بخشی از مقاله

چکیده

پژوهش حاضر با عنوان - تفکر فلسفی حلقه ی مفقوده در آموزش کودکان 7-12 سال - به روش مروری کتابخانه ای انجام پذیرفته است.تفکر فلسفی یا همان فبک برنامه ای آموزشی است ، که هدفش پرورش قدرت تفکر و استدلال در کودکان است .انسان تنها موجودی است که داعیه اندیشه و اندیشمندی دارد و به مدد همین امکان ، فرصت آموزش و یادگیری در بعد فردی و اجتماعی برایش فراهم می شود . یکی از عرصه هایی که به طور جدی در اعتلای تفکر انسانی موثر واقع گشته ، فلسفه وتفکر فلسفی است ، اگرچه فلسفه در زندگی انسان چیز تازه ای نیست اما آنچه امروز اهمیت ویژه یافته و به عنوان یک امکان جدید در آغاز راه است ، تلاش برای همگانی ساختن فلسفه به ویژه آموزش آن به کودکان است.

.1مقدمه
دوران کودکی یکی اؤ مهم ترین دوران های ؤیرساؤی و ریشه دوانی آدمیست و آینده هر فرد و کارآمدی وی بستگی به عملکرد وی بستگی به علکرد او در این دوران دارد.

- - حس کنجکاوی - - و پرسشگری یکی از ویژگی های دوران کودکی است .در اهمیت پرسشگری که ناشی از کنجکاوی است ارسطو معتقد است به سبب اینکه پرسشگری یکی از پایه های عقلانیت است پس انسان به اندازه ای که پرسش و نقد وشک می کند خرد مند است. حس کنجکاوی در کودک از بدو تولد آغاز می شود و به تدریج میزان آن افزایش پیدا می کند زیرا کودک از طریق کنجکاوی چگونه زیستن را می آموزد. طرح سوالات کودکان وکنجکاوی آن ها خود بیانگر این است که آن ها قدم در راه عقلانیت ،تفکر و جست وجوگری گذاشته اند وگویی می خواهند قراری بر دل بی قرار خود بیابند و روزنه ای به فضای بیکران اخلاق و انسانیت بگشایند و با شکوفایی وشناخت خود مسیر شکوفایی دیگران را نیز هموار نمایند.

لذا دستیابی به آموزشی مناسب در جهت تقویت تفکر فلسفی کودکان در مدرسه از اهمیت ویژه ای برخوردار است زیرا آموزش ها باید متناسب با سن ووضع کودک باشد و در نهایت به ارضای او بینجامد. همچنین این آموزش ها باید صبورانه و گام به گام کودک را پیش ببرد تا تاثیر گذاری بیشتر و دوام کافی را داشته باشد چنانکه رسول اکرم - ص - فرموده اند:محبوب ترین کار ها نزد خدا با دوام ترین آن هاست هرچند اندک باشد.

.2 پیشینه تفکر فلسفی

به نظر برخی محققان تعلیم تفکر به زمان جامعه ایران باستان باز می گردد که آموزش به صورت بحث استاد و شاگرد بود.این آموزشدر زمان سقراط صورتی ویژه - گفت و گو و پرسش - به خود گرفت وبعدها به صورت های دیگر در میان شاگردان وی ادامه یافت.پس از ظهور اسلام این مسئله ارزش بیشتری یافت وفلاسفه اسلامی بهای بیشتری به آن دادند چنان که هنوز هم روش تدریس در حوزه های علمیه براساس پرورش تفکر نقاد و خلاق علم آموزان است

آموزش از راه تفکر منطقی،پدیده تازه ای نیست و توجه به مهارت های فکری سالها مطرح بوده است،اما طرح و برنامه فلسفه برای کودکان قدمت چندانی ندارد.برخی برآنند که ابوریحان بیرونی،دانشمند مشهور ایرانی،نخستین کسی است که با نگارش کتاب التفهیم - درباره آموزش مقدمات ریاضی و نجوم به کودکان - و تقدیم آن به کودک خیالی به نام ریحانه،گام نخست را در این عرصه برداشته است

علاوه بر پیشینه عمومی این موضوع فلسفه برای کودکان یا p4cعنوان برنامه ایست که یکی از فلاسفه معاصر به نام متیو لیپمن،استاد دانشگاه مونتیکلیر آمریکا آن را طراحی کرده است.او اظهار داشت چنانچه ذهن کودکان را درگیر مباحث فلسفیکنیم و کنجکاوی طبیعی آنان را با فلسفه مرتبط سازیم،می توانیم از آنان متفکرانی بسازیم که بیش از پیش،نقاد،انعطاف پذیر و موثر باشند.

بنابراین فلسفه برای کودکان درسال1969طراحی و اجرا شد و در دیگر کشورها نیز از آن استقبال شد و هم اکنون در130کشور جهان عملا در جریان است. در کشور ما نیز برنامه آموزش فلسفه به کودکان نخستین بار درسال1373شمسی توسط بنیاد حکمت اسلامی صدرا به منزله یک طرح هدف دار شناخته شد و در همان تاریخ گروه فلسفه و کودک در این بنیاد پایه گذاری گشت؛ولی بعدها موسسه ها و دانشگاه های دیگری نیز پژوهش هایی را در این زمینه آغاز کردند

.3 ماهیت و معنای آموزش فلسفی کودکان و تفکر فلسفی

فلسفه از ترکیب دو کلمه یونانی"فیلا"و"سوفیا"تشکیل شده است و در فرهنگ معین به معنای - - حکمت یا دانشی که موضوع آن هستی و وجود است - - می باشد.اما تفکر فلسفی و آموزش فلسفه به کودکان یکی از رویکردهای فلسفه برای کودکان است که بعد از لیپمن مطرح گردید که با عبارتp4cنشان داده می شود .

همه اندیشمندان در این حوزه در فراهم کردن بستر جوشش فکر و تفکر انتقادی و آموزش فلسفی آن اتفاق نظر دارند.بی شک مهم ترین هدف از تعریف جدید از آموزش فلسفه برای کودکان افزایش مهارت کودکان در تفکر و استدلال و پردازش اطلاعات موجود می باشد.

درنهایت هدف از افزایش مهارت در دا شتن تفکر فل سفی در کودک ،ارتقای تفکر خلاق و انتقادی در کنار بهبود ابعاد اخلاقی،عاطفی و عقلانی وی است،ضمن اینکه آموزش ها باید در قالب حلقه کندوکاو که یکی از مهم ترین مولفه های p4cاست قرار گیرد.

.4بسترهای ایجاد تفکر

-1 خانواده
لیپمن مبدع فلسفه برای کودکان، معتقد است که کودکان به طور طبیعی فیلسوف هستند؛ زیرا نگاه به جهان با شگفتی و کنجکاوی می کنند. - فیشر، - 2001:10 .به نظر او بچه ها فلسفه ورزی را با پرسیدن معنی کلمات و چرا آغاز می کنند اما با وجوذ اینکه خانواده می توانند کانون تحریک فکری مناسبیبرای کودکان باشد ،ناکامی والدین یا بزرگسالان در گسترش قدرت ژرف نگری و گمانه زنی کودک یکی از تغیرات زیانباری است کا اغلب در حدود 3 یا 4 سالگی کودک رخ می دهد و در نتیجه آن کودک یاد می گیرد که پاسخ های مبتنی بر نوآوری و حدس را در زمانی که تلاش های او مورد قبول قرار نمی گیرد ، متوقف کند . بعد از طرد شدن های بسیار فرآیند تفکر مبتنی بر حدس معقول برای کودک متوقف می شود و او یاد می گیرد که پاسخ هادر آنچه که خودش فکر میکند نیستند

بلکه در آنچه والدین یا معلم فکر میکنند قرار دارد.درواقعدبه جای اینکه فرد به طور مستمر به ایجاد ارتباطها،حدس زدن و نوآوری بپردازد کانون یادگیری به طورنامحسوسی از یادگیرنده به آموزاننده تغییر جهت می دهد.به جای افزایش مدام مهارت های خود در بازیاب،ارتباط،مقایسه و تغییر و تبدیل اطلاعات،کودک به طور انفعالی عمل میکند و بدر اقتدار دیگران تکیه خواهد کرد.اگر او جواب دقیق را نداند یا چیزی را که مشاهده کرده است کاملا درک نکنددمنتظر توضیح دیگران می ماند بنابراین شک گرایی نسبت به ایده های پذیرفته شده،بی اعتنایی نسبت به باورهای قراردادی،بازیگوشی،داشتن انرژی فراوان ،شوخ طبعی و اعتماد به نفس برای بیان ایده هد و پیگیری آنها از جنله ویژگی هایی است که در کودکان دیده می شود و برخی صاحب نظران نیز آنها را ویژگی فرد خلاق می دانند. به مرور زمان و در ارتباط با والدین یل بزرگسالان ناآگاه دربسیاری از کودکان،رنگ باخته و فراموش می شود.

این دسته از بزرگسالان بیشتر در پی رعایت کردن معیارهای پذیرفته شده جامعه هستند و نه تنها خود را به آن ملزم می دانند،بلکه کودکان را نیز وا می دارند تا از آنها پیروی کنند؛با این هدف که آنها را برای زندگی اجتماعی آماده کنند.اگرجه بعضی از بزرگسالان با این اندیشه ها،رسوم و باورهای غلط که هیچ پشتوانه عقلانی یا اعتقادی ندارند،مخالف هستند اما برای حفظ موقعیت اجتماعی و ترس از مورد تمسخر واقع شدن از طرح آن صرف نظر میکنند ،کارهایی انجام میدهند که میلی به آن ندارند.

