بخشی از مقاله
چکیده
در زمان قاجاریه، تهران مرکز قدرت پادشاه شد.در دوران پهلوی، تهران پایتخت ملی، سیاسی، اداری و اقتصادی یک حکومت مدرن و متمرکز شد. در سالهای 1950-1975،علیرغم رشد جمعیت و اجرای کارهای پرطمطراق، پایتخت ایران از سطح مدرن شدن اندکی برخوردار بود، اولین طرح شهرسازی به اجرا در نیامد. انقالب اسالمی سال 1357، بسیار شهری بود و طبقه متوسط بر آن حاکم بود و تهران نماد انقالب بود. از آن تاریخ به بعد و علیرغم مشکالت، تهران تبدیل به شهر نمادین و مرجع همه مردم ایران در اوج تحوالت شد.یعنی پایتخت ایرانیهای امروز. تهران تبدیل به آئینه تمام نمای ایران شد. میتوان یک سازمان را جابهجا کرد اما نمیتوان یک نماد را جابهجا کرد.
امروزه تهران تنها پایتخت ایران نیست بلکه چیزی بیش از آن است: تهران از سال 1979 پایتخت ایرانیها شد. میتوان یک پایتخت اداری را منتقل کرد اما جابهجایی یک نماد ملی و مردمی غیر ممکن است.
واژگان کلیدی: ایران، پایتخت اداری، انقالب اسالمی، ملیگرایی، تغییر اجتماعی.
تهران پایتخت سیاسی ملی در سال 1786 در زمان آغا محمد خان قاجار، تهران مقر دیوان شاهان قجر دارلسلطنه شد، اما این قبیله چادر نشین که بین زنجان سلطانیه و ییالق البرز در حرکت بود و از تهران عبور میکرد، با مفهوم پایتخت آشنایی نداشت. در زمان سلطنت ناصرالدین شاه، با استقرار سفارتخانههای خارجی و تقویت سازمان اداری پادشاه، تهران به مهمترین و نه تنها مرکز حیات سیاسی ایران تبدیل شد بویژه در زمان انقالب تنباکو و در زمان انقالب مشروطه سال 1906 که تبریز در آن نقش نخست را ایفا میکرد.
تهران پایتخت سیاسی و اداری یک کشور مدرن متمرکز در زمان رضاشاه پهلوی شد.طرح انتقال پایتخت به اصفهان به سرعت بویژه با فشار سفارتخانههای خارجی متوقف شد. برای نخستین بار، با اجرای پروژههای بزرگ شهرسازی، پایههای یک شهر منطبق با وظایف مرکزیت اداری و سیاسی کشور ریخته شد. کارهایی مانند تخریب دیوارها، بهسازی خیابان های بزرگ شهر، ساخت وزارتخانهها در زمین میدان مشق. ساخت راه آهن سراسری که حوزههای نفتی آبادان را به خزر متصل میکند از تهران - و نه از اصفهان - عبور کرده، موجب شد این شهر به مانند پایتخت حکومت جدید و قوی و متمرکز دارای اقتصاد نفتی مطرح شود و از آن پس نقش محوری یافت.
طی بیش از 50 سال، تهران پایتخت اداری و سیاسی حکومت جدید، مدرن، شاهی و متمرکز ایران شد اما این شهر کوچک اندازه، هویت تاریخی، قومی و فرهنگی برجسته نداشت، بدلیل ضعف امکانات حمل و نقل، تنوع زیاد قومی فرهنگی ایران و بویژه وجود پایتختهای بزرگ منطقهای معتبر همانند اصفهان، تبریز، مشهد، شیراز و کرمان بود.
تهران کالشهر 67
در زمان حکومت محمدرضاشاه، هویت تهران دگرگون شد زیرا این شهر تبدیل به یک کالنشهر با چندین میلیون تن جمعیت شد. لکن، گرچه جمعیت شهر افزایش یافت، شهر بزرگ جدید ساماندهی نشد تا بتواند نقش پایتخت پایتخت یک حکومت مدرن، یک کالنشهر بینالمللی نماد یک کشور را ایفا نماید. رضاشاه تغییر شهر را آغاز کرد اما پسرش به تهران عالقهای نشان نداد.طرح شهرسازی فرمانفرمائیان که در سال 1964 نهایی شده بود هرگز به طور جدی به اجرا در نیامد.
شهر که در محدودههای غیر واقعی خود اسیر شده، به سمت غرب یعنی کرج توسعه نیافت، بلکه به سمت جنوب گسترش یافت. ساختوسازهای بزرگ برای حمل و نقل، تخلیه آبهای فاضالب، نوسازی بافت قدیمی شهر به اجرا در نیامدند تنها چند پروژه ضروری اما مجزا به اجرا درآمدند مانند ساخت استادیوم المپیک، ساخت دانشگاه ملی شهید بهشتی، یا خانههای اجتماعی چهار دستگاه یا ساختمانهای لوکس وزارت کشاورزی، پست، دفتر شرکت ملی نفت، اپرا رودکی، برج شهیاد آزادی. در واقع، تهران در سوداگری بخش خصوصی روی زمین بویژه در سالهای 1960 و انقالب سفید وانهاده شد.
صنایع مدرن ناحیه صنعتی کرج کمتر از سوداگری زمین در محلههای جدید مرکز و شمال شهر - عباس آباد، ونک، شمیران ایجاد درآمد کرد.شبکه حملونقل شهری سریع مترو که در سالهای 1960 توسط شهرسازان پیشنهاد شده بود به فراموشی سپرده شد. درآمد سرشار نفتی 1974 موجب شتاب برخی برنامهها شد همچون ساخت بزرگراههای شهری، پروژه مترو، توسعه منطقه صنعتی کرج، بویژه شروع پروژههای پرطمطراق مانند «شبستان پهلوی»، روی زمینهای نظامی عباس آباد.جنوب تهران رها شده باقی ماند.توسعه تهران با هرج و مرج بود و از هیچ طرح شهرسازی تبعیت نمی کرد.
در سال 1978 در دوره پیش از انقالب اسالمی، تهران بدین ترتیب تبدیل به یک کالنشهر با جمعیت پنج میلیون شد که در آن حداقل زیرساختهای مدرن ساخته شده یا در دست ساخت بود، اما هویت قوی نداشت و کمترین انطباق را با نقشهای اداری یک کشور بزرگ مدرن داشت، با نیازهای جمعیتی با دینامیسم اجتماعی و فرهنگی آشکار انطباق کمی داشت. طرحها بیشتر پرطمطراق بود. بجای پاسخ به نیازهای جمعیت، حکومت ابتدا در پی کاهش جمعیت، تخریب ساختو سازهای غیرقانونی و زاغهنشینها بود بجای اینکه به ساخت مسکن اجتماعی بپردازد. تهران شهری در حال توسعه بود اما خشن، و از نظر اجتماعی بسیار تقسیم شده که رشد زیاد جمعیت، تمرکز فعالیتها و تمرکز قدرت مانع توسعه شهرهای استانها شد. زیرساخت اجتماعی، فرهنگی و سیاسی یک انقالب آماده بود.
در سال 1979، برای نخستین بار در تاریخ، اکثریت ایرانیها در شهر زندگی کرده و با سواد بودند. این انقالب اجتماعی و جغرافیایی با یک انقالب سیاسی تالقی پیدا کرد و چارچوب دگرگونی هویت تهران شد که دیگر صرفاً پایتخت یک کشور نبود بلکه پایتخت جدید ایران متحول شده با انقالبی که به طور اساسی در سراسر ایران دگرگونی ایجاد کرد.دیگر تهران یک مرکز اداری ساده و مقر قدرت مرکزی نبود، بلکه تبدیل شد به چهارراه همه ساکنان ایران از هر قوم و طبقه سیاسی و اجتماعی. طبقه متوسط جدید قدرت و شهر تهران را در اختیار گرفت.تفکیک اجتماعی تهران بین شمال و جنوب شهر یک واقعیت اجتماعی جغرافیایی بسیار مشخص در سالهای 1960 بود.