بخشی از مقاله

چکیده:

هدف از پژوهش حاضر تعیین سهم مولفه های هوش هیجانی، هوش معنوی بر خودکارامدی و فرسودگی شغلی در کارکنان دانشگاه های آزاد شهر تهران است. پژوهش از نوع توصیفی- همبستگی است.

جامعه آماری، کلیه کارکنان دانشگاه های ازاد شهر تهران در حدود 270 نفر هستند که ازجدول مورگان 157 - نفر - در سطح معناداری 99 درصد منظور شد. انتخاب افراد بروش تصادفی و خوشهای از دانشگاه ها انجام شد. ابتدا هدف و روند پژوهش توضیح داده شد و درصورت موافقت، پرسشنامههای هوش هیجانی باراون - 1980 - ، هوش معنوی آمرام و درایر - - 2007 ، خودکارامدی شرر - - 1982، فرسودگی شغلی مسلش - 1981 - ارائه شد.

فرضیه ها با رویکرد سلسله مراتبی تحلیل رگرسیون چند متغیری آزمون شدند. در گام اول خودکارآمدی و در گام دوم فرسودگی شغلی به عنوان متغیرهای ملاک با استفاده از مؤلفه های هوش معنوی و هوش هیجانی مورد پیش بینی قرار گرفت.

نتایج بیانگر آن بود که هوش معنوی بصورت مثبت معناداری خودکارآمدی - 1 - =75/915، - F - 155 و منفی معناداری فرسودگی شغلی - 1 - =19/178،. - F - 155 را در سطح p< 0/01، پیش بینی نمود. از بین مؤلفه های هوش معنوی، ضرایب رگرسیون مربوط به تفکرکلی و بعد اعتقادی 0/01 - p<، - =0/219 در خودکارامدی p< 0/01 - ، - =-0/387 منفی در فرسودگی شغلی، همچنین توانایی مقابله و تعامل با مشکلات p< 0/01 - ، - =0/283 در خودکارامدی و پرداختن به سجایای اخلاقی p< 0/05 - ، - =-0/206 منفی در فرسودگی شغلی معنادار است.

مقدمه:

سازمان ملل متحد در سال 1992 ، استرس شغلی را بیماری قرن بیستم دانست و سازمان جهانی بهداشت بر اساس شاخص بار جهانی بیماری ها، به این نتیجه رسید که بیماری های روانی به ویژه استرس، دومین علت ناتوانی تا سال 2020 خواهد بود

اغلب مردم یک سوم اوقات شبانه روز خود را در محیط کار می گذرانند. فشارهای کاری، تعارض ها و نومیدی ها مهم ترین علل فرسودگی جسمی و عاطفی هستند و بیماری و پیری زودرس از عواقب آن است

فرسودگی شغلی اولین بار، در دهه 1970 توسط فرویدنبرگر تحت عنوان سندرم تحلیل قوای جسمی-روانی در تحقیقات روانشناسی بالینی وارد شد. فرسودگی شغلی یک سندرم سه مؤلفه ای شامل تحلیل عاطفی، مسخ شخصیت و فقدان موفقیت فردی است

یعقوبیان،. - 2003 اعتقاد بر این است که فرسودگی شغلی امکان دارد روی هر جنبه ای از عملکرد فرد تأثیر بگذارد. علل فرسودگی شغلی می تواند مسائل کاری، ناشی از سبک زندگی و یا صفات شخصیتی، باشد

در تعریف فرسودگی شغلی می توان گفت فرسودگی شغلی نشانگان فروپاشی عاطفی بعد از سالها درگیری و اشتغال به کار است. این نشانگانخصوصاً در بین افرادی که در شغل های خدمات انسانی از قبیل کارکنان آموزشی و پزشکی شاغل اند بیشتر شایع است

نشانه های فروپاشی شغلی با فقدان شور و اشتیاق، احساس محرومیت و شکست، غیبت از کار، بی علاقگی نسبت به قبول مسئولیت، افسردگی و علائم جسمانی مشخص می شود، که میتواند بر افراد مراجعه کننده که دانشجویان در محیط های آموزشی هستند تاثیرات منفی به بار آورد و کارایی فرد در محیط کار خود را دستخوش تغییر می کند. کارایی و یا عدم کارایی منجر به ظهور احساس خودکارآمدی یا عدم خودکارامدی در فرد میشود. خودکارآمدی به باورهای شخص در ارتباط با توانایی اش در انجام امور دلالت دارد و از منابع مختلف از جمله توفیقها و شکست های فرد، مشاهده ی موفقیت یا شکست دیگران و ترغیب کلامی سرچشمه میگیرد. اشخاصی که دارای کارآمدی شخصی در سطح بالاتری هستند، پشتکار بیشتری دارند، بیش تر موفق میشوند و ترس کمتری را تجربه میکنند.

کار بخشی از زندگی است که توجه بسیاری از پژوهشگران را به خود جلب کرده است. صرف نظر از کسب درامد، کار کردن شماری از نیازهای اساسی آدمی - تمرین روانی و جسمی، پیوند اجتماعی، احساس ارزشمندی، اعتمادبنفس و احساس کفایت یا صلاحیت - را براورده می سازد. با این همه ممکن است کار منبع عمده فشار روانی نیز باشد - پاول وانریت، - 1380 که ناشی از عدم دانش، مهارت و توانایی انجام آن کار میتواند باشد. هوش هیجانی یک دسته از توانایی ها و مهارت های غیرشناختی است که توانایی موفقیت فرد را در مقابله با فشارها و اقتضاهای محیطی افزایش می دهد

"بار-اُن" در سال 1999 مدلی چندعاملی برای هوش هیجانی تدوین کرده است. از نظر وی هوش هیجانی شامل »مجموعهای از تواناییها، کفایتها و مهارتهای غیرشناختی است که توانایی فرد را برای کسب موفقیت در مقابله با احتیاجات و فشارهای محیطی تحت تاثیر قرار میدهد .« صفات هیجانی در این نوع هوش رکن اساسی است که آن را از هوش شناختی متمایز میکند. هوش هیجانی فرد یک عامل مهم در تعیین توانایی موفقیت در زندگی است و به طور مستقیم سلامت روانی وی را تحت تاثیر قرار میدهد. هوش هیجانی همچنین با سایر تعیینکنندههای مهم در توانایی فرد برای موفقیت در مقابله با اقتضائات محیطی مانند شرایط و پیش آمادگیهای زیستی- طبیعی، استعداد عقلی- شناختی و واقعیتها و محدودیتهای درحال تغییر محیط نیز ترکیب میگردد

هوش هیجانی آگاهی از احساس و استفاده از آن برای اتخاذ تصمیمهای مناسب در زندگی و توانایی تحمل کردن ضربههای روحی و مهار آشفتگیهای روحی است، توانایی پس راندن افسردگی و یاس در هنگام تفکر و امید داشتن است علاوه بر هوش هیجانی هوش معنوی که بر جنبه های اتکا به نیرویی ماورایی اشاره دارد نیز در بهزیستی فرد نقش موثری را ایفا میکند.

مفهوم هوش معنوی در ادبیات آکادمیک روان شناسی برای اولین بار در سال 1996 توسط استیونز4 و بعد در سال 1999 توسط امونز مطرح شد. هوش معنوی، میتواند اثر بسیار زیادی بر روان و عملکرد انسان داشته باشد.

هوش معنوی قادر است که هشیاری یا احساس پیوند با یک قدرت برتر یا یک وجود مقدس را تسهیل کند یا افزایش دهد. هوش معنوی سازه های معنویت و هوش را درون یک سازه جدید ترکیب می کند و مستلزم توانایی هایی است که از چنین موضوعات معنوی برای تطابق و کنش اثربخش و تولید محصولات و پیامدهای با ارزش استفاده می کند

افراد زمانی هوش معنوی را به کار می برند که بخواهند از ظرفیت ها و منابع معنوی برای تصمیم گیری های مهم و اندیشه در موضوعات وجودی یا تلاش در جهت حل مسائل روزانه استفاده کنند بنابراین، هوش معنوی موضوعات ذهنی معنویت را با تکالیف بیرونی جهان واقعی ادغام می کند  و ما را قادر می سازد که چیزها را همان طور که هستند ببینیم، عاری از تحریفات ناهشیار.

در مقابل افکار آرزومندانه یا درک قطعیت، تمرین هوش معنوی ایجاب می کند که با واقعیاتی هستی گرایانه از قبیل آزادی، رنج، مرگ و درگیر شدن با جستجوی دائمی برای معنا، مواجه شویم، مفاهیمی که در شغل و کار روزانه ما میتواند اثرگذار باشد. با توجه به آنچه گفته شد پژوهشگر سعی دارد دریابد که آیا مولفه های هوش هیجانی، هوش معنوی بر خودکارامدی و فرسودگی شغلی در کارکنان دانشگاه های آزاد شهر تهران سهم دارد؟

از آنجا که عملکرد افراد به شیوه های مختلف بطور مستقیم و غیرمستقیم از عوامل شخصیتی و عناصر محیط اطراف آنها نشات میگیرد و بر بازدهی، رضایت و کیفیت زندگی آنها و بهداشت روان شان اثرگذار است. هرگونه پژوهش درخصوص افرایش سلامت روان و کیفیت زندگی در افراد میتواند علاوه بر افزایش بازدهی در آنها زندگی بهتری را برایشان رقم بزند.

تحقیقاتی که در حوزه روانشناسی و علوم تربیتی صورت میگیرد از دو جهت حایز اهمیت است که یکی شناخت عوامل آسیب زا و بکارگیری راهکارهایی برای رفع آنها است. در راستای تلاشها و پژوهشهای دامنهدار و گستردهای که در آسیبشناسی روانی کار به عمل آمده است، عوامل مختلفی نظیر محیط کاری، عوامل بین فردی، عوامل درون فردی و شخصیتی مورد بررسی قرارگرفتهاند ولی تاکنون هیچ یک بررسی هوش هیجانی
و هوش معنوی بر خودکارامدی و فرسودگی شغلی نپرداختهاند.

دومین دلیل اهمیت پژوهش این است که کلیه تحقیقاتی که در حوزه علم و دانش صورت میگیرد هر چند جزیی، باز گرهگشای بسیاری از تنگناها و مشکلاتند و میتوانند راه را برای تحقیقات بیشتر و نتایج بهتر بگشایند.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید