بخشی از مقاله
چکیده
نقش مدیران در فرآیند برنامهریزی استراتژیک و اتخاذ تصمیمات، وابسته به نحوه تفکرشان میباشد و چارچوبهای برنامهریزی استراتژیک تنها فراهم کننده سوالاتی است که پاسخش مبتنی بر روششناسی مدیران و تفکرشان درتصمیمگیری است. لذا تفکر افراد در مقابل مدلهای برنامهریزی استراتژیک از اهمیت بیشتری برخوردار می باشد.
این نوع از تفکر، که تفکر استراتژیک نام گرفته است نقش بسیار مهمی را در استمرار بقا و پیشرفت در محیط متغیر و پویای امروزی بازی می نماید که این امر نشانی بر اهمیت تحقیقات مرتبط با آن می باشد و از آنجا که ضعف تفکر استراتژیک مدیران سازمان ها ، آنها را از بهره گیری فرصت های جدید محروم میسازد لذا مجهز شدن مدیران سازمان ها به قابلیت های تفکر استراتژیک ضروری و حیاتی به نظر میرسد .
روند تحولات پیچیده و سریع جهانی سبب شده است که اقتصاد از اتکاء بر دارایی های مشهود به سمت دارایی های نامشهود - دانش - پیش برود در این زمان وب جهانی با توجه به ابزارها و تواناییهای خود در کسب وکارهای الکترونیکی واژه روز خود یعنی تفکر استراتژیک الکترونیک را میطلبد. این مقاله میکوشد برخی موضوعات چشمگیر پیرامون مفهوم تفکر استراتژیک الکترونیک را روشن سازد و به درک بیشتر آن کمک نماید.
.1مقدمه
موضوع "تفکر استراتژیک " در بیش از یک دهه گذشته در حوزه مدیریت استراتژیک بسیار مورد توجه بوده است. تفکر استراتژیک به عنوان یکی از دو قابلیت اصلی رهبران دارای عملکرد برجسته برشمرده شده است. از دیدگاه مینزبرگ ، تقویت تفکر استراتژیک، به تدوین استراتژیهای بهتر منجر میشود. او معتقد است مدیرانی که مجهز به قابلیت تفکر استراتژیک هستند قادرند، سایر کارکنان را به یافتن راهکارهای خلاقانه برای موفقیت سازمان ترغیب کنند. آنها سازمان را آنگونه که باید باشد می بینند نه آنگونه که هست. به این ترتیب میتوان تفکر استراتژیک را پیش درآمدی بر طراحی آینده سازمان دانست
علیرغم معرفی شدن واژه تفکر استراتژیک در سالهای اخیر تحقیقات اندکی به آن پرداخته اند و نیاز به انجام تحقیقات بیشتر جهت درک بهتر این مفهوم ضروری می باشد . چنین درکی حلقه گمشده مهمی در تحقیقات مدیریت استراتژیک را ارائه می نماید و ما را در ایجاد تصویر واقعی تری از تصمیم گیری استراتژیک و تصمیم گیران استراتژیک یاری می نماید .لذا اهمیت انجام تحقیقاتی این چنینی در راستای ارتقا سطح توانمندی تصمیم گیری های استراتژیک واضح می باشد
محیط کسب وکار هزاره سوم با ویژگی هایی نظیر فرصتهای زود گذر و عدم قطعیت و بی نظمی توصیف میشود.عاملهای آن تحولات تکنولوژی و روند جهانی سازی هستند که آنها ماهیت کسب و کار را درهم میریزند و هر روز قواعد جدیدی را برای آنها حاکم میکنند . تجارت الکترونیک، پول الکترونیک، اقتصاد دیجیتال و شبکه ارتباط نمونههایی از آنها هستندکه جریان اطلاعاتی را تشدید میکنند.
جریان سرمایه و کالا نیز در هزاره سوم بدون مرز شده و در شرایط حال هیچ مزیت پایداری به جز قابلیت تطابق مستمر با محیط وجود ندارد.افزایش روزمره حیطه و سرعت جابجایی اطلاعات، سرمایه و کالا در ابعاد گوناگونی ماهیت کسب و کار را متحول ساخته است.تبدیل رفتارهای خطی و قابل بر آورد بازار به رفتار های غیرخطی و پیچیده به علت افزایش تعداد عوامل تاثیر گذار در بازار و رابطه های بین آنهاست. اینترنت و شبکه ارتباطی جهانی بسیاری از قواعد را در محیط کسب و کار بهم ریخته و تغییرات پیچیده غیر خطی به سادگی قابل برآورد و تحلیل نیستند و این امر درک صحیح محیط کسب و کار را مشکل ساخته است
همگام با روند جهانی افزایش گرایش به بهره گیری از ابزارها و تکنیک های مدیریت استراتژیک و نیز به دلایلی از جمله خصوصی سازی و آمادگی جهت پیوستن به سازمان تجارت جهانی، احساس نیاز به بکارگیری موثر چنین ابزارهایی رو به افزایش است . از این رو بهبود توانایی تفکر استراتژیک در مدیران به عنوان یکی از عوامل کلیدی در اثر بخشی فرآیند مدیریت استراتژیک ، نیازمند توجه بیشتری است
.2تعاریف مختلف تفکر استراتژیک از دیدگاه صاحب نظران
KLMCO-1 :تفکر استراتژیک عبارتست از تلفیق فعالیتهایی که در کنار هم برای بازار ارزش و برای سازمان مزیت رقابتی می آفریند.
G.Hamel-2 :تفکر استراتژیک عبارتست از معماری هنرمندانه استراتژی بر مبنای خلاقیت، کشف و فهم ناپیوستگی های کسب و کار .
R.Stacey-3 :تفکر استراتژیک طرح ریزی اقدامات براساس یادگیری های جدید است .
H.Mintzberg-4 :تفکر استراتژیک یک فرآیند سنتز ذهنی است که از طریق خلاقیت و شهود، نمای یکپارچه از کسب و کار را در ذهن ایجاد می کند
.3مفهوم تفکر استراتژیک
واژه تفکر استراتژیک در سالهای اخیر چندان وسیع و عمومی در ادبیات استراتژیک مورد استفاده قرار گرفته است که گویی معنای خود را از دست داده است . بیشتر کسانی که از آن استفاده می نمایند نمی توانند آن را تعریف کنند . این واژه بیشتر مفهوم تفکر کردن در مورد استراتژی ، را بجای نوعی تفکر در استراتژی که دارای مشخصاتی خاص است ، به خود گرفته است . ولی این تعاریف عام از تفکر استراتژیک منظور کسانی که این واژه را بیان نموده اند نبوده است. حوزه تفکر استراتژیک در حال حاضر بسیار مورد توجه قرار گرفته است و نویسندگان بسیاری ترجیح می دهند از آن یاد کنند.
بیش از یک دهه پیش مینتزبرگ عنوان نمود که واژه برنامه ریزی استراتژیک دارای نوعی ابهام می باشد و نیازمند ایجاد درکی مشترک از این واژه میباشیم. امروزه نه تنها محققان مختلف از آن واژه به صورت مختلف استفاده مینمایند بلکه با معرفی واژه تفکر استراتژیک موضوع پیچیده تر نیز شده است.
آبراهام تفکر استراتژیک را شناسایی استراتژی های قابل اطمینان و یا مدل های کسب وکاری می داند که به خلق ارزش برای مشتری منجر شوند . او معتقد است جستجو برای یافتن گزینه های استراتژیک مناسب، که معمولا به عنوان بخشی از فرآیند مدیریت استراتژیک انجام می گیرد ، در واقع نتیجه عملی تفکر استراتژیک است .
تفکر استراتژیک، یا فرآیندهای ذهنی، بنیان شناختی ابتکار کسبوکار هستند. نوآوری کسبوکار تلاش دشواری است. برای رهبران، مسیر تفکر استراتژیک به نوآوری موثر پیچیده و پر از موانع است " تحقیقات استراتژیک " عوامل شناختی را بررسی میکند که نوآوری را ترویج میکنند و عمدتا بر استدلال استقرایی یا استقرایی و انتخابهای منطقی آنها تمرکز دارند. با این حال، عقلانیت محدود است و تفکر استراتژیک آنها ترکیبی از عقلانیت و بینش است. بنابراین، تحقیقات استراتژیک باید هم عقلانیت و هم بینش را که میتوانند از نوآوری کسب وکار حمایت کنند ، مورد بررسی قرار دهند
تفکر استراتژیک یک فرآیند مداوم است که هدف آن رفع ابهام و معنا بخشیدن به یک محیط پیچیده است . این فرآیند تجزیه و تحلیل موقعیت و همچنین ترکیب خلاقانه نتایج تحلیل در قالب یک برنامه استراتژیک موفقیت آمیز را در بر می گیرد