بخشی از مقاله

چکیده

در این مقاله به موضوع »تلخاندیشی« در داستانهای کوتاه معاصر فارسی پرداخته میشود. تلخاندیشی هم به معنای توجه ویژه به رنجها و مسائلِ غمانگیز است و هم به معنای ناگوار و غمبار دیدن مسائل و تفسیر آنها بر این مبناست. درونمایه بسیاری از داستانهای کوتاه معاصر مبتنی بر بازنمایی جنبهها و جلوههایی از حیات تیره و تار زندگی و شخصیتهاست. این نوع مضامین در ادبیات کهن فارسی در این حجم وسیع سابق نداشته است؛ بنابراین زمینههای شکلگیریِ تلخاندیشی در داستان کوتاه معاصر فارسی هم متأثر از ادبیات و گفتمانِ اندیشهای مغربزمین است و هم تحت تأثیر اوضاع و احوال تاریخی اجتماعی ایران پس از مشروطه و سلطه حکومت پهلوی. در داستانهای کوتاهِ نویسندگانی همچون هدایت، چوبک، علوی، ساعدی، صادقی و گلشیری وجه غالبِ درونمایهای، نگرش تلخاندیشانه و ناامیدانه از جهان است و نه نگرش خوشبینانه یا مبتنی بر آرمانخواهی، مبارزهطلبی و مثبتاندیشی. در این مقاله، مصادیق تلخاندیشی با این عنوانها بررسی شدهاند: .1 مرگاندیشی و نگاه منفی به زندگی؛ .2 تنهایی، ترس و طردشدگی؛ .3 شکست، سرخوردگی و پوچی 4نمایش. تصویر کاملاً تاریک از مردم؛ .5 نگاه منفی به عناصر فرهنگ بومی و سنتی.

مقدمه

دگرگونیهایی که در ادبیات معاصر فارسی ایجاد شد صرفاً محدود به تغییرات ساختاری و شکلی نیست، بلکه درونمایه و محتوای آثار هم تغییر کرد و بنابراین نویسندگان و شاعران معاصر به بازنمایی جنبهها و جلوههای گوناگونی از جهان و ذهن خود پرداختند؛ یکی از از این نوع نگرشها، نمایش سویه اندوهبار زندگی است. جهتگیریِ دورنمایهایِ مسلط داستان کوتاه معاصر، ترسیم ابعاد و زوایای تیره و تلخ زندگی است که در این پژوهش آن را تلخاندیشی مینامیم.

اصطلاح تلخاندیشی هم به معنای توجه ویژه به رنجها و مسائل غمانگیز و دردآور است و هم به معنای ناگوار و غمبار دیدن مسائل و تفسیر آنها بر این مبنا. تلخاندیشی با مفهوم بدبینی - cynicism - مشابهت و قرابت دارد. میتوان گفت در این نگاه، تلخیها، ناگواریها و زشتیها اصالت دارند؛ بنابراین تلخاندیش، یا کسی است که در مواجهه با موقعیتهای گوناگون بیشتر به ناگواریها و مسائل آزاردهنده مینگرد یا اساساً نگاهی منفی به قضایا دارد، یعنی موارد عادی، معمولی و حتی خوشایند نیز در نظر او تلخ و ناگوار و آزاردهنده جلوه میکنند.

البته هر دو جنبه این تعریف نیز قابل جمع است؛ داستان »س.گ.ل.ل« اثر صادق هدایت نمونه این نگرش است. ادبیات داستانی، از ابتدای حیاتش تا امروز بازتاب افکار، نگرشها و تجربههای بسیاری بوده است؛ تلخاندیشی را میتوان یکی از این نگرشها به شمار آورد. برخی مضامین داستانهای تلخاندیشانه عبارتند از: مرگ، بیان ترس و سردرگمی، ناکامی، خیانت و تأکید بر تنهایی افراد. بنابراین دراین دسته از داستانهای کوتاه معاصر فارسی ما شاهد لحظات» پراوجِ« زندگی، مبارزه حماسیِ شخصیتها با پیشآمدها، عشقِ متعالی، شادی و سرزندگی و آرمانگرایی نیستیم.

ازچشم اندازی کلی، در ادبیات داستانی معاصر فارسی با یک موج بیسابقه تلخاندیشی مواجه هستیم که در داستان کوتاه، با چاپ مجموعه داستان زنده به گور صادق هدایت در 1309ش. آغاز و به نگرشی ادامهدار تبدیل میشود. این موج تلخاندیشی بی-سابقه است. حسن میرعابدینی، در پاسخ به این سؤال که : »با توجه به پیشینه ادبی سرزمین ما آیا داستان امروز پیوند خود را با ادبیات کهن حفظ کرده است؟« میگوید: »نه. و شاید یکی از علتهای چهره نکردن ادبیات امروز ما در جهان، گسست پیوندهای آن با ادبیات کلاسیکمان است« - میرعابدینی، . - 10 :1385 نگرش غالب در اکثر داستانهای کهن ادب فارسی، مثبت و در برابر رنجها و تلخیهای زندگی انسان، خوشبینانه و امیدوارانه بوده است. »

در داستانهای کهن - البته با شدت و ضعفهایی، - غالباً زندگی...زیباست؛ فلسفه زندگی، مفاهیم زندگی و نگاهی که آدمها به زندگی دارند« - میرکیانی، - 47 :1387اساساً. در ادبیات کهن نگاه انسان بیشتر به آسمان و ماورالطبیعه بوده است از این روی در هیچ دوره ای، در روایتهای داستانی و قصه های کهن ادب فارسی، تلخاندیشی یا نگاه منفی و بدبینانه صرف گرایش مسلط نبوده است و کمتر می توان داستانی یافت که جهتگیری آن به مسائل، بدبینانه و صرفاً نمایش برجسته تلخکامیها و رنجهای انسان باشد.

یادآوری این نکته ضروری است که هر داستان انتقادیی لزوماً تلخ اندیشانه نیست چه اینکه در نگاه انتقادی، تلخیها بخشی از جامعه و زندگی است که باید مورد توجه قرار گیرند، اما در نگرش تلخاندیشانه، جامعه و زندگی و بسیاری مفاهیم دیگر اساساً نمایش تلخیها هستند و گاه در نگرشی بدبینانه، اصالت با زشتیها و بدیهاست. نویسندگان داستانهای انتقادی در داستان-هایشان به تلخیها، بحرانها و نابسامانیها میپردازند اما، فضای کلی داستان صرفاً بر موضوعات تلخ و ناگوار نیست، بنابراین انتقال موضوع انتقادی، تلخاندیشی را به مخاطب القا نمیکند.

در این میان جلال آل احمد از نویسندگانی است که وجه انتقادی آثارش پررنگتر است حال آنکه نمودهای تلخاندیشی به ندرت در آنها به چشم میخورد. ابراهیم گلستان نیز از جمله نویسندگانی است که به دلیل وجود تعادل نسبی میان عناصر خیر و شر در داستانهایش، کفه آثار انتقادیاش نسبت به روایتهای تلخاندیشانهاش سنگینتر است، به ویژه درآذر ماه آخرِ پاییز. برخی نویسندگان همچون سیمین دانشور وجه اصلی روایتهایشان فقر و زندگی نابسامان و سخت مردم است، اما رویکرد تلخاندیشانه ندارند؛ مانند داستان »تیله شکسته«، همچنین است روایتهای محمدِ محمدعلی و علیاشرف درویشیان؛ برای نمونه میتوان به فصل نان از درویشیان و بازنشستگی و داستانهای دیگر از محمد محمدعلی اشاره کرد. داستانهای کوتاه معدودی نیز هستند که رویکرد مثبت و گاهی درونمایه طنز وجه اصلی آنهاست؛ مانند »پارتی«، »پدربزرگ من میشود نوه عمه این آقا« و »خانواده آینده داداش « از مهشید امیرشاهی و »عکاس با معرفت« از جلال آل احمد.

زمینههای شکلگیریِ تلخ اندیشی در داستان کوتاه معاصر فارسی

به گمان ما موج تلخاندیشی در داستاننویسی معاصر فارسی، محصول سیر طبیعی و تاریخی درونمایههای فرهنگی آثار داستانی فارسی که در حکایات و قصه های و تمثیل های گذشته نمو یافته اند، نبوده است. به نظر می رسد این جهتگیری فکری، هم متاثر از فضای سیاسی و اجتماعی ایران و هم در نتیجه آشنایی با اندیشهها و مکاتب ادبی سده اخیر مغرب زمین است؛ زمینه-های تلخاندیشی در داستان کوتاه معاصر فارسی در دو سطح قابل بررسی است:

الف - سطح تاریخی، اجتماعی و سیاسی؛

ب - سطح اندیشهای.

الف - زمینه های تاریخی، اجتماعی و سیاسی

ایران در هفتصد سال اخیر در دو دوره تاریخی با تمدن مغرب زمین مواجه شده است؛ دوره نخست در روزگار صفویان بود و باردیگر در اثنای جنگهای ایران و روس. نفوذ غرب در این دوره، تنها در مسائل نظامی و اقتصادی پایان نمیپذیرد، بلکه ابعاد دیگری از جمله فرهنگ و پارهای جنبههای سیاسی و اجتماعی را نیز در بر میگیرد. در آن دورهی تاریخی، غربِ مدرن با استقبال ویژهای از سوی برخی طبقات جامعه ایران مواجه میشود.

مجموعه این افراد پس از دیدن دنیای غرب و به ویژه پیشرفتهای فنی آن، »سفرنامه، حیرتنامه، سیاحتنامه و دستورالعملهای سیاسی و فکری نوشتند که در مجموع ترکیبی از تعریف و تمجید، با بیان پیشرفتهای باور نکردنی غرب و روح برتر آن بود« - امیری،. - 39 :1389 بر اینها باید ترجمه آثار و نوشتههای غربیان از جمله نمونههای ادبی مانند رمان و داستانهای کوتاه و غیره را افزود. میتوان زمینههای تاریخی تلخاندیشی از مقطع ظهور روشنفکری تا نوشتهشدن اولین داستانهای کوتاه را به طور خلاصه بیان کرد تأثیر ترجمه آثار غربی و محتوای آنها که به زودی مترجمان خود نیز برای طبع آزمایی، و در آغاز با رماننویسی، دست به کار شدند - قیصری،. - 89 :1383 یکی از نقاطی که مقوم تلخاندیشی در ذهنیت پارهای از طبقات جامعه بود، نگرش بدبینانه به کارکرد مؤلفه های بومی در رفع مشکلات پیش روی جامعه بود.

به عبارت دیگر اعتماد بیش از حد به الگوی بیرونی و افراط در توجه به پیشرفتهای فنی و تمدنی و تفسیر مثبت آن. نابسامانیها که بر اثر اقدامات استعماری بیگانگان و بیکفایتی پادشاهان گریبانگیر جامعه بود نیز بر شدتِ این تلخاندیشی میافزود. این مشکلات و نابسامانیها به علاوه غبار جهل و خرافهای که در پیچ وخم حوادث تاریخی بر ذهنیت برخی افراد جامعه سایه افکنده بود و پارهای زشتیهای اجتماعی و رفتاری را به دنبال میکشید، از طرف روشنفکران، عموماً به حساب ناکارآمدی شاخصههای فرهنگ داخلی گذاشته شد.

پس از جنبش تنباکو انقلاب مشروطه با کمک مردم و هدایت و حمایت برخی روحانیان و روشنفکران به وقوع پیوست و آزادیهایی را برای جامعه ایران به ارمغان آورد، اما چند سال بعد »دوران شفاف عصر مشروطیت به سالهای حاکمیت سرنیزه و زور رضاخانی گره و پیوند خورد و فصلی نامطبوع از اتحاد و یگانگی مدرنیسم و استبداد را برای ایرانیان جلوهگر کرد« - نجفی - الف - ، . - 36 :1385 برخی از نویسندگان که سالهای بعد تلخاندیشی در داستانهایشان بازتاب گسترده دارد، گاهی روایتگر همین فضای پس از مشروطه و روزگار پهلوی اول هستند.

در هنگامه پس از کودتای 28 مرداد 1332 نیز برخی از روشنفکران از مقاومت سر باز زدند، چون انگیزههایشان از دست رفته بود و پوچگرایی جانشین آن شده بود - تسلیمی، . - 100 :1388 داستاننویسان متأثر از این طیف »چنان سرخورده میشوند که یا تلخی و بدبینی در آثارشان بازتاب مییابد یا به تصویر مسائل شخصیروانی میپردازند یا هر دو سوی چنین فضایی در آثارشان نمود مییابد« - فلکی،. - 120 :1387 جلال آل احمد نیز معتقد است »فکر بدبین و زبان گزنده و زننده« برخی روشنفکران »بیان بیریای درد و ناکامی« آنهاست - آل احمد،. - 373 :1386 از این پس تثبیت حاکمیت استبدادی رژیم پهلوی و نمایان شدن ذات سرکوبگر آن و نابسامانیهای اجتماعی، نویسندگان تلخاندیش را نیز افسردهتر کرد و »اضطراب دوران و جستجوی بیحاصل و توان-فرسا در قالب آثاری ملهم از رمانتیسمی بدبینانه به نمایش درآمد.

با اوجگیری خفقان احساس پوچی و بیهودگی بر روشنفکران غلبه کرد و ... هیجانزدگی سالهای 1320-30 جای خود را به نوعی سرخوردگی داد « - میرعابدینی، . - 276 :1387 به نظر شهریار زرشناس ادبیات داستانی پس از 1300 خورشیدی دارای این ویژگیهاست: »مبتلا به تلخاندیشی شدید و سیاهانگاری در توصیف است. دوم دارای گرایشهای رئالیستی به عنوان وجه غالب و گرایش داعیهدار سوررئالیسم مرگآلود و مأیوس است. سوم آنکه این داستانها اگرچه توصیفگر نحوی ناخشنودی و تباهی ناشی از شبهمدرنیته است، اما از هر نوع حس مبارزه جویی، آرمانگرایی و رویکرد زاینده و معنوی تهی است.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید