بخشی از مقاله
چکیده
یکی از پدیده های طبیعی مشهود در تمام ساختارهای جوامع انسانی وجود تفاوت است. وجود تفاوت های فردی در میان دانش آموزان از نظر هوش، شخصیت، استعداد، پیشرفت تحصیلی، استعداد، پیشرفت تحصیلی، وضعیت اقتصادی و اجتماعی و قدرت یادگیری یکی از مهمترین مسائلی است که معلمان در کلاس های درس خود با آن مواجه اند، چرا که معلمان به تجربه دریافته اند که شیوه ی برخورد با شاگردان مختلف و نیز پیروی از یک روش تدریس خاص نمی تواند برای همه ی دانش آموزان به طور یکسان مفید باشد. دانش آموزان از نظر فردی، خانوادگی و فرهنگی با یکدیگر تفاوت دارند.
این تفاوت ها از نیازهای خاص روانی و استعداد آنها سرچشمه می گیرد و بر فرایند یادگیری آنها تاثیر می گذارد و موجب می شود تا آنها مطالب متفاوتی را یاد بگیرند. یکی از کارهای مهم وزارت آموزش و پرورش و معلمان، کشف استعدادهای متفاوت دانش آموزان به گونه ای است که هر فرد به کمال مطلوب خود برسد و برای جامعه نیز مفید باشد. این مقاله تلاش دارد به بررسی تفاوت های فردی درمیان دانش آموزان پرداخته و آن را از جنبه های گوناگون مورد تجزیه و تحلیل قرار دهد.
.1 مقدمه
مشاهده کودکان در نخستین روزهای زندگی به ما نشان می دهد که آنان از همان ابتدای زندگی با هم تفاوت هایی دارند، این تفاوت در تمام جنبه های قابل مشاهده وجود دارد و هم زبان با رشد کودکان ظاهر و پایدارتر می شود. تفاوت هایی در شکل ظاهر بدن، فعالیت، حساسیت و تحریک پذیری، شدت واکنش، دامنه توجه، نظم طبیعی، سازگاری با محیط، قدرت یادگیری و بسیاری از این تفاوت ها می توانند در چگونگی رشد کودک تاثیر بگذارند و تحت تاثیر محیط نیز قرار بگیرند
دانستن این نکته که در میان دانش آموزان مدارس تفاوت های، فردی وجود دارد به معلمان و والدین و سایر افرادی که با کودکان ارتباط دارند کمک خواهد نمود تا در مواجهه با خصوصیات و یا اختلالات رشد و شیوه برخورد با دانش آموزان و انتخاب روش تدریس مناسب، به طور عملی تر و عینی تر برخورد نمایند و از این طریق در تثبیت بیشتر یا تعدیل این گونه رفتارها مؤثر باشند، در این رابطه می توان نکات زیر را خاطر نشان ساخت:
- از همه ی کودکانی که در سن مشابهی قرار دارند نباید انتظار داشت که به یک شیوه معینی رفتار کنند. مثلا از یک کودک باهوش طبیعی و هنجاری که از یک محیط فرهنگی محروم می آید نباید انتظار داشت که همانند یک کودکی که با همان توانایی هوشی دارای والدینی است که در سطوح بالایی از تعلیم و تربیت قرار دارند و فرزند خود را در آموزش هایش مورد حمایت و تشویق قرار می دهند از قدرت های تحصیلی یکسانی برخوردار باشد و یا در آموزش از یک میزان یادگیری برخوردار باشد.
در تربیت کودکان هم از روش های مشابه نمی توان استفاده کرد. ممکن است روشی برای یک کودک مناسب باشد و ما را با موفقیت روبرو سازد ولی برای دیگری نامناسب باشد و ما را با شکست روبرو سازد. به طور مثال، ممکن است کودکی به روش کنترل قدرتمندانه از طرف اولیاء و مربیان پاسخ مساعدی بدهد زیرا این روش به او احساس امنیت می دهد، ولی کودک دیگری ممکن است در مقابل همین روش از خود مخالفت، رنجش و خشم نشان دهد. با یک کودک ممکن است در رقابت با سایر کودکان واکنش مناسبی از خود نشان دهد در حالی که کودک دیگری ممکن است در رقابت با دیگران دچار تنش گردد و رفتار عصبی از خود نشان دهد.
تفاوت های فردی، برای هر فردی اعتبار و مسئولیت ویژه ای به همراه دارد و او را به صورت یک وجود مستقل مطرح می سازد و این ویژگی های مستقل افراد است که مردم را به یکدیگر علاقمند می سازد. به عنوان مثال کودکی که تفکرات و رفتارش از خود ابداع و خلاقیتی را نشان می دهد، در گروه همسالان خود به طور فعال تری شرکت خواهد کرد تا کودکی که در او هیچ گونه ابداعی و خلاقیتی وجود ندارد و درست همانند همسالان خود فکر می کند، صحبت می کند و یا عملی را انجام می دهد.
- هیچ موقع کودکان را نباید با هم مقایسه کرد. آنها دارای استعدادهای متفاوتی هستند. مقایسه کردن، موفقیت دیگران را به رخ فرزند خود کشیدن، انتظارات غیرواقع بینانه از او داشتن و تفاوت های فردی را نادیده گرفتن، خطاهای تربیتی مهمی هستند.
مقایسه زمانی می تواند درست باشد که در نفر از هر جهت در شرایط مساوی باشند، تنها در این صورت است که می توان انتظار یکسان از آن دو داشت. اگر کودکی را در یک زمینه استعداد کمتری دارد نباید او را به این دلیل سرزنش کرد بلکه باید به او کمک کرد تا در آن زمینه تا حد ممکن ضعف های خود را جبران کند ولی هرگز انتظار نداشت که او در آن زمینه مانند فردی که استعداد بیشتری دارد پیشرفت کند.
انسانها معمولا از لحاظ استعدادهای گوناگون یکسان نیستند، برخی از نظر هوشی ضعیف و برخی دیگر قوی هستند و بر این اساس موفقیت تحصیلی آنها یکسان نیست و نمی توان انتظار یکسان از آنها داشت. بنابراین معلمان و مربیان و همینطور والدین باید سعی کنند استعدادهای کودکان و نوجوانان را به درستی شناسایی کنند و آنها را در زمینه هایی که آمادگی و استعداد های خود را در آن زمینه ها شکوفا سازند.
معلمان باید نسبت به اختلالات فردی یادگیرندگان با احترام برخورد کنند و در یادگیری مطالب درسی هرگز دانش آموزان را به رقابت وادار نکنند و از یکسان بار آمدن آنها بپرهیزند. اگر معلمان به تفاوت های فردی فراگیرندگان توجه کنند، تقریبا می توان مطمئن شد که در هر کلاس، همه ی آنان به اهداف و استاندارد های ملی آموزشی دست می یابند.
بیان یک موضوع و تدریس یک کتاب خاص در یک کلاس، هرگز به معنای آن نیست که همه ی دانش آموزان به صورت کاملا یکسان درک نموده و از آن بهره می جویند. بعضی از دانش آموزان زودتر می فهمند و بعضی نیاز به زمان و توضیح بیشتری دارند. در واقع معلمی که با اصل تفاوت های فردی آشناست، از همه شاگردانش در فهم و درک موضوعات و ارائه پاسخ ها انتظار یکسان ندارد. توجه به تفاوت های فردی، مربی را از قضاوت های عجولانه و ناروا در مورد رفتارهای دانش آموزان به دور داشته ودر پی بردن به علت واقعی بسیاری از رفتارهای ظاهرا نامطلوب ایشان نظیر سئوالات مکرر، شیطنت ها، گوشه گیری ها، پرخاشگری ها، تجدید شدن ها و مردود شدن ها و به اصطلاح تنبلی ها، کمک می کند
مسئله تفاوت های فردی برای معلم از دو نظر اهمیت دارد ؛ تفاوت های برونی سر و کار داریم اما زمانی که مقایسه ای در کار نیست و ما قصد ارزیابی ویژگی های دانش آموزان را در مقایسه با دیگران نداشته و صرفا به بررسی وضعیت فردی او می پردازیم، مسئله تفاوت های درونی یا درون فردی مطرح می گردد.
.2 پیشینه تحقیق
نخستین بار سرفرانسیس گالتون به وجود تفاوت های فردی توجه کرد. اولین کار گالتون برای روانشناسی نبوغ ارثی او بود. اساس فکری او این بود که مردان برجسته فرزندان برجسته می آورند. اندیشه گالتون در زمینه تفاوت های فردی منشا خدمات ارزنده برای آموزش و پرورش شد.
امروزه نقش تعلیم و تربیت در اصلا ح فرد و جامعه چنان بارز است که هیچ کشوری را در جهان نمی توان یافت که بدون بهره مندی از آن توانسته باشد به مراحلی از رشد و توسعه به ویژه در حل مسائل و مشکلا ت اجتماعی خود دست یابد. لذا توجه به تفاوت های فردی و کشف استعدادها در دانش آموزان امری است حیاتی که می بایست به وسیله نهادهای تربیتی و در درجه اول از طرف خانواده و مدرسه صورت گیرد. خانواده به عنوان اولین نهاد اجتماعی است که کودک در آن رشد می یابد و به سن مدرسه می رسد.
اگر خانواده در دوران کودکی به کودک توجه لا زم را بکند و به رشد جسمانی و روحی و عاطفی او توجهات لا زم را مبذول کند وقتی او وارد مدرسه می شود به راحتی می تواند تعلیم پذیر باشد ولی امروزه به علت اینکه توانایی های مالی خانواده های کم درآمد در سطح متعادل نیستند، کودکان این خانواده ها در دوران کودکی با سو«تغذیه و فقر عاطفی روحی و روانی روبه رو می شوند و چنانکه این کودکان به مدرسه پا می گذارند نمی توانند خود را پابه پای دیگر همکلا سیان خود در یادگیری به جلو بکشند و در نتیجه همیشه یک تفاوت فاحش در یادگیری این کودکان با دیگر همکلا سیان به وجود می آید و این امر کار را بر مربیان آموزشی سخت می کند.
تفاوت های فردی پیش از آنکه در یافته های پژوهش ها جستجو گردد باید در خود انسان دیده شود. نخست آنچه انسان ها را از هم متفاوت می سازد عامل وراثت است. هر کس با ردیفی از ویژگی ها زاده می شود که با خصوصیات فرد دیگر یکسان نیست. عامل دیگری که سبب تفاوت در بین انسان ها می شود محیط است. محیطی طبیعی و اجتماعی ویژگی هایی را در فرد پدید می آورد و شخصیت او را شکل می دهد.
.2.1 نقش انگیزش در یادگیری
در یادگیری کارآموزان و دانش آموزان، انگیزه مساله مهمی است به واقع بعضی متخصصان ایجاد انگیزه را از مسوولیت های نخستین مربیان و معلمان می دانند.