بخشی از مقاله

مقدمه

درفیه ما فیه آمده است که : » بهترین سخن ها آن است که مفید باشد نه که بسیار. « قل هو االله احد اگرچه اندک است به صورت ، اما بر بقره که چه طویل است ، رجحان دارد از روی افادت .نوح هزار سال دعوت کرد ، چهل کس به او گرویدند. مصطفی - ص - راخود زمان دعوت پیداست که چه قدر بود.چندین اقالیم به وی ایمان آوردند.چندین اولیاء و اوتاد از او پیدا شدند.پس اعتبار بسیاری و اندکی را نیست.فرض افادت است.

بعضی را شایدکه سخن اندک مفیدتر باشد از بسیاری ، چنانکه تنوری را چون آتش به غایت نیزباشد. ازاو منفعت نتوانی گرفتن ونزدیک او نتوانی رفتن.یکی ازعوامل مهم درشکوفایی استعدادهای کودک ورشدوتعالی شخصیت او برخورد با مشکلات ورنج وبلایی است که او به مواجهه ومقابله رشد دهنده را وا می دارد. برخلاف پاره ای از نظریه پردازان روان شناختی که معتقدند محیط کودک باید به دور از هرگونه فشار وسختی وعاری از هرگونه محرومیت ورنجی باشد.

غالب متفکران واندیشمندان تعلیم وتربیت براین باورند که رنج وبلا مایه خیر وبرکت است تا آنجا که درحدیث داریم که : بلا وایمان به منزله در کفه ترازو هستندکه هر چقدر کفه ایمان افزایش می یابد ، برکفه بلا نیز افزوده می گردد. - کریمی،. - 1376آنچه که به زندگی کودک شکل می دهد، دستورها وتوصیه های مانیست، بلکه اعمال وشیوه های زندگی ماست.جزئی ترین،ریزترین،پنهان ترین وغیررسمی ترین رفتارهای ما، وسیع ترین،عمیق ترین وآشکارترین تاثیرات رابه دنبال دارند..» کودکان آنچه که مامی خواهیم نمی شوندبلکه آنچه که ما انجام می دهیم، می شوند.

« خوشبختانه این نکته که کودکان خردسال شالوده وسنگ بنای جامعه هستند، به میزان شایات توجهی موردپذیرش وتاییداست واکنون، به آن به عنوان راه ورود به حیطه رشدانسانی وموقعیتی برای مشارکت بخش های گوناگون فعالیت های اقتصادی واجتماعی، فرصتی برای تماس وهمکاری باجوامع محلی نگریسته می شود.واقعیت این است که چگونگی نگاه ودیدمابه مسائل مربوط به کودکان، آیینه تمام نمای آینده ی جامعه ی ماست.داشتن فرزندان سالم وشاد،عامل تداوم حیات خانوادگی است ونبایدبسیاری ازاموری راکه به زندگی خانوادگی شیرینی ولطف می بخشدفدای چیزدیگری کرد.تولد فرزندان درمحیط خانه، احساس ثمرداشتن رابرای والدین درپی دارد وبدین ترتیب آنها احساس بقای نسل راخواهند داشت.

به راستی که تشبیه زیبای پیامبرکه فرمودند:»فرزند صالح گلی ازگل های بهشت است.«گل های زیبانشان ازتلاش های بی وفقه والدین داردکه باصبوری ثمره ی زندگانی خودرارشدوپرورش داده اند، تعدد فرزندان به مثابه جمع شدن گل هادرکناریکدیگراست که گلستانی زیبا وآرام بخش راپدیدمی آورد. - نیک خو،. - 1390پژوهش درعلوم انسانی - به منظور شناخت ، برنامه ریزی وضبط ومهارپدیده های انسانی - در راستای سعادت واقعی بشر ضرورتی انکارناپذیر و استفاده ازعقل و آموزه ها وحیانی درکنار داده های نجربی ودرنظرگرفتن واقعیت های عینی و فرهنگ و ارزش های اصیل جوامع ، شرط اساسی پویایی ، واقع نمایی وکارآیی این گونه پژوهش ها در هر جامعه است.

پژوهش کارآمد درجامعه ایران اسلامی درگروه شناخت واقعیت های جامعه ازیک سو واسلام به عنوان متقن ترین آموزه های وحیانی و اساسی ترین مولفه های فرهنگ ایرانی از سوی دیگراست؛ ازاین رو ، آگاهی دقیق و عمیق از معارف اسلامی و بهره گیری از آن درپژوهش ، بازنگری æ    بومی سازی مبانی و مسایل علوم انسانی از جایگاه ویژه ای برخورداراست. - بستان نجفی،. - 1389بسیاری از والدین تا آنجا به تربیت فرزندان خودعنایت دارندکه اعتبار اجتماعی آنها محفوظ بماند.

حتی به بسیاری از رفتارهنجار ونابهنجار1 فرزندان خود با پند ونگرش اجتماعی می نگرند نه آنکه نفس عمل را نافع یامضر بدانند ، به عبارت دیگر خوف آنها از آن جهت است که حیثیت اجتماعی آنها ملوک نشود، درواقع ذهن ارزشی آنها محسورجامعه است . احساس دردناک حقارت اغلب معلول ناکامی وشکست در وصول به شهرت ومنزلت واهداف اجتماعی است.به همین جهت مصلحان بزرگ بشری ودر رأس آنها پیامبران الهی درزندگی خود قهرمانانه به ارزشهای اعتباری ودست وپاگیر جامعه پشت پا زده و راه خویش را بدون اندکی تزلزل وتردید بسوی هدف اصلاح وانقلاب اجتماعی ادامه دادند æ تاریخ بشریت را مرهون و ممنون خدمات جاودانه خویش ساختند.

ضرورت واهمیت

تفاوت زندگی انسان با حیوان بیشه وبیابان درآن است که ،حیوان تنها در تکاپوی اشباع غرائز خویش بوده وفقط در زمان حال ادامه حیات می دهد، گوسفندی که درحال چریدن است هرگز دراندیشه آن نیست که در لحظه ای بعد بدست قصاب سپرده می شود . نه درفکر گذشته وآینده خویش است ونه در اندیشه دیگران اگردرمقابل چشمان اوشتری را نحرکننند نه غمگین می شود ونه شادمان ، اما انسان با آن جمجمه ومعده وجثه کوچک آنقدر بزرگ است که نه درزمان حال می گنجد ونه فقط در اندیشه اشباع غرائز خویش است ونه نسبت به سرنوشت همنوعان خودبی تفاوت ، زیرا آدمی هم درجنبه معرفت حد ناپذیر و کلی اندیش است و هم درجنبه تمایلات ونیازهای درونی خویش حدناپذیر واشباع نشدنی است وهم می خواهدعاقلانه زندگی کند یعنی برای اعمال ارادی خویش توجیه منطقی ومدلل داشته باشد.آن قضاوت عقلانی که انسان ازمسائل کلی جهان ومبدأ و معاد آن تحصیل می کند جهان بینی2 نام دارد .

- هاشمی رکاوندی،. - 1379و اما آنچه که باید توسط برنامه ریزان درسی ومعلمین مدارس مورد توجه قرارگیرد برقراری تناسب بین محتوای آموزشی از یکسو و رغبت وقابلیت دانش آموز از سوی دیگراست. برنامه ای که ناظربه مراعات کودک و راهنمایی او به صنعت تشخیص استعداد واندازه گیری هوش وتوانمندی کودک در مراحل مختلف رشد می باشد. روان شناسان تعلیم وتربیت براین باورند که یادگیری هیچگاه پایدارنمی گردد مگر آنکه با میل ورغبت دانش آموز همراه شود.براین اساس است که » کلاپارد« همه تعلیم وتربیت رابرکانون رغبت متمرکز می کند.

اما اینکه چگونه می توان به اندازه میل ورغبت کودک ، مطالب درسی را آموزش داد،؟ باید شیوه های تدریس و رفتارهای ورودی وتکوینی معلم در کلاس مورد تجدید قرارگیرد . وظیفه معلم قبل از تعلیم ، ترغیب است وپیش از آنکه به ارضاء کنجکاوی دانش آموزان همت گمارد باید به تحریک کنجکاوی آنها دامن بزند.همه هنر معلم در همین است که ذهن دانش آموزان را درحال سائق شناختی نگه دارد تا آنان با میل ورغبت خود انگیختخ به دنبال چیزی بگردند که ما خواهان ارایه آن هستیم .درچنین نظامی است که می توان تربیت را درونی کردوهدایت تحصیلی وشغلی را درشکل طبیعی و واقعی آن اجرا نمود.نگاه کودک به زندگی وپدیده های اطراف ، پاک ترین وناب ترین نگاه است .تنها بزرگانی که قلب کودکی خود را حفظ کرده اند می توانند دوباره آن راتجربه کنند.

برای همین است که روان شناسان کودک معتقدندکه کودک آدمی دینی تر از بزرگسال است اماچگونه است که این حس دینی در دوره های بعدی رشد به ویژه درخلال آموزش وپرورش رسمی متدرجا" کمرنگ می شود، دراینجاست که باید قدری در شیوه های تعلیم وتربیت مدارس تردید وارنمود.چراکه ممکن است در پاره ای از مواردآموزش های رسمی ، تشویق ها وتنبیه های نابجا ، فشارها واجبارهای تربیتی ، به جای آنکه موجب تقویت وگسترش حس دینی کودک شود.ممکن است به خاموش کردن حس دینی کمک نماید.

به این گفته زیبای حضرت مسیح - ع - بنگریم که فرمود: هیچ بزرگسالی به معراج نخواهد رفت مگر آنکه به کودکی خویش باز گردد. پس بگذارید کودکان درکودکی خویش ، کودکی کنند تا بتوانند در بزرگسالی از اندوخته های کودکی خویش بهره گیرند و مطمئن باشید که با این دید به کودک بنگرید و بگذارید که کودکان به طبیعت وفطرت خویش رشد یابند خیلی سریع تر و عمیق تر به اهداف تربیتی وپرورش حس دینی دست خواهیدیافت.

یافته ها

محمود نیکزاد،1379 می گوید: مقصود ازتعلیم ، آموختن و آموزش دادن است. ومنظور از تربیت ؛ پرورانیدن ، بارآوردن ، به ترقی وکمال رسانیدن وبالا بردن وبرتری دادن است.تربیت فعالیتی است که انسان ها از زمانی که زندگی گروهی واجتماعی را آغاز کرده انددرباره یکدیگر انجام داده اند. - نیکزاد ،. - 1379 امیل دورکیم1 جامعه شناس فرانسوی قرن بیستم می گوید: » تربیت عبارت است از فن اجتماعی گردانیدن انسان ها. «مونتی2 می گوید: » تعلیم وتربیت تنها به محفوظات نیست ، زیرا این مهم کودک را برای زندگی آماده نمی سازد بلکه هدف تربیت عبارت است از هنر سازندگی انسان ها که برای زندگی مفید و موثر بارآیند.

« پستالزی3 مربی و روانشناس تربیتی می گویدک » تربیت عبارت است از رشدطبیعی ، تدریجی وهماهنگ کلیه استعدادها ونیروهای موجود ومکتوم در انسان« ، هربارت4 مربی وفیلسف آلمانی اوائل قرن 19 می گوید: » تعلیم وتربیت عبارت است از مراقبت از کودک وتعلیم معلوماتی که اورا صاحب هنر ومهارت و فضیلت و تقوا نماید و هدف از این تعلیمات باید دستیابی به کمال شخصیت یعنی اعتدال و هماهنگی جسم و روح را فراهم سازد.«فروبل5 مربی بزرگ آلمانی قرن نوزدهم و رومانتیک روسو 6 و نظریان پستالزی معتقد است که فلسفه تربیت همان » رشد و تکامل نیروها و استعدادهای بالقوه موجود در نهاد آدمی است. - . « درمعنای تربیت به معنای عام می گوید: » تربیت آن محصول شرکت وتعامل طبیعت وانسان است.

نقش طبیعت زمینه اعدادی آفرینش استعدادها وتمایلات جسمانی وروانی بوده ونقش عامل انسانی تقویت یا تضعیف زمینه های رشد وفعلیت قابلیت های ذاتی است..« و همچنین تربیت به معنای خاص را » تربیت انسانی که غالبا" جنبه ارزشی دارد زیرا عنصر آگاهی واراده در آن دخالت می کند. «غایت تربیت انسانی بایدغایت خلقت او باشد.تربیت انسانی به معنای خاص آن دادن آموزش وپرورش به انسان است برمبنای ارزشها وهنجارهای اخلاقی واجتماعی برای وصول به هدفی خاص که موردنظر مربیان می باشد.تربیت بدون هدایت ممکن نیست. - هاشمی رکاوندی،. - 1379رسالت اصلی وهدف غایی تعلیم وتربیت ، طلب مدارتولید لحظات جذبه وشور وشو ق در مدرسه است.میل به فهمیدن گرانبارترازفهمیدن است.عشق به کمال مقدمه دستیابی به کمال است. 

نظام تعلیم وتربیت گذشته

نظام های تعلیم وتربیت غالب کشورهای جهان ازجمله نظام آموزشی ما ، از آغاز رسمی شدن آن ، یعنی حدود یک قرن ونیم پیش که مدرسه هایی به سبک امروزی پدید آمد ، از وجود دونقص بزرگ و دو بیماری مزمن ودیرینه رنج می برده است.اول ، آموزش مبتنی بر » یادگیری طوطی وار« و نه » معنی دار« ، » اندوزش معلومات « ونه » کشف مجهولات « ، » نقالی « دانسته ها و نه » نقالی « دانش ها ، » نسخه برداری « از راه حل ها ونه » باز آفرینی « را حل ها، » مرور کردن « معلوم ها و نه » خلق کردن « مجهول ها . این گونه آموزش ، آموزشی است که بین یاد دهنده ویاد گیرنده یک رابطه مکانیکی وخطی در حد » داده « ها و » ستاده « ها ، بدون فراهم آوردن فرصت های برابریادگیری ، خواهان برابری دربازده یادگیری هستند.

ازاین رو می بینیم که دراین نظام همه چیز ازپیش معلوم است وهمه » ورودی « ها و » خروجی « ها از قبل تعیین شده است.آنچه راکه می دهیم بدون کم وکاست باید از یادگیرنده تحویل بگیریم . آنچه راکه به ذهن دانش آموز می تابانیم همان راباید منعکس کند.براین اساس آموزش برمحور » حافظه « می چرخد وکارآیی آموزشی با » انبان حافظه « همبستگی دارد.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید