بخشی از مقاله

بررسي سرسختي روانشناختي و تعادل عاطفه در بيماران کرونر قلبي و افراد سالم
چکيده :
پژوهش حاضر که به مقايسه سرسختي روان شناختي و تعادل عاطفه در افراد مبتلا به بيماري کرونر قلبي و افراد سالم ميپردازد از نوع عليمقايسه- اي است . جامعه آماري اين پژوهش شامل کليهي بيماران کرونري قلب شهر رشت ميباشد که به مراکز درماني و بيمارستان هاي شهررشت جهت درمان مراجعه کرده اند. حجم نمونه پژوهش شامل ١٠٠ نفر از زنان و مردان بيمار کرونري قلب (٥٠ نفرزن و ٥٠نفر مرد) و١٠٠ نفر افراد سالم مرد و زن مي باشد (٥٠ نفر مردو٥٠ نفرزن ) به عنوان گروه گواه با روش نمونه گير غير تصادفي (در دسترس ) انتخاب شدند. به منظور گردآوري اطلاعات در پژوهش از اين پرسشنامههاي «پرسشنامه سرسختي روانشناختي کوباسا و پرسشنامه تعادل عاطفي ميلر استفاده گرديد. براي ارائه نتايج پژوهش از روشهاي آمار توصيفي و استنباطي استفاد شد. براي توصيف داده ها از درصد جدول توزيع فراواني و نمودار ميانگين و انحراف استاندارد استفاده شده است . براي تحليل داده ها با توجه به ناپارامتريک بودن داده ها از آزمون هاي آماري من ويتني، ويلکاکسون و ضريب همبستگي اسپيرمن بهره برده شد. يافته ها نشان داد با اطمينان ٩۵٪مي توان گفت ميزان تعادل عاطفه در افراد بيمار به گونهاي معنادار بيشتر از افراد سالم مي باشد. اين نکته که تعادل عاطفه در افراد بيمار بيشتر به دست آمده ، مي تواند به سبب وجود خرده مقياس عاطفه منفي در متغير عادل عاطفي باشد.
کلمات کليدي: سرسختي روان شناختي،تعادل عاطفه، بيماري کرونر قلب


مقدمه
امروزه بيماريهاي قلبي يکي از عوامل اصلي مرگ ومير در اکثر کشورهاي جهان به شمار ميرود عوامل رواني- اجتماعي زيادي در رابطه با بيماري قلبي مطرح شده اند که خطر ابتلا به آن را افزايش ميدهند ،الگوي حاکم اين بيماري الگوي زيستي- رواني و اجتماعي است که در آن به انسان به عنوان موجودي چندبعدي نگريسته ميشود و هريک از ابعاد زيستي، رواني و اجتماعي به صورت نظام هاي تعاملي عمل ميکنند که بر يکديگر تأثير ميگذارند. يکي از عوامل تأثيرگذار بر سلامت و بيماريهاي قلبي که طي ده سال گذشته توجه بسياري از محققان را به خود جلب کرده متغير سرسختي روانشناختي است که در حوزه سلامت از اهميت بسيار بالايي برخورداراست . پژوهش ويسي و همکاران نشان داد که در شرايط پراسترس کساني که ازسرسختي بالاتري برخوردارند سلامت روان بيشتري دارندنارسايي قلبي برابعادجسمي ،رواني ،اجتماعي واقتصادي مددجويان تأثيرمي گذارد(مايرز١ و کيلي،٢٠٠٩).
با توجه به ماهيت ناتوان کننده اين بيماري، در مراقبت از اين بيماران بايد همه جنبههاي زندگي از جمله کيفيت زندگي مورد توجه قرارگيرد. کيفيت زندگي ارتباط نزديکي با پيامدهاي باليني از جمله بستري مجددووقوع مرگ ومير دارد. به دليل تجربه فشارهاي روحي ، اقتصادي، بستري شدن هاي مکرر وپيش آگهي ضعيف نارسايي قلبي ؛اين گروه ازبيماران از سطح کيفيت زندگي پاييني برخوردارند.
بر اساس گزارش سازمان بهداشت جهاني ،٤١.٨% کل مرگ و ميرهاي سال ٢٠٠٥ در ايران ، ناشي از بيماريهاي قلبي و عروقي بوده و پيش بيني مي شود تا سال ٢٠٢٠ اين ميزان به ٤٤.٨% برسد. در حال حاضر بيماريهاي عروق کرونر، اولين علت مرگ و مير در افراد بالاي ٣٥ سال در ايران مي باشد (سازمان جهاني بهداشت ٢). از طرفي امروزه انسانها نه تنها تمايل به افزايش طول عمر دارند، بلکه خواستار بهبود کيفيت زندگي هستند (حسيني فر٣، ٢٠٠٩).
کيفيت زندگي بر اساس برداشت و درک فرد از وضعيت زندگي خود در ارتباط با عوامل فرهنگي ، اهداف ، عقايد و باورهاي او تعيين مي شود.
کيفيت زندگي ، تحت تأثير فاکتورهايي است که به زندگي ارزش داده و به ايجاد تجارب مثبت کمک مي کند و براي افراد مختلف ، معاني متفاوتي دارد. کيفيت زندگي يک فرد، نظر شخصي وي بوده و توسط خود فرد تعيين مي شود. کيفيت زندگي مرتبط با سلامت ، انعکاسي از تأثيرات بيماري و درمان آن با توجه به ديدگاه و تجارب بيمار است .
کيفيت زندگي نامطلوب با تشديد وخامت بيماري، بقاي کمتر، افزايش تعداد روزهاي بستري و کاهش فعاليت هاي عملکردي بيماران قلبي همراه است (هافر و بنزر٤، ٢٠١٠).
در اين پژوهش به مقايسه سرسختي روانشناختي و تعادل عاطفه در افراد مبتلا به بيماري کرونر قلبي و افراد سالم ميپردازم و سوال اصلي تحقيق اين است که؛ آيا از نظر سرسختي روانشناختي وتعادل عاطفه در افراد مبتلا به بيماري کرونر قلبي و افراد سالم تفاوتي وجود دارد؟
پيشينه ي تحقيق
در اين جا به ذکر موارد مهمي از تحقيقات انجام شده در رابطه با تحقيق موردنظر،ابتدا در خارج و سپس در داخل کشور اشاره ميشود.
الف ) موارد مهمي از تحقيقات انجام شده در خارج از کشور
استريک و استپتو (٢٠٠٥) درتحقيقي نشان دادندکه اگر چه استرس در دراز مدت سيستم ايمني را تضعيف نموده و شخص را مستعد انواع بيماري مي سازد ليکن يکسري منابع تعديل کننده تحت عنوان منابع مقاومت در برابر استرس شناخته شده اند که اثرات منفي ناشي از استرس بر بدن را کاهش مي دهند. سرسختي به عنوان مهمترين منبع تعديل کننده اثرات منفي استرس شناخته شده است .افرادي که از سرسختي پايين برخوردار هستند در درازمدت دچار بيماري کرونر قلبي ، کلسترول و فشار خون خواهند شد در حاليکه افرادي که از سرسختي بالايي برخوردار هستند از اثرات منفي استرس مصون مي مانند (فلورين و ميکو، ١٩٩٥).
ويژگي شخصيتي سرسختي از سه مؤلفه به هم بسته کنترل ، تعهد و مبارزه جوئي تشکيل شده است ، که مي تواند به عنوان سپري در برابر استرس مقاومت کرده و از اثرات مخرب آن بر سلامتي افراد جلوگيري کند. افرادي که از سرسختي بالايي برخوردار هستند به سهولت در برابر اعمال و رفتار خود احساس تعهد کرده عقيده دارند که رويدادهاي زندگي ،قابل کنترل و پيش بيني است وبالاخره تغييردر زندگي را نوعي شانس و مبارزه جويي براي رشدبيشتردر زندگي در نظر مي گيرند تا تهديدي براي امنيت خود باشد (ج .ام . کال . کارديول ، ٢٠٠٥).
براساس نظريه دکترين افرادسرسخت ،رويدادهاي زندگي را مشابه افراد غير سرسخت تجربه مي کنند، اما اين رويدادها را غير استرس زا ارزيابي کرده و در مورد توانايي خود براي مقابله با آنها خوشبين هستند. چنين به نظر مي رسد که سرسختي دو مؤلفه ارزيابي را تغيير مي دهد، ارزيابي از تهديد را کاهش داده و انتظار براي مقابله موفقيت آميز با آن را افزايش مي دهد. علاوه بر اين ، تحقيقات نشان داده است که سرسختي با کاهش واکنشهاي قلبي - عروقي و فشار خون پايين تر ارتباط داشته و به عنوان سپري محافظ در مقابل رشد الگوهاي رفتاري که عامل اصلي بروز بيماريهاي قلبي - عروقي هستند عمل ميکند (لو و همکاران ، ٢٠٠٢).
سرسختي به عنوان يک ضربه گير براي استرس زاهاي زندگي در نظر گرفته ميشود.
پژوهشگران دريافتند که سرسختي با آشفتگيهاي روانشناختي کمتر و کيفيت بالاي زندگي مرتبط است . شخصي که سرسختي بالايي دارد احساس تعهد بيشتر، احساس کنترل و چالش بيشتر شناخته ميشود (ام .اس .گزمن و جيمز، (2007
در پژوهشهاي جداگانه نشان دادند که سطوح بالاي تاب آوري به فرد کمک ميکند تا از عواطف و هيجانهاي مثبت به منظور پشت سرنهادن تجربه هاي نامطلوب و بازگشت به وضعيت مطلوب استفاده کند. تاب آوري از طريق افزايش سطوح عواطف مثبت باعث تقويت حرمت خود و مقابلهي موفق با تجربههاي منفي ميشود (کوباسا، ١٩٧٩).
سرسختي روانشناختي و خودتاب آوري از جمله متغيرهايي هستند که مي توانند تنيدگي ها و آثار نامطلوب آنها را تعديل نمايند (جوزف و همکاران ، ١٩٩٧).
در بررسي انزليچت و همکاران (٢٠٠٥؛ به نقل از رحيميان بوگر و اصغرنژاد، ١٣٨٧) ، تاب آوري و سرسختي باعث کاهش اضطراب و افسردگي مي شود به باورآنان ، افراد تاب آور و سرسخت ميتوانند بر انواع اثرات ناگوار چيره شوند و سلامت روان خود را حفظ نمايند.تاب آوري همچنين به عنوان توانايي بهبود بيماري افسردگي يا مسائلي از اين دست نيز فهميده مي شود (وبستر، ١٩٩٥) تاب آوري مهارتي مناسب است براي پشت سرگذاشتن مشکلات زندگي حتي وقتي که شرايط نامطلوب و سخت وجود دارد، مثل اينکه شخص يک طناب قابل ارتجاع را دور مشکلات بسته که به فرد کمک مي کند وقتي اوضاع بد شد آنها را به عقب بکشد و به آنها به چشم انسانها بنگرد.
کوباسا و پوکتي (٢٠٠٢) باور دارند که ويژگيهاي روانشناختي سرسختي از جمله حس کنجکاوي قابل توجه، گرايش به داشتن تجارب جالب و معني دار، ابراز وجود، پرانرژي بودن و اينکه تغيير در زندگي ، امري طبيعي است ، مي تواند در سازش فرد با رويدادهاي تنيدگي زاي زندگي سودمند باشند.
ثبات هيجاني از موضوعات مورد توجه در زمينه تعادل عاطفي ست .
پژوهشگران نتيجه گرفتهاند افرادي که در برون گرايي بالا ودر روان رنجورخويي پايين هستند براي ثبات هيجاني آمادگي ژنتيکي دارند (کاستا و مک کري،١٩٩٠).
ب ) موارد مهمي از تحقيقات انجام شده در داخل کشور
ساماني ، جوکار و صحراگرد (١٣٨٦) بين تاب آوري و رضايتمندي از زندگي ارتباط مستقيم و معني دار گزارش نمودند. نشان دادند که در شرايط پراسترس کساني که از سرسختي بالاتري برخوردارند، سلامت روان بيشتري دارند تا کساني که از سرسختي پايينتري برخوردارند .خودتاب آوري به عنوان يکي از سازه هاي اصلي شخصيت براي فهم انگيزش ، هيجان و رفتار مفهوم سازي شده است .
.سرسختي باعث پرورش ديدي خوش بينانه نسبت به فشارزاها ميشود؛ به عبارتي، صفت مبارزه جويي، فرد سرسخت را قادر ميسازد تا حتي حوادث ناخوشايند را بر حسب امکاني براي يادگيري به تهديدي براي ايمني در نظر بگيرد و تمامي اين جنبه ها باعث پيشگيري و يا کوتاه شدن مدت پيامدهاي منفي تنش زا مي شود و در واقع سرسختي، سپري در مقابل برانگيختگي شديد فيزيولوژيک در اثر حوادث تنش زا است که سيله و ديگر پژوهشگران ، عامل آسيب پذيري در مقابل بيماريها مي دانند (روغنچي، ١٣٨٤).
سرسختي روانشناختي به عنوان تعديل کننده ، روابط بين تنش و بيماري روانشناختي و جسماني عمل مي کند. افرادي که از سرسختي روانشناختي قوي برخوردارند، احتمال کمتري دارد که در مقايسه با افراد داراي سرسختي روان شناختي ضعيف در پاسخ به تنش ، دچار آسيب جسماني و يا رواني شوند. هم چنين يافته هاي تجربي نقش تعديل کننده سرسختي روانشناختي را در مقايسه با فشارهاي جانبي تنش تأييد مي کند. ديگر يافته ها بيان ميکند که بين دو جنس از نظر سرسختي روانشناختي تفاوت معني داري نيست . (شريفي، عريضي و نامداري، ١٣٨٤).شخص سالم کسي است که بتواند عواطف و احساسات خود را در زمان لازم به ديگران و نسبت به محيط نشان دهد. خوشحالي ، غم ، تنفر، دوست داشتن ، طرفداري، دوري گزيدن ، عصبانيت ، علاقه و نظاير آن مصاديق عواطف انساني هستند. هر فرد طبيعي از موقعيتهاي ناخوشايند و کسي که به او توهين روا مي دارد عصباني مي شود و ابراز انزجار مي کند. اما مسأله اساسي اين است که اين پرخاش ، عصبانيت يا تنفر در چه حدي باشد تا اثر مطلوب داشته و در عين حال سبب آسيب رسانيدن به خود فرد نشود.تعادل عاطفي يعني توان کنترل خود و ابراز عواطف و احساسات به اندازه اي ضرورت دارد.
کساني که به سرعت و اکثر مواقع عصباني مي شوند و يا از افراد ديگر تنفر دائمي دارند، افراد سالمي نيستند(پورمقدس ، ١٣٦٧).
«زياد عاطفي بودن ، فرد را از تفکر و منطقي بودن باز مي دارند و بالعکس ، بي عاطفه بودن سبب از دست دادن لطافت هاي انساني مي گردد» (ميرکمالي ، ١٣٧٦ : ٩٩٩٦).
فريدمن ، بوت و کاولي١ (١٩٨٧؛ به نقل از حميد ، ١٣٨٦،ص ٢٢٥) در مطالعات خود نشان دادندکه خشم ، خصومت و افسردگي ارتباط بسيار قوي با بيماري کرونري قلب دارند و خشم و خصومت را به عنوان منبع عمده زمينه ساز بيماري کرونري قلب دانستهاند مائوروزيو و همکاران ٢ (١٩٩٦؛ به نقل از حميد ، ١٣٨٦،ص ٢٢٦) ارتباط مثبتي بين خشم وافزايش سطح کلسترول دربيماران افسرده يافت شده است .
روش تحقيق :
پژوهش حاضر که به مقايسه سرسختي روان شناختي و تعادل عاطفه در افراد مبتلا به بيمار کرونر قلبي و افراد سالم ميپردازد از نوع عليمقايسه- اي است . جامعه آماري اين پژوهش شامل کليهي بيماران کرونري قلب شهر رشت ميباشد که به مراکز درماني و بيمارستان هاي شهررشت جهت درمان مراجعه کرده اند که ٢ گروه ميباشند. گروه اول شامل کليه بيماران مبتلا به بيماري قلبي که در گروه سني (٥٥-١٨ به بالا) قرار دارند و طي اجراي پژوهش تحت نظر پزشک متخصص قلب به مدت ٦ ماه يا بيشتر باشد و نيزگروه افراد عادي شامل کليه شهروندان ساکن رشت که فاقد هر گونه بيماري قلبي در گروه سني (٥٥-١٨ به بالا) باشد و از لحاظ ساير مشخصات جمعيت شناختي (جنس - سن - تحصيلات -تأهل - درآمد......) با گروه بيماران همتا باشد. براي انتخاب نمونه هاي بيماران از روش نمونه گيري غير تصادفي (هدفمند) جهت گزينش نمونه افراد سالم از روش نمونه گير غير تصادفي (در دسترس ) استفاده شد. حجم نمونه پژوهش شامل ١٠٠ نفر از زنان و مردان بيمار کرونري قلب (٥٠ نفرزن و ٥٠نفر مرد) و١٠٠ نفر افراد سالم مرد و زن مي باشد (٥٠ نفر مردو٥٠ نفرزن ) به عنوان گروه گواه انتخاب شدند. به منظور گردآري اطلاعات در پژوهش از اين پرسشنامه هاي زير استفاده گرديد:
پرسشنامه سرسختي روانشناختي کوباسا:
اين پرسشنامه بر اساس ديدگاه هاي شخصي کوباسا توسط کوباسا (١٩٧٩) ساخته شده است که داراي ٥٠ ماده ميباشد و آزمودني بايد ميزان صحيح يا غلط بودن جملات را در يک مقياس ٤درجهاي ازصفرتاسه مشخص نمايد.آزمون ويژگي شخصيتي سرسختي کوباسا (١٩٧٦)توسط دژکاموقرباني (١٣٧٣)ترجمه وروايي صوري ومحتوايي آن محاسبه شده است .درمطالعهاي که توسط مدي (١٩٩٤) صورت گرفته،بر اساس آلفاي کرونباخ ثبات دروني اين آزمون براي هريک ازمقايس هاعبارت است از: چالش : ٠.٧١، کنترل : ٠.٨٤ و تعهد: ٠.٧٥ ميباشد.
مؤلفههاي سرسختي روانشاختي از ضريب پايايي ٠.٧٠، ٠٠.٥٢ و ٠.٥٢ برخوردارند و اين ضرايب براي کل صفت سخت رويي ٠.٧٥ محاسبه شده است .
پرسشنامه تعادل عاطفي:
براي سنجش اين متغير از پرسشنامه سازگاري بل استفاده شده است . در اين پرسشنامه براي هريک از خرده مقياس هاي خود (بعد سازگاري عاطفي، سازگاري اجتماعي، سازگاري خانه و سازگاري سلامتي) تعداد ٣٢ سوال دارد و براي هر سوال اگر صحيح پاسخ داده شود نمره ١ و اگر غلط پاسخ داده شود نمره صفر در نظر گرفته شده است (غفوريفرد و همکاران ،١٣٩٢، ٦٥).
ضريب پايايي اين پرسشنامه در پژوهش هاي مختلف مورد بررسي قرار گرفته و دارايي سطح پايايي ٠.٨٩ ميباشد.
تجزيه و تحليل دادها:
براي ارايه نتايج پژوهش از روشهاي آمار توصيفي و استنباطي استفاد شد:
براي ارايه نتايج پژوهش از روشهاي آمار توصيفي و استنباطي استفاد شد. براي توصيف داده ها از درصد جدول توزيع فراواني و نمودار ميانگين و انحراف استاندارد استفاده شده است . براي تحليل داده ها با توجه به ناپارامتريک بودن داده ها از آزمون هاي آماري من ويتني، ويلکاکسون و ضريب همبستگي اسپيرمن بهره برده شد. در ضمن کليه عمليات آماري با استفاده نرم افزار ٢٠ spss–var تجزيه و تحليل شده است .
فرضيه ١: بين سرسختي روان شناختي و تعادل عاطفه رابطه وجود دارد.
جدول ١-نتايج آزمون همبستگي اسپيرمن رابطه بين سرسختي روان شناختي و تعادل عاطفه

برپايه جدول بالا سطح معناداري به دست آمده براي رابطه بين سرسختي روان شناختي و تعادل عاطفه (کل =٠.٠٠٠، زن بيمار= ٠.٠٠٣) کوچکتر از ٠.٠٥ مي باشد. بنابراين فرضيه پژوهش در زنان بيمار با خطاي پنج صدم پذيرفته مي شود. از اين رو با اطمينان ٩٥% مي توان گفت با افزايش سرسختي روان شناختي از ميزان تعادل عاطفه در زنان بيمار کاسته مي شود.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید