بخشی از مقاله
چکیده
انسانها زبان را به منظورهاي مختلفی چون انتقال و کسب اطلاعات، بیان احساسات و مواردي از این قبیل به کار میبرند. از طرفی دیگر انسانها به کمک تجربههاي شخصی خود از محیط بیرون و گفتار دیگران برداشتها و تعابیري حاصل میکنند که گاه با واقعیت تطابق دارد و گاه فاصلهاي در این بین موجود است و همین عدم تطابق برخیانگیزهتعابیر با واقعیتها اي شد تا نظري هر چند گذرا به این جنبه بررسی زبان یعنی »تحلیل گفتمان« افکنده شود.
تحلیل گفتمان که در زبان فارسی به »سخنکاوي«، »تحلیل کلام« و »تحلیل گفتار« نیز ترجمه شده است، یک گرایش بین رشتهاي است که از اواسط دهه 1960 تا اواسط دهه1970 در پی تغییرات گسترده علمی– معرفتی در رشتههایی چون انسانشناسی، قومنگاري، جامعهشناسی خرد، روانشناسی ادراکی و اجتماعی، شعر، معانی بیان، زبانشناسی و سایر رشتههاي علوم اجتماعی و انسانی علاقهمند به مطالعات نظاممند ساختار، کارکرد و فرآیند تولید گفتار و نوشتار ظهور کرده است. در این مقاله با رویکردي نظري سعی شده است تحلیل گفتمان و ابعاد آن به عنوان یک روش تحقیق در علوم انسانی نشان داده شود.
مقدمه
انسانها زبان را به منظورهاي مختلفی چون انتقال و کسب اطلاعات، بیان احساسات و مواردي از این قبیل به کار میبرند. از طرف دیگر انسانها به کمک تجربههاي شخصی خود از محیط بیرون و گفتار دیگران برداشتها و تعابیري حاصل میکنند که گاه با واقعیت تطابق دارد و گاه فاصلهاي در این بین موجود است و همین عدم تطابق برخی تعابیر با واقعیتها باعث میشود که از گفت وگو بین دو یا چند نفر تعبیر دیگري استنباط شود.
وقتی شخصی قطعهاي از زبان را میخواند یا میشنود نه تنها تلاش میکند معناي واژهها را بفهمد، بلکه درصدد است که مقاصد نویسنده یا سخنگو را نیزجملهاستنباط کند. پاره اي از ها یا قطعه اي از گفتارها را از نظر معنا نمیتوان فهمید، مگر اینکه انسان بداند چه کسی صحبت میکند، درباره چه چیزي یا چه کسی حرف میزند، چه زمانی و در چه مکانی مطلب را بیان کرده است.
گفتمانها نه تنها مربوط به چیزهایی است که میتوانند گفته شوند یا دربارهشان فکر شود، بلکه درباره این نیز هست که چه کسی، در چه زمانی، و با چه آمریتی میتواند صحبت کند. گفتمانها مجسم کننده معنا و ارتباطات اجتماعی است. فوکو اشاره می کند که تکیه وي بر گفتمان به گونهاي مستقل از زبان واندیشه، بدین معنا نیست که در مقابل سلطه آن نمیتوانیم کاري بکنیم. گفتمانها اعمالی هستند که به طور نظاممند موضوعاتی را شکل میدهند که خود سخن میگویند... گفتمانها درباره موضوعات صحبت نکرده و هویت موضوعات را تعیین نمیکنند، آنها سازنده موضوعات بوده و در فرآیند این سازندگی مداخله خود را پنهان میدارند
تحلیل گفتمان، روشی نوین براي پژوهش در متن هاي ارتباطی است که براي شناخت پیام و معنی به کار رفته در پیام هاي ارتباطی کاربرد یافته است. این روش در آغاز تا حد زیادي وامدار زبانشناسی بوده است.
در این مقاله سعی شده است جامعه از طریق مباحث زبانشناسی جنبه هایی از این مهمترین وسیله ارتباط آدمیان« تا حدي معرفی شود. براي درك بهتر تحلیل گفتمان و جایگاه آن در علوم انسانی با توجه به اینکه همیشه یک رابطه نزدیک و گمراه کننده بین تحلیل محتوا و تحلیل گفتمان بوده است ابتدا به بررسی سیر تاریخی تحلیل محتوا میپردازیم.
بررسی سیر تاریخی تحلیل محتوا1
ورود کامپیوتر به عرصه تحقیقات در دهه 1960 توجه به نشانهشناسی و ارتباطات غیرکلامی و قاطعیت بررسیهاي زبانشناختی، پدیدههاي عمدهاي هستند که بر رشد و توسعه تحلیل محتوا تأثیر عمیقی گذاشت. همراه با گسترش فناوريهاي ارتباطی و همچنین تحول نظریههاي» تأثیرپذیري مخاطب« و اهمیت دادن به انتخابگر بودن او، فنون تحقیق و تحلیل محتوا نیز رو به توسعه نهاد. در بررسیهاي تاریخی تحلیل محتوا، پنج فن گوناگون قابل شناسایی است که عبارتاند از:
.1 تحلیل مقولهاي.2 تحلیل سنجش.3 تحلیل بیان .4 تحلیل نحوهي بیان .5 تحلیل گفتمان.
در تشریح فن »تحلیل مقولهاي« میتوان گفت که این نوع از تحلیل هر چند قدیمیترین نوع تحلیل به شمار میرود، از نظر کاربرد، بیشترین میزآن استفاده را دارد. » تحلیل مقولهاي بر پایه عملیات برش متن در واحدهاي مشخص و سپس طبقهبندي این واحدها در مقوله قرار دارد که بر حسب مشابهت طبقهبندي شدهاند.
در »تحلیل سنجش« اساس بر این است که زبان به طور مستقیم بیانگر و معرف شخصی است که از آن استفاده میکند. به همین دلیل به مفهوم زبانی که همین فن تحلیلی بر پایه آن استوار است» زبان نمایشی« گفته میشود. تحلیل سنجشی که به نظر اوزگود از فنون پر زحمت و دشوار به شمار میرود، طی چهار مرحله صورت میگیرد: ابتدا ترکیبهاي بیانی سنجش شناسایی میشوند. در مرحله دوم، موضوعات شناسایی و جداسازي میشوند. در مرحله سوم، جملات بیانی تنظیم و روزگذاري میشوند. در آخرین مرحله، رمز گذار با جهت دادن مثبت یا منفی به رابطه کلامی، شدت این جهت را روي یک طیف هفت قسمتی مشخص میکند.
»تحلیل بیان« را که روي عناصر و ساختارهاي صوري بیان انجام میشود دون روگ عرضه کرد.
هرچند این فن هنوز به حد کمال خود نزدیک نشده است،اما به دلیل کاربرد وسیع و ساده آن مورد توجه قرار دارد. تحلیل بیان ساختارهاي صوري دستوري » تحلیل نحوي«، طرز قرار گرفتن اجزاي نطق » تحلیل منطقی« و فراموشیها و اشکالهاي نطقی » تحلیل عناصر صوتی غیر نوعی« را بررسی میکند.
لورنس باردن در مورد تحلیل نحوه بیان اعتقاد دارد که در تحلیل نحوه بیان، شاخصهاي به کار رفته، معنا شناختی نبودهاند، بلکه از نوع شاخصهاي صوري هستند. با این وصف چون هدف، گذر سطحی دیگر از محتوا از طریق شکل محتوا و به طور مستقیم است، تحلیل نحوه بیان در حیطه تحلیل محتوا قرار می گیرد
دلبستگی به روش تحلیل محتوا به تدریج نوعی نگرش کمیرا براندیشه محققان ارتباطی در جوامع حاکم کرده است. اما در جهان پس از انتشار آثار زلیک هریس در اواخر دهه 50 و به خصوص وان دایک در اوایل دهه 70 تحلیل گفتمان به عنوان شیوهاي مقبول و مشهور در مطالعات ارتباطی و تحلیل پیامهاي رسانهاي مطرح شده است.