکن است برداشتی متفاوت داشته باشد و بیشک هیچ قلم مویی این قدرت را ندارد که »بیخبری از لذّت شراب مدام«را تصویر کند. این نکته در داستان نیز آنگاه که نویسنده سعی دارد - علاوه بر رعایت سایر اجزای این نوع نوشته - کلامش را به شعر و سخن هنری نزدیکتر نماید، صدق میکند و نثر ادبی و هنری داستاننویس نیز در صورتی که از تصویر و تخییل برخوردار شود، قدرت انتقال احساس و عاطفه او را بیشتر مینماید و نفوذ و تأثیر آن را ارتقا می بخشد.

تصویر و ارتباط آن با عاطفه

تصاویر نقشی اساسی و مهم در ایجاد و انتقال عواطف دارند. آنچه که هنرمند تجربه می کند، موجب تحریک ذهنی وی میشود و » تأثیرات این تحریک در صورتی که بر اثر تحریک تازهای از طرف تصاویر گره خورد و تقویت شود، افزایش و گسترش زیادی خواهد یافت و از طریق همین تصاویر است که اغلب تأثیرات عاطفی ایجاد میشود. - «ریچاردز، - 106 :1388 به تعبیر دیگر تصاویر بر اساس تداعی هایی که واژگان و مفاهیم به همراه خود دارند، در ذهن شاعر و خواننده شکل میگیرند.

شاعر یا نویسنده از قابلیتها و تمهیدات سخنپردازی بهره میبرد تا بتواند عاطفه را منتقل سازد و از این طریق قدرت زبان را در انتقال عاطفه میافزاید. شاعر و نویسنده به دلیل شدت و رقت عاطفه و احساس خویش، برای شکلگیری کامل تصویری در ذهن مخاطب و انتقال عاطفه به او، به شیء یا پدیدهای از منظرهای مختلف مینگرند و در قالب تصاویر، توصیفات مختلف و تداعی های متنوع سعی در انتقال آن عاطفه دارند.

برای مثال وقتی نویسنده یا شاعری قصد معرفی موصوفی را دارند، آن را چنانکه خود می بینند یا میخواهند یا به عبارتی چنانکه در عواطف و احساسات آنها متصور است و با تخیل و تعبیر آنها موافق است، با باریکاندیشی و مبالغه و اغراقهای شعری بیان میکنند و معمولاً موصوف با تغییر و تصرفاتی مطابق با ذهنیات و تخیلات آنها در قالب تصاویر تشبیهی، استعاری، کنایی، تلمیحی و ... معرفی میشود و گاه اتفاق میافتد که این توصیفات و تصویرگریها برای انتقال عاطفه در جهت ترسیم فضاهای شاعرانه و خلق محیطی احساسی و عاطفی قرار میگیرند و با ایجاد نوعی اتمسفر، مخاطب را برای دریافت عاطفه آماده میکنند و تأثیرگذاری و کارکردهای توصیفات و تصاویر ایجاد شده در این حالات دو چندان شده و بلاغت بیشتری مییابند.

البته ناگفته نماند که تصویر تنها راه انتقال عاطفه نیست؛ گاهی نیز عواطف و احساسات ساده و بیپیرایه عرضه میشوند و حتی گاه آنقدر قوی هستند که نبود تصاویر را نیز در اثر ادبی جبران میکنند. اگر جز این بود، باید بسیاری از آثار ناب و مؤثر ادب فارسی را که خالی از تصویر و آرایههای ادبی - اما بسیار لطیف و پرمغزند - خشک و خالی از ظرافت و تأثیرگذاری بدانیم و این امر مستلزم چشم پوشی از متون ارزشمند بسیاری در عرصه ادب فارسی بود.

تصویرگری در حوزه زبان

اغلب منتقدین نوین بر اهمیت و نقش درجه اوّل زبان در کلام ادبی تأکید دارند و معتقدند: این زبان است که معنا و مفهوم را به مسیر درست هدایت می کند. » فالر اصرار داشت که روش ها و ابزارهای دانش زبانشناسی برای تحلیل مناسب و دقیق متون ادبی ضروری اند. « - کیت گرین و جیل لبیهان، - 25 :1383 و یاکوبسون در هم ریختن سازمان بافته گفتار متداول و انحراف از زبان گفتار روزمرّه را مبنای ادبیات میدانست. - ر.ک. ایگلتون، - 4 :1386 انسان در بسیاری از موارد، از زبان به عنوان وسیلهای جهت تعدیل احساسات و عواطف خود استفاده میکند. میتوان از زبان به گونه ای استفاده کرد که دارای ظاهری زیبا نیز باشد و این یعنی نقش زیباییآفرینی زبان و آن چنان با دیگر نقشهای زبان در میآمیزد که نمیتوان مرز مشخصی برایش ارائه کرد.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید