بخشی از مقاله

چکیده

امروزه عوامل روانی پایه و اساس بسیاری از تصمیم گیری ها را در برنامه ریزی درسی تشکیل می دهند. زیرا که روان-شناسی یکی از علوم مادر است و تعلیم و تربیت بسیاری از مبانی و اصول بنیادی خود را از آن دریافت می نماید. و ازسوی دیگر باورهای افراد در خصوص دانش و دانستن - باورهای معرفتی - در آموزش آنان نقش دارد. در واقع باورهای معرفت شناختی جهت گیری های اساسی افراد درباره موضوعات یادگیری را نشان میدهد، و از این رو منشأ ایجاد بسیاری از تغییرات و تحولات در حیطه برنامه درسی است. این پژوهش با هدف بررسی نوآوریها و تغییر در برنامه درسی نظام آموزش عالی ایران، به ارتباط بین باورهای معرفت شناختی اساتید و جهت گیری آنها به پذیرش نوآوری در برنامه درسی میپردازد.

براساس این هدف، باورهای معرفت شناختی اساتید بر جهت گیری آنها به پذیرش نوآوری در برنامه درسی تاثیر گذار است. مروری بر تحقیقات انجام شده در سراسر جهان و از جمله ایران نشان می دهد، بین باورهای معرفت شناختی اساتید بر حسب متغیرهای دموگرافیک - جنسیت، مرتبه علمی، رشته تحصیلی - تفاوت معنی داری وجود دارد. در نتیجه میان جهت گیریهای اساتید به پذیرش نوآوری در برنامه های درسی و مولفه های باورهای معرفت شناختی اساتید ارتباط معنی داری وجود دارد. و همچنین مشاهده شده که معرفت شناسی یاد دهندگان بر کاربرد آنها از استراتژی های تدریس و محتوای آموزش و... اثر می گذارد.

مقدمه

هدف از این مقاله، ارائه درک عمیقتری از ارتباط باورهای معرفت شناختی مدرسان و نگرش آنها به اجرای تغییر و نوآوری در برنامه درسی است، تا توصیه هایی برای سیاست گذاران، متخصصان و ذی نفعان نظام آموزشی که نقش اصلی را در ترویج و گسترش نوآوری در آموزش بعهده دارند، فراهم نماید.

علم روان شناسی ،که مطالعه رفتار انسان را در بر می گیرد ،برنامه ریزان درسی را در کسب اطلاعاتی پیرامون مفهوم رفتار ،اجزا،رفتار و عوامل موثر بر تغییر رفتار یاری می نماید.بدین ترتیب،برنامه ریزان درسی با کسب چنین اطلاعاتی،می توانند تجربه های یادگیری را به گونه ای سازماندهی نمایند تا به صورت موثری به تغییر رفتار مطلوب در فراگیرندگان ،که همانا هدف نهایی برنامه درسی است،منتهی گردد

اهمیت توجه به مبانی روانی در برنامه ریزی آموزشی و درسی وقتی بیشتر روشن می شود که به ماهیت یادگیری در انسان و بخصوص به کم وکیف ایجاد انگیزه و علاقه برای آموختن و همچنین مختصات توانش ها و مراحل رشد یادگیرنده و غیره توجه نماییم. در واقع علم روان شناسی است که جنبه های کاربردی اصول و یافته های روان شناسی را در تعلیم و تربیت مطالعه و بررسی می نماید

ماهیت درحال تغییر جهان امروز باعث شده است که آموزش عالی در قرن بیست و یکم بیش از هر چیزی خود را با این تغییرات همگام سازد. برنامه های درسی آموزش عالی1 ازجمله عوامل و عناصری هستندکه در تحقق بخشیدن به اهداف آموزش عالی نقش بسزایی دارند

بر این اساس برنامه های درسی که قلب مراکز دانشگاهی به شمار می آیند، آینه نقشها و اهداف آموزش عالی و شایسته توجه دقیق هستند. ازهمین رو برنامه ریزی درسی همواره دستخوش تغییرات و اصطلاحات مداوم است

نوآوری در برنامه درسی2،بازبینی و تجدید نظر مستمر و جامع فعالیتها و تلاشهای مؤسسه های آموزشی است که مشتمل برهمه بخشهای تأثیرگذار در فرایندهای تدوین، اجرا و ارزشیابی برنامه های درسی است 

پژوهشها نشان میدهندکه برنامه ها و عملکردهای آموزشی و پرورشی مدرسه ها و دانشگاهها در وضعیت مطلوبی نیستند و تحول و نوآوری مناسبی در آنها صورت نمیگیرد. برنامه ها و عملکردهای کنونی آموزشی به گونه ا ی است که موجب ناخرسندی متخصصان و افراد و گروههای فرهنگی، اجتماعی، و اقتصادی را که مستقیم و غیرمستقیم با آموزش و پرورش سروکاردارند، فراهم کرده است. این پژوهشها عموما بر ضرورت اصلاح و نوآوریهای آموزشی و تربیتی نیز تاکید میکنند - نوآوری در برنامه درسی -

موضوع مهمی که در فرایند نوآوری در برنامه درسی وجود دارد، چگونگی نگرش3ذینفعان کلیدی آموزش عالی یعنی دانشجویان و اساتید به نوآوری در برنامه درسی است. در آموزش عالی، عاملهای انسانی متعددی وجود دارند که بر فرآیند پذیرش نوآوریهای برنامه درسی تأثیر میگذارند. اساتید دانشگاه یکی ازمهمترین عاملهای شکست یا موفقیت نوآوریهای برنامه درسی هستند

مطالعات بسیارنشان داده است که اگر اساتید دانشگاه نگرش مثبت و آمادگی پذیرش نوآوری آموزشی را نداشته باشند، نوآوری برنامه درسی شکست خواهد خورد - اوستن،2007؛ولری ولرد،2000 به نقل از موسوی وهمکاران،. - 1390 لی - 2000 - 4 معتقد است رغبت به پذیرش تغییر و نوآوری در برنامه درسی به نگرشهای عاملین اجرای آن - معلمان واساتید - نسبت به اجرای نوآوری برنامه درسی بستگی دارد.

ریچاردسون - 1991 - 1 نیز معتقد است؛ شاید نگرش های مثبت معلمین به نوآوری برنامه درسی پیشگوی مناسبی برای یک تغییر و نوآوری نباشد اما می تواند در تعیین موفقیت و شکست آن تعیین کننده باشد 

در فرایند نوآوریBتصمیم راجرز - 2003 - 2، نشان داده شده است که اتخاذ نوآوری یک عمل صرف نیست،بلکه فرایندی است که در طول زمان رخ میدهد، اتخاذ کنندگان بالقوه زمانی که با نوآوری سروکار دارند، پنج مرحله را طی می کنند: مرحله نخست »دانش« است که اتخاذ کنندگان بالقوه طی آن نوآوری را کشف می کنند و درک پایه ای از آنچه هست و چه طور کار می کند کسب می کنند.

مرحله دوم»ترغیب« است که اتخاذ کنندگان بالقوه برداشت مثبت یا منفی از نوآوری را شکل می دهند.در مرحله سوم»تصمیم گیری«است که نوآوری اصولا اتخاذ یا رد می شود.مرحله چهارم »اجرا« است و زمانی رخ می دهد که نوآوری عملا استفاده می شود. در مرحله پنجم »تایید« است و اتخاذ کنندگان به جست جوی اطلاعات راجع به تاثیر نوآوری می پردازند، اینکه به استفاده از آن ادامه بدهند یا خیر. مرحله تائید همچنین ممکن است به صورت اتخاذ بعدی نوآوری باشد که قبلا ردشده بود

با توجه به اینکه اتخاذ نوآوری توسط اساتید با باورهای معرفت شناختی 3 آنها در ارتباط است.و باورهای استادان برنگرش آنان بر جنبه های مختلف تدریس و بر شیوه های تعامل آنان با دانشجویان تأثیرمیگذارد - هرا،. - 2010 باورهای معرفت شناختی اساتید متغیر دیگری است که در این پژوهش مورد بررسی قرار می گیرد. با این فرض که باورهای معرفت شناختی اساتید دانشگاه بانگرش آنها نسبت به تغییر و نوآوری در برنامه های درسی ارتباط دارد.

باورهای معرفت شناختی تعیین کننده شیوه مواجهه انسانها با پدیده های مورد مطالعه آنها است.و برعملکرد و تعاملات و وظایف تاثیرمیگذارند.این باورها همچنین درنمایش نگرش، اعتقادات فردی و ایجاد دانش، مهم و تاثیرگذار هستند.باورهای معرفت شناختی به عنوان سیستم یادگیرنده از اعتقاداتش در مورد ماهیت دانش و یادگیری تعریف شده است

شومر - 1990 - 4 نظام باورها درباره چگونگی کسب دانش را باورهای معرفت شناختی تعریف کرده است او عقیده داشت که باور های معرفت شناختی، مشتمل بر ابعادی کم و بیش مستقل است که بر ساختار، قطعیت، منبع، کنترل پذیری و سرعت اکتساب دانش متمرکز می گردد

از بین باورهایی که آموزش دهندگان دارند، باورهای مربوط به ماهیت دانش و یادگیری، مواردی هستند که بر انتخاب ها و تصمیم گیری های آنها در کلاس درس اثر گذارند. در واقع روشهایی که بکار میبرند، چگونگی اداره کلاس درس، و اینکه بر چه چیزی در یادگیری تمرکز می کنند ،توسط باورهای آنها درباره دانش و کسب آن، تحت تاثیر قرار می گیرند

روش

در این مقاله که به روش مروری انجامشده، به ارتباط بین باورهای معرفت شناختی اساتید دانشگاه و پذیرش نوآوری در برنامه درسی، با استفاده از مطالعات و پژوهشهای موجود در داخل و خارج از کشور پرداخته شده ، و نشان داده میشود که از بین باورهایی که آموزش دهندگان دارند، باورهای مربوط به ماهیت دانش و یادگیری، مواردی هستند که بر پذیرش نوآوری در برنامه درسی تاثیرگذارند.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید