بخشی از مقاله

چکیده

بدون شک وجود تفاوتهای فردی در دانشآموزان نقش موثری در فرآیند یاددهی- یادگیری ایفا میکند. وجود این تفاوتها سبب میشود میزان درک و فهم آنها از مطالب درسی و چگونگی واکنش به تدریس معلم یکسان نباشد. بر اساس تحقیقات انجام شده و مدارک فیزیولوژیکی مربوط به سبکهای تفکر چهار بخش یا حیطههای مغز، مشخص شده که مغز نه تنها از لحاظ فیزیکی، بلکه از نظر طرز کار نیز اختصاصی و منحصر بفرد است. ند هرمان، پدر فناوری حاکمیت مغز، نشان داد که در مغز چهار حیطهی مشخص -   - وجود دارد که کنشهای حل مسئله و تفکر ما را مشخص میکند.

او معتقد است که هر شخص دارای ترکیب منحصر بفردی از ترجیحات فکری است که این ترجیحات به رفتارهای مختلفی منجر میشود. تحقیقات نشان داده است افرادی که نیمکره چپ فعالتری دارند بیشتر درگیر فرآیندهای تحلیلی و تجزیه و تحلیل ریاضی هستند، در حالیکه اگر نیمکره راست بیشتر فعال باشد، وظایف خلاقانه، هنرمندانه، احساسی و غیرکلامی در فرد بیشتر نمود دارد. با توجه به وجود چنین تفاوتهایی در افراد و یکسان نبودن قدرت درک و تحلیل مفاهیم و مسائل ریاضی در آنها، لازم است آموزشگر ریاضی روش تدریسی را برگزیند که مبتنی بر استفاده از یک روش و به صورت یک سویه نباشد و به ابعاد مختلف فکری دانشآموزان و تنوع توانمندیها و نقاط ضعف آنها در ارائه مفاهیم درسی توجه داشته باشد.

استفاده از عناصر کلامی و بصری در کنار بهرهگیری از روشهای تعاملی و دوسویه، توجه به عینیت بخشیدن به مفاهیم انتزاعی ریاضی، انجام فعالیتهای گروهی و مشارکت فعال دانشآموزان در کلاس و کاربرد روشهای نوین تدریس، هر یک می-تواند به تقویت توانمندی یا بهبود نقاط ضعف دانشآموزان کمک کند. در مقاله حاضر که بر مبنای نتایج بدست آمده از طرح پژوهشی انجام شده در یکی از دبیرستانهای دولتی شهرستان گرگان نوشته شده، اقدامات ذکر شده انجام و نتایج عملکرد دانشآموزان نشانهی ارتباط بهتر دانش آموزان با مفاهیم ریاضی و بهبود وضعیت درسی آنها میباشد.

مقدمه

از آنجاییکه در هر آموزش، یکی از اهداف اصلی، کسب آگاهی و مهارت توسط یادگیرنده است، بنابراین توجه به شناخت استعدادها، توانمندیهای ذهنی و عملی و طرز تفکر و احساسات متعلم حائز اهمیت است. با توجه به این مهم، یک آموزشگر ریاضی نیز از این قاعده مستثنی نبوده و برای داشتن تدریسی اثربخش نیاز به شناخت توانمندیها و تفاوتهای فردی دانش-آموزانی دارد که با آنها در تعامل است. شناخت این موارد میتواند در انتخاب روش تدریس، چگونگی برقراری ارتباط معلم با دانشآموزان و برگزیدن راهکارهای مکمل و خلاقانه برای انتقال بهتر مفاهیم درسی کارآمد باشد.

هنگامیکه یک معلم با درایت، با گفتگو با دانش آموزان و پرسش و پاسخهای شفاهی یا کتبی حین انجام ارزشیابی تشخیصی یا پایانی، به وجود تفاوتهای شناختی و ادراکی و تنوع طرز تفکر و نوع نگرش بین دانشآموزان خود پی میبرد، برای دستیابی به نتیجه بهتر در انتقال مفاهیم، به کارگیری استراتژی یکسان و واحد را برای تمام دانشآموزان نمیپسندد، بلکه با توجه به عناوین درسی و زمان و شرایط موجود راهکارهایی را برمیگزیند که طیف وسیعتری از دانشآموزان بتوانند با آن مفهوم ارتباط درست برقرار کنند.

یکی از عوامل موثر در وجود این تفاوتها، منحصر بفرد بودن ترکیبی از چهار حیطه مشخص شده مغز است که توسط محققان اعلام شده است. در تحقیقات انجام شده در این زمینه، انجام امور مجزا و جزء به جزء بیشتر بر عهده نیمکره چپ مغز و تمایل به امور کلی و یکپارچه بیشتر به نیمکره راست مغز نسبت داده شده است. به این خاطر نیمکره چپ بیشتر با فرآیندهای تحلیلی مانند توانمندیهای گفتاری، ارتباطات علت و معلولی و تجزیه و تحلیل و ریاضی در ارتباط است و نیمکره راست وظایف خلاقانه، هنرمندانه، روانی، احساسی و غیرکلامی را بر عهده دارد.

 پدر فناوری حاکمیت مغز که در زمینه چگونگی کنش مغز انسان، بر اساس مدارک فیزیولوژیکی مربوط به سبکهای تفکر چهار بخش یا حیطههای مغز، تحقیقات گستردهای انجام داده، معتقد است غالب بودن هر کدام از نیمکرههای مغز، تاثیرات متفاوتی بر شخصیت، تفکر و استعداد افراد دارد و اندکی تغییر در نسبت ترکیب هر یک از این چهار حیطه می-تواند شخصیتی جدید با نوع نگرش خاص خود بهوجود آورد . چنین برداشت میشود که منحصربفرد بودن ترکیب این نواحی در اشخاص، بی شباهت به یکتایی اثر انگشت هر فرد نیست.

با توجه به مطالب ذکر شده، در این مقاله که بر اساس یک طرح اقدام پژوهی نگاشته شده، سعی بر آن بوده تا علاوه بر معرفی چهار حیطه مشخص مغز انسان و تاثیر آن بر چگونگی دریافت و درک مفاهیم، به عنوان یک آموزشگر ریاضی به وجود این تفاوتها اهمیت داده و برای تدریس ریاضیات از روش تلفیقی و استفاده از راهکارهای متنوع استفاده شود. نتایج بدست آمده در امتحانات پایان سال نشاندهندهی بهبود وضعیت دانشآموزان بوده و همکاری و مشارکت فعال آنها حاکی از ارتباط مناسب آنها با یکدیگر و تلاش برای درک مفاهیم درسی است.

معرفی عملکرد چهار حیطه مغزی:

ند هرمان - 1996 - با ترکیب دیدگاههای مختلف, علاوه بر نیمکرههای مخ، منطقه لیمبیک مغز را نیز به دو قسمت تقسیم کرد. بنابراین در مدل پیشنهادی او مغز به صورت یک دایره که دارای چهار بخش است در نظر گرفته میشود. او این بخشها را با حروف الفبا و رنگهای مختلف نامگذاری کرد. نامگذاری این بخشها از قسمت بالایی سمت چپ مغز، حرف   شروع شده و در خلاف جهت حرکت عقربههای ساعت به ترتیب   نامیده شدهاند.

لازم به ذکر است مغز انسان شامل بخشهای مختلفی از جمله مخ، مخچه، ساقهی مغز و ... است. نیمکرههای مغز تقریبا80 درصد آن را تشکیل میدهند. فرآیندهای فکری اصلی در این دو نیمکره انجام میشوند. اعمالی مانند: بینایی، شنوایی، لامسه، کنترل حرکات ارادی، استدلال، تفکر آگاهانه و تصمیمگیری، تکلم و تجسم غیرگفتاری، تلفیق ایدهها و تخیل در آنها انجام میشود. دستگاه یا سیستم لیمبیک شبکهای گسترده از نورونهاست که از بخش خاکستری مخ بوجود آمده است.

این دستگاه تالاموس و هیپوتالاموس را به قسمتهایی از قشر مخ متصل میکند و نقش مهمی در حافظه، یادگیری و احساسات مختلف دارد زیرا در انتقال اطلاعات ورودی به حافظه، عامل تعیین کنندهای است. این بخش یک مرکز کنترل حیاتی است که گرسنگی، تشنگی، خواب، بیداری، دمای بدن، فشار خون، هورمونها و عواطف - لذت، تنبیه، پرخاشگری و خشم - را تنظیم میکند. لیمبیک به معنای حاشیه است،. در ادامه در مورد هر یک از بخشها که به ترتیب دستههای بسیار متمایز از تواناییهای فکری یا شیوههای یادگیری و فهمیدن را معرفی میکنند به اختصار توضیح داده میشود.

- بخش مغز: - نیمکره مخ در بخش چپ بالا -

افرادی که این بخش از مغزشان فعال است افرادی منطقی، تحلیلگر، کمی و انتقادیاند. چنانچه فارمر معتقد است، فعالیت ترجیحی این افراد جمعآوری اطلاعات، گوش دادن به سخنرانیهای آگاه کننده، تجزیه و تحلیل اطلاعات و قضاوت کردن بر اساس حقایق است. افرادی که این قسمت از مغزشان فعالیت بیشتری دارد دارای دو تیپ شخصیتی واقعگرا و جستجوگرا هستند. افراد واقع-گرا از استعداد ریاضی خوبی برخوردار بوده و در امور فنی توانمند هستند. این افراد در زمینه برقراری ارتباط با اشیاء، حیوانات و گیاهان علاقهمند بوده و از دستانشان به خوبی میتوانند استفاده کنند اما در زمینه علوم و روابط انسانی کمی ضعیفاند. اما جستجوگران در زمینه مباحث نظری توانمند و علاقهمند به کار روی دادهها، اطلاعات و پدیدهها هستند. این افراد نیز در روابط و علوم انسانی ضعیف هستند.

به طور کلی سبک ترجیحی افرادی که بخش   مغزشان فعال است، علاقه به مطالعه کتابها و متنهای آموزشی است. آنها در کار با دادهها، اعداد و آمار قویاند. به چنین افرادی لقب روشنفکر، حسابگر یا کامپیوتر میدهند. دانشآموزانی که این ربع از مغزشان تسلط بیشتری دارد، یادگیریشان از کل به جزء بوده و به روشهای علمی، تحقیقات فنی و کتابخانهای علاقه نشان میدهند، چنین افرادی برای رشتههای فنی، ریاضی و تجربی مناسبترند. [4]

- بخش   مغز: - بخش لیمبیک واقع در پایین نیمکره چپ مخ -

افرادی که این بخش از مغزشان فعال است افرادی، دقیق، منظم، سازمانیافته، ترتیبی، برنامهریزی شده، سنتی، اصول-مند، دارای پشتکار و محافظهکارند. چنین افرادی پایبند به قانون و وظیفه، سنتگرا و دارای اصول و خط مشی خاصی هستند که بر آن اساس رفتار میکنند. به خاطر پشتکار زیاد، در برنامهریزی و توانایی اجرای برنامه موفقیت بیشتری نسبت به سایر افراد دارند و در رشتههای مختلف تحصیلی میتوانند موفقیت بدست آورند. این افراد در روابط خود سلسله مراتب را رعایت کرده و تفکری پایا دارند.

سبک یادگیری چنین افرادی گام به گام و از ساده به مشکل است. یکی از نشانههای چنین دانشآموزانی نوشتن گزارش مرتب و یادداشتبرداری دقیق آنهاست. یادگیری چنین افرادی از طریق نوشتن انجام میگیرد و به یادگیری از طریق فهرست مطالب، عناوین و راهبردها علاقهمند هستند. به دنبال کردن تکالیف تکراری و جزئی، مدیریت زمان و برنامهریزی توجه دارند. نقطه ضعف آنها خلاقیت اندک، رفتار محافظهکارانه و قانونمندی بیش از حد است. [4]

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید