بخشی از مقاله
چکیده
اندیشههای مدرنیسم از دهه چهل خورشیدی به تدریج وارد ادبیات داستانی ایران شد. مراد از مدرنیسم در معنای خاص در داستان، گرایش به فرم و ساخت و بی توجهی به مضمون های اجتماعی، سیاسی و کم رنگ جلوه دادن ایدئولوژی است که تقریبا از ابراهیم گلستان آغاز می شود.
ایماژها و تصاویر سینمایی و تو در تو، تداعی های زمان شکن، شکست پیرنگ و روابط علی و معلولی، گریزهای سیلان ذهنی و ... همگی از ویژگی هایی هستند که جریان مدرنیسم را در داستان به وجود می آورندنجدی،داستان نویس معاصری است که داستان هایش از جهات بسیاری قابل تأمل است،در داستانهای او به دلیل نقش بازیهای زبانی به ویژه زبان شاعرانه و ترکیبش با عناصرداستانی نکات قابل بحث بسیاری می توان یافت.
هدف اصلی این پژوهش بررسی شاخصه های مدرنیسم درداستان های بیژن نجدی است. بررسی آثار وی از زاویه دید مدرنیسم ضمن اینکه می تواند کیفیت زبانی آثار وی را نشان دهد، زمینه را برای تحلیل های زبانی و فرمی داستان نویسان معاصر که گر ایش قابل توجهی به مقوله زبان دارند، مهیا می کند و همین امر ضرورت این پزوهش را تایید می نماید.
مقدمه
مدرنیسم به جریانی درهنر وادبیات اروپا گفته می شود که درفاصله سال های 1890تا 1940 م.شکوفا شد.این اصطلاح به مجموعه وسیعی ازجریان های تجربی وآوانگارد در ادبیات وهنر این دوران ازجمله سمبولیسم، فوتوریسم، اکسپرسیونیسم ،ایماژیسم، دادائیسم وسورئالیسم ونیز سایرابداعات نویسندگان مستقل اطلاق می شود. اصطلاح مدرنیسم به تغییری رادیکال و آشکار در اصول زیبایی شناختی و فرهنگی در دوره ای معین پس از جنگ جهانی اول اشاره دارد. در نتیجه مدرنیسم نشانه یک وقفه مشخص پیش آمده در رویکرد اخلاقی بورژوازی ویکتوریایی همراه با رد خوشبینی موجود در قرن نوزدهم است که به بیان تصویری عمیق و به شدت بدبینانه از فرهنگی به هم ریخته میپردازد. این ناامیدی اغلب به شکل بیتفاوتی آشکار و نسبیگرایی اخلاقی نمایان میشود
در تعیین مشخصههای مدرنیته عدهای پیروزی خرد انسانی بر باورهای سنتی - اسطورهای، دینی، اخلاقی، فلسفی و .. - ، رشد اندیشه علمی و عقلگرایی - به معنای خاص راسیونالیسم دوران روشنگری که مساوی عقل خودبنیاد و بینیاز از وحی و ...است - را شاخصههای آن دانسته و شکلگیری قوانین مبادله کالاها، نظام تازه تولید و تجارت، تسلط جامعه مدنی بر دولت را لوازم همراه آن شمرده اند
مدرنیته
در تعریفی از مدرنیته که تا حدودی هماهنگ و حتی المقدور جامع باشد میتوان گفت: مدرنیته عبارت است از جریان حاکم بر تمدن جدید غرب در زمینههای فکری، فرهنگی، علمی، اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و ..که جدا از آموزههای دینی و با محور قراردادن انسان و تکیه بر آزادی همه جانبه او نیز اعتماد به عقل بشری و اصالت دادن به فرد در صدد تحلیل همه امور اعم از طبیعت، ماوراء طبیعت، ارزشها و ...برآمده است و با اندیشه نوکردن و تغییر همه جانبه حیات انسان هر آنچه در مقابل آن واقع میشود؛ مانند دین، آداب و رسوم و سایر سنتها، را نفی میکند
بر این اساس اوصاف مدرنیته عبارتند از:
-1 انسان مداری -2 عقلگرایی - عقل محاسبهگر و ابزاری - -3 فردگرایی -4 سرمایهداری -5 دموکراسی لیبرال -6 تاکید بر حقوق افراد به جای تاکید بر تکالیف آنها -7 روشی نو و نیرومند برای طبیعت شناسی -8 فن آوری جدید ماشینی -9 روشهای جدید تولید صنعتی -10 پیشرفت بیسابقه در رفاه و مصرف -11 تفکیک کامل علم ، اخلاق و هنر از یکدیگر و سایر قلمروها و...
اندیشههای مدرنیسم از دهه چهل خورشیدی به تدریج وارد ادبیات داستانی ایران شد. مراد از مدرنیسم در معنای خاص در داستان، گرایش به فرم و ساخت و بی توجهی به مضمون های اجتماعی، سیاسی و کم رنگ جلوه دادن ایدئولوژی است که تقریبا از ابراهیم گلستان آغاز می شود. ایماژها و تصاویر سینمایی و تو در تو، تداعی های زمان شکن، شکست پیرنگ و روابط علی و معلولی، گریزهای سیلان ذهنی و ... همگی از ویژگی هایی هستند که جریان مدرنیسم را در داستان به وجود می آورند
داستان های بیژن نجدی نویسنده توانای معاصر ازجهاتی چندقابل توجه هستند .این داستان ها ویژگی های داستان مدرن را درخود دارند. نجدی دارای زبانی لطیف و شاعرانه است که این زبان شاعرانه را در داستان نویسی نیز به کار میبرد و اتفاقاً این چیزی است که کار او را از دیگران متمایز میکند. به کار بردن استعاره و تشبیه در داستاننویسی، از ویژگیهای خاص نجدی است.
بیژن نجدی نویسنده ای است که به یاری تصویرسازی واژگانی توانسته است، آشوبهای ذهنی انسان درمانده را به نمایش بگذارد. شخصیت های داستانی او واژگانی هستند که هر کدام به گونه ای و دلیلی به »تنهایی« رسیده-اند. این تنهایان در ذهن خویش، هنگامه ها دارند که از طریق بازسازی رخدادها در جریان سیال ذهن، می توان آنها را دریافت. و همین امر یکی از مهمترین دلایل مدرن شدن داستانهای نجدی است. وی در میان نویسندگان مدرنیستی، به دلیل توجه به وجهه بلاغی و ادبی زبان،- به ویژه مجموعه داستان یوزپلنگانی که با من دویده اند- داستان هایش نمود خاصی یافته اند.
گرایش خاص وی به توصیفات ادبی، فلاش بک های مداوم و زمان پریشی، توجه به نثر شاعرانه و تعلیق های فرمی، جریان سیال ذهن و... باعث شده تا داستان های وی در مرز میان مدرنیسم و پست مدرنیسم قرار بگیرد و به مرحله افراط در بی قصهگی و ساخت شکنی که ویژگی روایت های پست مدرن است نرسد.
در این تحقیق تلاش شده است تا ضمن جریان شناسی موج مدرنیسم در ایران، جلوه های مدرنیسم در آثار نجدی تحلیل شود تا بتوان شگردهای روایی آثار وی -که برخی از نویسندگان معاصر نیز تحت تاثیر نثر وی قرار گرفتهاند- بررسی شود.