همه ما مواردب از این دست را درکودکی یا بزرگسالی تجربه کرده ایم که مجبور شده ایم از جمع پیروی کنیم و تابع افکار عمومی باشیم ،تنها به این دلیل که متفاوت بودن همیشه دردسر ساز خواهدبود.

-2نظام اموزشی

گرچه از دیرباز ، نهاد خانواده کم وبیش با حضور برخی بزرگسالان که با حوصله و درایت در برابر پرسش های پرشمار کودکان ، راهی را پیش روی آن ها برای تمرین توامان اندیشیدن و پرسش گشوده اند ، اهمیت ویژه ای در عرصه آموزش کودکان داشته است ، اما با این اسددلال که به کمک یک نظام آموزشی برجسته و کم عیب ، نهاد خانواده نیز می تواند بیش از گذشته مهارت و البته میل اندیشیدن وپرسشگری را کسب کند ، ابتدا به بررسی بستر نظام آموزشی پرداخته می شود .

نظام آموزشی به عنوان متولی رسمی امر آوزش ،هم در حوزه دانشگاهی و هم در مقاطع پیش از آن نقشی اساسی و محوری دارد . اما با توجه به وضعیت فعلی سطح فکری جامعه ، به نظر می رسد درباره ی آموزش تفکر و شیوه های آموزش منتهی به پرورش تفکر فلسفی در تمام دوره ها کاستی هایی وجود دارد.

در نظام کنونی ، کمتر مجالی برای بهبود کیفی توانایی های فکری و فلسفی دانش آموزان اندیشیده شده است . آن چه به عنوان ریزنمرات محاسبه می شود ، تنها ارزیابی کمی توانایی دانش آموزان است . معلم نیز بیش از هرچیز خود را متعهد میداند که مواد درسی تعیین شده را در کلاس ارائه کند ، بنابر این کمتر زمانی برای پرداختن به پرسش های جنبی وجود دارد ، پرسش وپاسخ ها تنها محدود به داده ها و واقعیت های تدریس شده می شود . هر پرسشی جواب مشخصی دارد و از دانش آموز نیز انتظار می رود ، تنها همان مطالب تدریس شده را به خاطر بسپارد و بنابر این جایی برای پرورش مهارت های فکری و فلسفی در زندگی آن ها باقی نمی ماند .

دانش آموزان تعریف ها ، داده ها و نظریه های زیادی را می آموزند ، جدول ضرب را حفظ می کنند ، یاد می گیرند که بلند ترین کوه های جهان چه ارتفاعی دارند ،پایتخت کشور های همسایه کدام است و ....،اما کمتر فرصت میابند به طور مستقل مفاهیمی مانند عدالت ، حقیقت ،درستی ، خوبی و واقعیت را تعریف کنند .در واقع فراگیر بودن شیوه های آموزشی معلم محور که منجر به درحاشیه قرار گرفتن پرسش و اندیشیدن و محوریت اطلاع رسانی می شود ، نخستین گام به سوی راندن تفکر فلسفی و فلسفه از متن زندگی روزمره به کتاب های حجیم ،پیچیده مبهم می گردد و این تصور را ایجاد می کند که فیلسوف کسی است که با مجموعه جامعی از نظریات فلسفی تخصصی آشنا باشد .

حال آن که همانطور که ویتگنشتاین می نویسد: - - فلسفه یک نظریه نیست ، بلکه یک فعالیت است اما در یک نظام آموزشی کارامد ، با هدف تربیت افرادی اندیشمند و تحقق فهم مشترک و فعالانه ، معلم وشاگرد در کنار یکدیگر از طریق مهارت های تفکر فلسفی و در جریان - - حلقه کندوکاو - - با مواد درسی و مفاهیم نهفته در آن ارتباط می گیرند .در واقع آشنایی دانش آموزان با ایده ها و مضامین فلسفی از طریق برنامه فلسفه برای کودکان ، نشان می دهد این برنامه یک روش شناسی محصل برای پرورش مهارت های تفکر انتقادی ، خلاق و همدلانه از طریق بحث کردن فراهم نموده است . - فیشر ، . - 2001:71 همچنان که لیپمن اشاره می کند: - - کودک را برای فلسفه ورزی در سال های بعد و در سطوح دانشگاهی آماده می کند

.5 برنامه آموزش تفکر فلسفی به کودکان12-7سال

حال که خانواده و نظام آموزشی به عنوان دو میانجی اصلی در پرورش تفکر فلسفی معرفی شدند،تاکید می شود که در دنیای پیچیده امروزی این نهاد آموزشی است که بیشترین را در این باره به عهده دارد و متکفل انجام آن خواهد بود.این برنامه هدف اصلی خود را که تواناسازی کودکان در به کارگیری تفکرفلسفی در مواجه با مسائل زندگی است با ابزارها و شیوه هایی در حوزه ادبیات،نمایش،بازی کودکان و نقاشی پی می گیرد تا زمینه لازم را برای کندوکاو شخصی و فعالانه آنها درباره پرسش هاو مفاهیم فلسفی فراهم شود.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید