بخشی از مقاله

چکیده
تذکرهنویسی گونهاي از نوشتار است که در یادکرد شخصیت بزرگان ادبی، عرفانی، دینی یا سیاسی و تاریخی نگاشته می شده است. در ایران، تذکرهنویسی ادبی از اوایل سدهي هفتم هجري در شرح حال شاعران آغاز شد و در دورهي صفویه به اوج خود رسید. مراد تذکرهنویس بیشتر ثبت و ماندگاري نام و بیان احوال شاعر بوده است. این نوع ادبی که رویکردي انسانگرایانه به نقد و تفسیر ادبی دارد، مؤلف را منشأ معنا و اثر میداند و اثر را حاصل تجربهي مؤلف. از این رو بر زندگی،آثار و افکار مؤلف تأکید میشود؛ بررسی زمینههاي اجتماعی، تاریخی و سیاسی زندگی مؤلف اهمیت مییابد و درك اثر،مستلزم شناخت مؤلف است.این رویکرد مؤلفمحورانه، دلایل فلسفی و گفتمانی ویژهاي دارد و از آنجا که ناگزیرانه رویکردانتقادي کوتاهی نیز به شعر هر شاعري دارد در حوزهي نقد زندگینامهاي، نقد تاریخی، نقد کلاسیک و نقد فرهنگستانی و درمجموع، نقد سنتی جایابی میشود این مقاله، به روش تحلیلی-اثباتی این گونهي نوشتاري را بر اساس نقد مؤلفمحور بررسی خواهد کرد.

مقدمه

تذکره به معناي یادکرد و به منظور ثبت نام و شرح زندگی پادشاهان، دانشمندان، بزرگان، شاعران و عارفان نوشته شده و در دو مورد اخیر به بیان نمونههایی از آثار آنان نیز پرداخته شده است. تذکرهنویسی شاعران که از قرن ششم در ایران آغاز شده تا امروز به گونههاي مختلف رواج داشته است. این گونهي نوشتاري که عنوانهاي دیگري همچون تراجم احوال، نفائس، ... هم بر خود دارد اغلب به صورت مجموعه است و گاه نیز به صورت منفرد نام رساله را بر خود دارد؛ مثل »رسالهاي در احوال و آثار شیخ ابوعلی سینا« که در قرن یازدهم توسط پیر محمدبن شیخ جلال قنوجی - ؟ - نگاشته شده است.

اصولاً تذکرههایی که در شرح حال و کار مجموعهاي از شاعران نوشته شده، کلیتر و کوتاهتر از تذکرههاي منفرد است. در کلیت تذکرهها میتوان رهیافت اندکی به تاریخ، وقایعنگاري، زندگینامه نویسی، نقد اثر و ... را مشاهده کرد اما معمولاً بیشتر در صدد ذکر نام و یادي از فرد مورد نظر است تا مانع فراموشی و گمنامی او در تاریخ شود. از همین رو دغدغهي انطباق با واقعیت و سندیت در نگارش آن اندك است. اما از آنجا که نام شخص عنوان نوشتار واقع میشود، ذهنیت مؤلفمحورانه بودن تذکره را در مخاطب برمیس انگیزد که البته بی راه هم نیست اگر مقتضیات خاص آن رعایت شود؛ موضوعی که متن مقاله بدان میپردازد.

چارچوب نظري

در ابتداي بحث لازم است بیان شود که رویکرد مؤلف محور در این مقاله، صرفĤ رویکرد زندگینامهاي و حتی شرح حالی است زیرا اصطلاح نقد مؤلفمحور که از آن به »نیت مؤلف«، »نقد فرهنگستانی«، »نقد رمانتیک«، »نظریهي کلاسیک هرمنوتیک« و »روانشناسی مؤلف« نیز تعبیر شده است، رویکردي مدرنتر و درونکاوانهتر به مؤلف است که در نقد سنتی پیش از نظریههاي ساختگرا، صورتگرا و متنمحور به صورت »نقد زندگینامهاي« تا قرن بیستم گفتمان غالب فضاي نقد ادبی بوده است. البته رویکرد کلاسیک، عینی و تاریخی و رویکرد مدرن، ذهنی و روانشناسانه است. »توجه به جایگاه مؤلف در نظریه و نقد ادبی، مسبوق به سابقهاي بسیار طولانی است و قدمت آن به بیش از سه قرن پیش از میلاد مسیح میرسد. افلاطون نخستین فیلسوفی بود که این توجه را در قالب یک نظریه - محاکات - تدوین کرد. از این رو، میتوان گفت بیش از دو هزار سال پیش نظریهي ادبی با عطف توجه به مؤلف آغاز شد.« - پاینده، - 14 :1385

یعنی نقدي که متن را رها میکند و به سوانح زندگی مؤلف و تشریح عناصر فرامتن میپردازد. به متنی که مؤلف را اساس تحلیل متن قرار میدهد، روش زندگینامهنویسی گفته میشود. به گفتهي رولان بارت: »استفاده از روش زندگینامهنویسی، یعنی برقرارکردن مناسبات نظامدار میان اثر و مؤلف« - احمدي، - 214 :1378 در نظریههاي مدرن این رویکرد از جمله از نظر شلایر ماخر نیز »نقد به معناي شناخت مؤلف است؛ شناختی بیش از آنچه او از خویشتن دارد.« - همان: - 526 اما شاید همین تأکید بر شناخت، آن هم شناختی عمیق و روانکاوانه، راه این نگرش را از نقد کلاسیک و عینی زندگینامهاي جدا میکند. نقد عینی زندگینامهاي اصولاً بر لایهي بیرونی زندگی فرد مورد نظر متمرکز است زیرا فراوردهي جامعهاي است با مناسبات ساده و سطحی، که هنوز به رنجهاي روحی درون ره نبرده است.

زمانی که انسان تعریف خود و هستیاش را در جمع مییابد و فردیت معنایی ندارد. این رویکرد که البته بهتر است از آن به رویکرد تذکرهاي تعبیر شود، نگاهی کلی و اجمالی بر زندگی فردي شاخص دارد و اصولاً زندگی انسانهاي عادي در آن محلی از اعتنا ندارد و شاید بزرگترین نقدي که بر آن وارد است در همین دو نکته است: تمایز انسانهاي عادي از شاخص و دیگر، رویکردي کلی و اجمالی. که اولی از رسوخ ذهنیت سلسلهمراتبی حکایت دارد و این که انسانهاي معمولی تودههایی بیشکلاند که نقش و تأثیر مهمی در زندگی ندارند. و دیگري، یعنی رویکرد کلی و اجمالی نیز بیانگر فقدان نگاه نقاد است؛ زیرا رویکرد منتقدانه، رویکردي جزءنگر است و جزءنگري لازمهي دیدگاه علمی و اثباتی است. از همین روست که تذکرهها عموماً به عنوان اثري موثق و مستند قابل اتکاي علمی نیستند و به درستی نام تذکره بر خود دارند.

زندگینامه

هارولد نیکلیسون میگوید : زندگینامه، شاخهاي از ادبیات است که به داستان زندگی مردان میپردازد؛ و همچنین آن را تاریخ ناب، افسانهي پاك و علم خالص مینامد در حالی که آندره موروا، یکی از برجسته ترین زندگینامه نویسان معاصر اظهار میدارد که زندگینامه نویسی هنري است متشکل از سه عنصر فوق الذکر ... - متکاف اسمیت، بی تاریخ نویس نامدار آمریکایی باربارا تاکمن می نویسد : زندگی نامه به عنوان منشور بلورین تاریخ، خوانندگان را نسبت به سوژه هاي بزرگ تر علاقه مند و آنها را جذب می کند. مردم به سوژه هاي بزرگ تر و مردم دیگر و دانستن علت خوشبختی آدم هاي دیگر علاقه دارند .... زندگی نامه مفید است چون به چیزي خاص در موضوعی عام می پردازد. نوعی تمرکز بر چیزي است که باعث میشود نویسنده زمینهي کارش را به ابعادي محدود کند که بتواند به خوبی از عهدهي نوشتن آن بر بیابد و خواننده نیز به راحتی آن را بفهمد - آزبورن، . - 43 :1387

اولین انگیزه در زمینهي نگارش زندگینامه از زمانی آغاز شد که انسان با بزرگداشت محاسن شخصیتی افراد، به حفظ مبانی اخلاقی در جامعه تمایل نشان داد تا از ارتکاب اعمال ناپسند و فساد ممانعت نماید و جامعه را به سوي پاکدامنی و تقوي سوق دهد. نویسندهها و خواننده ها به دلایل مختلفی سراغ زندگی نامه میروند : براي این که کسی را بهتر بشناسند و براي تحقیق بیشتر دربارهي یک دوره یا منطقه یا اوضاع محل زندگی شخصیت زندگینامه ... - آزبورن، - 80 :1387 در واقع به نظر میرسد بیوگرافی یک امر ضروري است، زمانی که ما ضرورت درك بهتر انسان از حیات و مرگ را روبهروي خود داریم و نیز علاقهي ذاتی بشر به دانستن انگیزههاي روحی و مادي اعمال دیگران و تجاربی که شخصیتشان را شکل داد.زندگی نامه با همهي تنوعی که میتواند داشته باشد، به طور کلی به دو نوع دیگرنوشت و خودنوشت تقسیم میشود.

زندگی نامهي خودنوشت - اتوبیوگرافی - :

زندگینامهي خودنوشت معادل انگلیسی اتوبیوگرافی y - لاژهط؟پطتپصأ - A است که شخص زندگی خود را روایت میکند و طبیعی است که بخشی از این روایت به زندگی درونی و روحی او پیوند داشته باشد که به طور خاص یک ژانر مدرن غربی و دستاورد مدرنیته است گرچه در کتاب تاریخ اتوبیوگرافی نوشتهي گئورگ میش، محقق و فیلسوف آلمانی قرن نوزدهم و همکار ویلهلم دیلتاي آمده است: »سنت روایت رویدادهاي زندگی از مصر باستان به کلده و آشور و ایران میرسد و در ایران هخامنشی با سخن گفتن شاهی چون داریوش از خودش به ضمیر اول شخص مفرد، بعد تازهاي پیدا میکند - «یاوري، - 25 :1384

اما در ایران به دلیل سنت فلسفی اهمیت انگارهها و الگوها و سیطرهي آن بر ذهن و زندگی انسان کهن و حتی تا به امروز، این نگرش فردیتگرا مجالی براي بروز نیافته است.زیرا »زندگی در جامعهي سنتی به جاي آن که فضاي رشد فردیتهاي گوناگون باشد، جایگاه همزیستی جزئیتهاي همگون است که زندگی را به همانگونه که نیاکان و پدرانشان زیستهاند از نو زندگی میکنند - همان به نقل از وینتراب - منطق خودزندگینامه ، به نظر وینتراب، استوار است بر نیاز چارهناپذیر انسان مدرن به بازنگري تمام یا بخشی از زندگیاش به عنوان یک رویداد یگانه و تکرارناپذیر و این درست عکس منطق زندگی در جامعهي سنتی است - همان - .

زندگینامه ي دیگر نوشت:

نوعی از روایت است که از زبان کسی غیر از فرد محوري این نوع ادبی به نگارش درمیآید؛ به بیان دیگر زندگی نامههایی که بر پایه دانستههاي شخصیتی و برخی بر پایهي مدارك و شواهد تدوین شدهاند یونانیان و رومیان باستان، زندگینامههایی کوتاه و رسمی از افراد تهیه کردهاند؛ مشهورترین نمونهي ماندگار آنها، حیات مردان نامی یونان و روم اثر پلوتارك نویسندهي یونانی 46-120 - قبل از میلاد - است. این اثر را قطعا نمیتوان قدیمیترین کار در زندگینامه نویسی جهان باستان شمرد. در روزگار پیش از او نیز زندگی نامه نویسی رایج بوده و حتی یکی از آنها – اثري از آریس توسن تارانتی، از مریدان ارسطوآ از مĤخذ او بوده است. در اثر اخیر، مجموعه اي از شرح حال مردان روزگار مؤلف از قبیل: افلاطون، ارسطو، سقراط، فیثاغورث و دیگران به رشته ي تحریر درآمده است. - پلوتارك، - 10 :1380

پس از آن نویسندگان قرون وسطا، زندگینامههاي مذهبی ساختگی در بارهي کشیشان مینوشتند اما در قرن هفدهم، زندگینامههاي مفصل غیردینی در انگلستان پدید آمد و تا امروز یکی از پرطرفدارترین گونههاي ادبی بوده است.کار زندگی نامه نویس نیز مانند تاریخ نگار، مبتنی بر مدارك است. پلوتارك، یکی از متقدمترین زندگینامهنویسان عالم، نوشته است: مردي که تصمیم گرفته است تا وقایع زمان و اتفاقات و سرگذشتهاي مختلف را که نه در حیات خود او و نه در کشور خود او بوده اند، از هر گوشه و هر دري، قطعه قطعه و به ترتیب جمع آوري و تنظیم نماید، باید قاعدتا در شهري بزرگ مستقر باشد تا کتاب هاي متعددي در اختیار خویش داشته باشد و به آن ها مراجعه کند و آن چه از علم مؤلفان ساقط شده، در ضمن گفتوگو و مباحثه با ارباب بحث و فحص، بیابد تا بتواند تألیفی فراهم آورد که ناقص و ابتر نباشد - پلوتارك، - 15 :1380

شخصی که در زندگی خود اثر ویژهاي داشته، در زندگی نامههایی که دوستان یا اعضاي خانواده اش اندکی پس از مرگ وي نوشته اند، غالبا ستایش می شود؛ از همین رو، بر زندگی نامه نویسان بعدي فرض است که در تعدیل قضاوت هاي این گونه آثار بکوشند. فرصت دیگر براي تصحیح و ارزیابی مجدد، هنگامی است که اطلاعات اضافی در باره ي موضوع آشکار و فاش شود؛ از شواهد آن در ادبیات ما، اطلاعات غلطی است که پیشترها در انتساب رودکی، کور بودن، مذهب، سال تولد و وفات او به تذکره ها و کتب تراجم راه یافته و بعدها با به دست آمدن اسناد و مدارك جدیدتر، بیش تر آن ها مردود دانسته شد. - امامی، - 46 :1369

نقد زندگینامهاي

نقد زندگینامهاي، رویکردي از نقد است که دو وجه بیرونی و درونی دارد؛ وجه درونی که در آن منتقد میکوشد تا به جنبههایی از شخصیت مؤلف از لابهلاي نوشتههاي او پی ببرد که امروز از آن به نقد روانشناسانه مؤلف تعبیر میشود و میتوان گفت شیوهاي کاملاً قابل اتکا نیست؛ زیرا همواره این تردید وجود دارد که آنچه واقعیت پنداشته

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید