بخشی از مقاله
چکیده
روش تفسیر اجتهادی را میتوان بر پایه تعریفی عام از اجتهاد در روش و ابزارهای معرفت دینی تعریف نمود. بر این اساس »روش تفسیر اجتهادی در واقع کلانروشی تفسیری است که برای فهم و تبیین معانی آیات، گستره وسیعی را از منابع، ادله و شواهد معتبر نقلی و عقلی با نگاه تحلیلی متناسب با مفاد آیات در حد توان انسانی به مدد میگیرد
این کلان روش به اقتضای روشها و گرایشهای تفسیری رایج، میتواند تحلیل و تعریف خاص خود را بیابد و حسب غایات و مقاصد خویش، اصول نظری و عملی ویژهای داشته باشد؛ از جمله با محوریت روش تفسیر قرآنگرایانه با الهام از تجربه نسبتاً موفق المیزان و آرای علامه طباطبایی میتوان روش تفسیر اجتهادی قرآنمحور را تعریف نمود. برجستهترین اصول عام تفسیر اجتهادی قرآنمحور را میتوان در سه دسته اصول نظری، عملی و غایی به شرح ذیل دنبال کرد: اصول نظری - مبانی نظری - شامل:
1. قلمرو خاص تفسیر نسبت به دیگر دانشهای دینی قرآنی؛
2. محوریت قرآن در میان منابع معرفتی دین؛
3. سازگاری و همخوانی درونی آیات قرآن؛
4. مرجعیت قرآن نسبت به معرفتهای انسانی، اصول عملی - قواعد کلی - شامل:
1. جستوجوی آیات هممضمون به لحاظ لفظی و معنایی؛
2. یافتن اصول کلیدی و کلی حاکم بر مفاهیم و معارف قرآن؛
3. اهتمام به قراین سیاقی قرآنی؛
4. انسجامیابی آیات متناظر - محکم و متشابه، عام و خاص، مطلق و مقید، مجمل و مبین و منسوخ و ناسخ - ؛
5. و توجه به اصول توسعه دلالی در مفاهیم قرآن، و اصول غایی با عنوان عام تفسیر در خدمت هدایت-های دینی.
.1 سرآغاز
بحث از روشها و گرایشهای تفسیری، امروزه دغدغه خاطر محققان قرآنپژوه است. آنچه در این میان اهمیت ویژه دارد، رسیدن به تفاهم و نقاط مشترک و نقد گذشته در جهت طراحی ساختارهای منسجمتر و کارآمدتر در فهم روشمند و معیارپذیر قرآن است. در این راستا به نظر میرسد به لحاظ روشی، تفسیر اجتهادی با رویکرد قرآنگرایانه و به قرائت علامه طباطبایی از ظرفیت بیشتر و گستردهتری در میان مذاهب اسلامی برخوردار بوده و شایسته است مورد توجه محققان قرار گیرد. گو اینکه در درجه بعد، در حوزه گرایشهای تفسیری معطوف به موضوعات علمی به عنوان حوزههای پرمسأله و نیازمند اهتمام از منظر قرآن نیز در امتداد بحث گذشته قابل پیگیری است.
به باور این قلم روش تفسیری علامه که به روش تفسیر قرآن به قرآن نامبردار است، بر خلاف آنچه در بسیاری از تحلیلهای موافقان و مخالفان مطرح میشود، با روش تفسیری قرآن به قرآن در ادبیات دیگر قرآن-پژوهان تفاوت ماهوی دارد. در باور رایج این روش در کنار دیگر روشها و در واقع یکی از گامهای تفسیر است که در گامهای بعد، تفسیر قرآن به سنت و عقل را در پی دارد. اما علامه تأکید دارد که این روش را به عنوان تنها روش معتبر معرفی کرده و در عین حال از روش افراطی قرآنبسندگی پرهیز کند
تدوین تفسیر »البیان فی الموافقه بین الحدیث و القرآن« در روزگار حضور ایشان در تبریز و در مواجهه با شاخهای از جریان قرآنبسندگی در آن دیار، نشانه روشنی از فاصله جدی دیدگاه ایشان از روش قرآنبسندگی است. در المیزان نیز بر خلاف ادبیات قرآنگرایانه و تأکید بر استقلال قرآن، دیگر منابع و ابزارهایجتهادیِ معرفت دینی قرآنی از جمله حدیث، نقشی پررنگ داشته و تحلیل خاصی را از مدعای قرآنگرایانه ایشان اقتضا دارد. به نظر میرسد علامه به نظریه »قرآنمحوری« گرایش داشته و تأکید ویژه وی محوریت قرآن و معرفت قرآنی در کلّیت اندیشه دینی و از جمله فهم آموزههای قرآنی است. بر این اساس، ایشان سایر منابع و ابزارهای تفسیری را در حاشیه دلالتهای قرآنی و در محضر قرآن تعریف کرده و به استخدام میگیرد.
در این مقاله از منظری روششناختی، تفسیر اجتهادی قرآنمحور با الهام از دیدگاه علامه شناسایی شده و طرحی از اصول نظری، عملی و غایی آن، فرادید محققان نهاده میشود.
.2 تعریف تفسیر اجتهادی
»اجتهاد« از ماده لغوی جهد به معنای کوشش و تلاش توانگیر و طاقتفرسا است - ابن اثیر، 1367، ج 1، 1. - 318 اما در اصطلاح فقهی به »تلاش و صرف توان ممکن برای دستیابی به ظن یا حجت بر حکم شرعی« تعریف شده 2که البته ضوابط و شروط آن در دانش اصول فقه متناسب با مبانی فریقین مقرر شده است.
در نگاهی به مذاهب اصولی فقهی، درمییابیم که اجتهاد در عرف فقیهان متقدم اهل سنت به معنای تکیه بر »رأی« و نظر به جای »روایت« و نقل در کشف حکم شرعیدر مسایل فاقد نصّ شرعی آمده، و پیرو آن در پیوند با ابزارها و منابعی چون قیاس، استحسان، مصالح مرسله و... ذکر شده است
این معنا از اجتهاد که با رأی گروی منهای نص شرعی همراه بوده و به روشهای قیاسی و استحسانی متکی است، همواره مورد انتقاد عالمان مکتب اهل بیت و طیفی از محققان مذاهب فقهی اهل سنت بوده و در مکتب شیعی دو طیف اصولیان و اخباریان آن را باطل شمرده اند
قابل ذکر است که مفهوم اجتهاد در تاریخ اندیشه اسلامی با تطور و تحول معنایی مواجه بوده است.اما معنایی دیگر از اجتهاد را میتوان در میان طیف غالبی از اصولیان شیعه سراغ گرفت. با توسعه دانش فقه و اصول در حوزه شیعی به ویژه در روزگار غیبت امام معصوم و فقدان نصوص روایی متناسب با حجم نیازها و مسایل شرعی، به تدریج ضرورت نگرش اجتهادی برای کشف احکام دین احساس شد و اجتهاد با تعریفی متفاوت از اجتهاد به رأی با تلقی اهل سنت، در ادبیات عالمان شیعه شیوع یافت و در تعریف آن فی المثل چنین گفته شد: »الاجتهاد بذل الجهد فی استخراج الاحکام الشرعیه«
این تعریف به رغم تشابه و اشتراک با تعریف اصولیان سنی، به روش خاصی معطوف است که رأی و اجتهادی را در طول دلالت نصوص مطرح ساخته و نصوص را به مثابه اصولی کلی و قابل تحلیل و تفریع به مسائل و فروع جزئی میبیند که در پرتو آن میتوان به مدد اصول عقلایی و اعتبآراءت نظری، به حجتهای الهی در احکام شرعی راه یافت که هرچند بسیاری از آنها از سنخ ظنون هستند، اما ظنونی معتبر و قابل استناد به شرع میباشند.
در همین راستا برخی میان واژه جهد به فتح یا ضم جیم تفکیک کرده و جُهد را به معنای وسع و طاقت و توان و جَهد را به معنای مشقت دانسته اند. به نظررسدمی این دو معنا اصولاً ملازم هم بوده و در صرف تمام توان در طلب چیزی معمولاً مشقت و دشواری هم هست؛ چه اینکه هر دو معنا در بیان برخی لغویان و دانشمندان برای این واژه گزارش شده است.
. 2 تعاریف مشهور از اجتهاد از این قرار است: »استفراغ الوسع لتحصیل الظن بالحکم الشرعی« یا »بذل الجهد فی استخراج الاحکام الشرعیه« یا »استفراغ الوسع فی تحصیل الحجه علی الحکم الشرعی