بخشی از مقاله
چکیده:
از زمان شیخ صفی اردبیلی و سپس اسماعیل صفوی که ردای درویشی شیخ را بر تن کرد و شروع بع گشایش شهرها یکی پس از دیگری در اولین شهر یعنی اردبیل نادی علی ولی اله را سر داد تا مذهب شیعه را در کشور به طور رسمی برپا نماید . حال دلیل آن چه بود آیا از شر عثمانیها خود را می راهانید تا اعتقاد واقعی بر لزوم این امر داشت برای من مکشوف نیست .اما از آن دوره تا کنون خرافات و ناشایستگی های بسیار بر این مذهب افزوده شده که برای بسیاری جایی سره از نا سره سخت که حتی نا ممکن می نماید . بر انم تا با نگاهی به جامعه کنونی و اتصال فرهنگی آن با گذشته علل و عوامل دو گانگی در انتخاب مسیر از سوی مردم را تا حدودی بشکافم . شاید این امر افکار را برای پاسخ یا حتی تفکر برانگیخته کند که خود نهایت خواست این نوشته است .
مقدمه :
دراین مبحث هدف بررسی شیعه یا سنی یا مذاهب و مکاتب دیگر نیست .بلکه نگاه ما به اثر ژرف تغییری است که اسماعیل صفوی در این مرز و بوم ایجاد کرد شاید چند تن از سلسله داران صفویه در اداره امور کشور خوشنام باشند ولی در جمع بسیاری کوته بینی و قا صر در تدبیر امور بودند.در نهایت کشور را به محمود افغان با نگاهی مغفرت طالبانه ارزانی داشتند .پس آنچه ترویج می کردند لاجرم جان خودشان رانیز در بر گرفت . سالطان حسین در وحشت کشتار خود پایتخت یعنی اصفهان را بدون دفاع تسلیم کرد.
در دوره صفویه و قاجاریه اوج گرایش مردم به فقه حوزوی و نفوذ آن تا ریشه های جانشان بود .آنچنان که برای یک نام خونها می ریختند و هویت خود را در آن جستجو می کردند . شاید به دلیل جایی این مذهب از مذاهب سنی مذ هبها که بیشترین آنها اعراب بودند و خاطات هجوم اعراب به کشورشان هنوز زنده بود . این یک کنکاش روانسناسی در آن دوره ها را باتوجه به نوشته ها و آثار به جا مانده می طلبد.
اما چیزی که ذهنیت جامعه به آن عادت کرد همچنان که مسلمان زاده می شدند شیعه نیز زاده می شدند .این زائده فرهنگی است که در کشوری فاقد فئودالیسم -حکومت مطلقه تابع حفظ املاک خصوصی بدنیا آمد و بستر گسترده ای برای کسب تابعیت بدون قید و شرط که فقها ی برجسته آن زمان به شاه بعنوان منتخب خدا می دادند ،ایجاد میکرد. قریب تمام سالهای صفویه و قاجار تکاملی در مسیر حکومت داری شکل گیری جامعه مدنی و اقتصاد خصوصی متکی به خود نمی بینیم .
جامعه تنیده در سنت:
در بررسی صدها سال گذشته آنچه چشم را خیره می کند دوری بیش از پیش از عقلانیت است . حتی در دوره های معاصر افراد به جای درمان مناسب برای بیماری خود دست به انواع اموری می زنند که از راه راست خداوندی بدوراست ، مشمئز کننده ترین این حالات عدم تفکر در ساختار حاکمیت کشور در طول این سالها و تابع حفظ جان برای هیچ بودن به جز در ظل توجه ظلل اله زمان شاه عالم بودن این نوع روانشناختی افراد و پذیرش روخدادها و منوط کردن آن به خواست خدا عمق فاجعه فرو رفتن در گرداب نخواستن را افزون کرده است . خداوند می فرماید تا قومی نخواهند سرنوشت آنان را تغییر نمی دهد. خواستن های ما در کجا بروزوز و ظهور یافته در دوره مشروطه با سپردن حکومت به رضا خان حکومت ظلم و جور سیاسی مجدد اوج گرفت و مردم در قبال یک پارچگی کشور پشت عناصر مشروطه خواه را رها کردند . می بینیم در هر بزنگاه ممکن خود سر خواستهای به حق را به سنگ کوبیدیدم .
گذار غیر معمول از فئو دالیسم :
بحثی که بسیاری از دوستان مطرح می کنند عدم وجود فئودالیسم در کشور و گذر از آن جهت رسیدن به بورژووازی یا سرمایه داری صنعتی جهت سرمایه گذاری در صنعت و رقابت با فئودالیسم و در نهایت برتری سرمایه گذاری صنعتی و آزادی اقتصادی در پی آن به مرور آزادیهای سیاسی می باشد . این بحث تا حدودی معقول است ،اما آیا همه دنیا برای رشد و رفاه جامعه با از این مسیر عبور کنند ؟ اینک برای عبور از آن بسیار دور شده و باید به افکار میان بر بها داد که چگونه می تواند عقلانیت دینی سیاسی را در مردم زنده کرد .
جذب سرمایه :
یکی از اصو لی ترین روشها جهت حرکت دادن کشور به سمت پیشرفت جذب سرمایه داخلی و خارجی بر اساس مدلهای کشورهای توسعه یافته یا رو به توسعه می باشد تا در نهایت بتوانیم صاحب صنعتی مستقل برای تعامل با جهان تجاری و اقتصادی شویم زیرا فسیل و نفت متعلق به هیچ نسل خردمندی برای هزینه کرد روزانه کشور نیست .در کشور ما برای جذب سرمایه داری و رشد اقتصادی مورد نیاز ابتدا باید سازو کار سیاسی حل و فصل شود . کشور از لحاظ در جه سرمایه گذاری وضعیت مناسبی پیدا کند . تا زمانی که ما در گیر بی ثباتی در تصمیم گیری سیاسی و عدم تغییر استراتژی انقلابی گری نباشیم و ثبات را در روابط خارجه با همه همسایگان و کشورهای دنیا برقرار نکنیم ، حتی فکر خروج از بن بست اقتصادی بیهوده است.
.زیرا در این روزگار کار اقتصادی بصورت بین المللی در آمده و هیچ کشوری به تنهایی نمی تواند خود را در سطح کشورهای حتی نیمه توسعه یافته ببیند تا وقتی دشمنان زا هر سو تراشیده می شوند دامان اقتصاد بسته خواهد ماند و تمام اقوال بر این امر جز سر در گم کردن مردم نیست .مردم باید با خروج از پوسته سنت گرایی و پذیرش بی چون چرا به دنبال دلایل بگردند و عوامل ایجادی آن دلایل عقب افتادگی را به چالش کشیده درخواست تغییر مسیر در این برهه حیاتی از تکامل فکری بشری بنمایند.
تعامل فرهنگی :
اگر بنیانهای فرهنگی جامعه را شامل عواملی بدانیم که جامعه در رفتار و کردار خود بروز می دهند پایه های موثر در این بروز و ظهور ا بشکافیم . سنت و اعتقادات خرافی به آنچه در هیچ دین خدایی وجود ندارد تا وقتی ما به جای درمان صحیح بیماری پارچه ای به درختی ببندیم شفایی در کار نخواهد بود . - مگر به خواست خدا - که صد البته خداوند در دها جا از کلام خود بر تفکر ،اندیشه ،تعقل تاکید کرده و همه اینها وابسته به پیشرفت فکری بشر دارد اینک ما نمی توانیم در زمان ارسطو یا افلاطون زندگی کنیم تا نوع فکر خود را در آن جامعه تنظم و فر آوری کنیم . عوامل تبادل فرهنگی با جهان شامل هنر ،ادبیات،ریشه های تاریخی و.... که در این زمان متعلق به همه جهان است قابل تبادل با کشورهای دیگر و استفاده از نوع نگاه آنها به جهان است تا بتوانیم خود را در راستای نگاه جهانی از لحاظ علم و اطلاعات بروز نگاه داریم این دیدگاه قطعا بدون تاثیر بر خروج ارز پیله خود بسته بدور خودمان خواهد شد .
ما و مدرنیته :
کشور ما در استفاده از ابزار سازهای مدرن ید طو لایی دارد . انواع تکنولوژی های وارداتی که در مقابل هیچکدام چیزی برای ارائه به جهان ندارد . اما آیا فکر مدرن نیز جایگاهی پیداه کرده . معنای این کلام نزد من چیست ؟ فکر مدرن در مرحله اول حس پرسشگرس جامعه از حاکمان است و وادار کردن آنه به پاسخ دهی مناسب به جامعه ای که آنان را به بعنوان یک نهاد اجرایی در راس کشور قرار دادهاند یعنی جواب کارمند به رئیسش در مرحله دوم پذیرش افکار مختلف از سوی جامعه همجنان که خداوند می فرماید همه قو لها را گوش کنید و بهترین را بپسندید. آیا این منافاتی با کلام خدا دارد یا آنجا که می فرماید قسم به قلم و آنچه می نویسد . مدرنیته نیز عین آزادی بیان و نوشتار و فکر را مطرح می کند که در هر جامعه ای باعث زایش افکار جدید و پیشرفت کشور و انسان می شود . امر به شور و شورا برای کشور داری که خداوند بسیار بر شور در امور تاکید دارد.