بخشی از مقاله
چکیده
تحقیق حاضر به منظور، بررسی همسویی مدیریت پروژه با عوامل هشت گانه استراتژی سازمانی و بررسی کارایی چارچوب پیشنهادی در قالب مطالعه موردی - پنج پروژه عمرانی در شرکت - x، انجام گرفته است. از اینرو محقق برآن است که با بررسی روشها و رویکردهای مختلف ارتباط بین تدوین و اجرای استراتژی ها با مدیریت پروژهها و مشکلات موجود در این ارتباط که اغلب ناشی از ضعف فرآیندی است را معین و چارچوبی کاربردی جهت همسویی پروژهها با استراتژی های سازمانی ارائه و یا حداقل یکی از روشهای موجود را توسعه و بهبود دهد. این تحقیق در گروه تحقیقات کاربردی و روش آن توصیفی پیمایشی و میدانی میباشد و از روش کتابخانه ای و پیمایشی جهت گرد آوری اطلاعات استفاده شده، ابزار جمع آوری اطلاعات در این تحقیق پرسشنامه پس از انجام روایی و پایایی می باشد.
برای تحلیل آماری دادههای حاضر، از فنون آمار توصیفی - تنظیم جداول و نمودارهای توصیفی - و استنباطی - آزمون T تک نمونه ای و آزمون فریدمن - استفاده شده است.در این راستا، ضمن بررسی فرآیند مدیریت استراتژیک در سازمان، اقدامات لازم برای اجرای استراتژی ها، مدلهای موجود برای مدیریت پروژهها و مدیریت استراتژیک پروژهها، معیارها و عوامل موثر در سنجش میزان همسویی پروژهها با استراتژیهای سازمان، ضرورت و اهمیت همسویی استراتژیک در اجرای استراتژیهای سازمانی تبیین شده است. سپس با عنایت به دستاوردهای حاصل از آن، نسبت به ارائه ی چارچوب همسویی پروژهها و توسعه و بهبود مدلهای موجود با استراتژیهای تدوین شده سازمان اقدام گردیده است. در یک شرکت پروژه محور مورد بررسی قرار گرفته است.
-1 مقدمه
سازمانها برای رشد و بقای خود نیاز به رقابت متوازن در محیط رقابتی بازار دارند لذا انتخاب و جذب پروژهها بر مبنای سود پیش بینیشده و مورد انتظار واهداف بلند مدت تعریف خواهد شد. از طرفی الزاماً سود مالی اولویت اصلی زمانی و کاری سازمان نخواهد بود چرا که اجرای یک پروژه استراتژیک حتی اگر با زیان مالی همراه باشد میتواند زمینه ورود سازمان به بازارهای ملی و بین المللی را در آن حوزه تخصصی فراهم کند. از این رو انتخاب و مدیریت پروژههای صحیح و ترکیب درستی از آنها در سبد پروژهها، به عنوان یکی از مهمترین فعالیتهای سازمان برای اطمینان از دستیابی به استراتژیهای تدوین شده شرکت با رعایت محدودیت منابع و تواناییهای سازمان، در نظر گرفته میشود.
-2 بیان مسأله
امروزه برنامه ریزی استراتژیک و مدیریت پروژه مناسب و قوی جزئی از مزیت رقابتی سازمان ها محسوب میشود. سازمانهای توسعه یافته و پیشرفته نه تنها در هردوی این حوزه ها به خوبی رشد و توسعه یافتهاند بلکه ارتباط بین آنها را که لازم و ملزوم هم هستند را نیز به خوبی تعریف و اجرا نمودهاند، چرا که برنامهریزی استراتژیک به اهداف سازمان نگاه میکند و مدیریت پروژه به اجرا و عملیاتی کردن آن توجه دارد.
در صورتی که این دو با هم همراستا و هماهنگ نباشند، عملکرد سازمان اثر بخشی لازم را نداشته و با سیستمی ناکارآمد مواجه خواهیم شد. در انواع سه گانه سازمان ها شامل سازمانهای پروژه محور، عملیات محور و هیبرید، برنامهریزی استراتژیک با هدف تعیین نقشه اهداف سازمانی جهت شناسایی، اولویت بندی، انتخاب و بالانس کردن پروژهها در راستای اهداف استراتژیک صورت میگیرد.
برای ایجاد همسویی باید پروژه را در راستای استراتژیهای سازمان تعریف، جذب، اجرا، کنترل، نظارت و ارزیابی کنیم، در واقع باید بین اهداف و منابع تخصیص یافته به پروژه با استراتژیهای سازمان ایجاد همسویی کنیم. طبق نظر فرد دیوید منابع سازمان در چهار قالب مالی، انسانی، تجهیزات و ماشین آلات، مواد و مصالح تعریف خواهد شد لذا برنامهریزی، تخصیص و کنترل آن باید بر مبنای استراتژیهای سازمان صورت پذیرد.
انتخاب و به کارگیری ماشین آلات و همینطور مواد و مصالح مورد نیاز پروژه باید بر اساس استراتژیهای تعریف شده در سطح سازمان باشد. بنابراین همسویی مدیریت پروژهها با استراتژیهای سازمان به عنوان یک مسأله مهم و اساسی و یک ضرورت در کارکرد مطلوب و موفق، و بقاء سازمانها مطرح میباشد. از اینرو تمرکز و جهتگیری مطالعات و تحقیقات در این سازمانها با هدف ارائه راهکاری مناسب برای ارتباطی کاربردی بین حوزه کلان برنامهریزی استراتژیک در سطح سازمان و حوزه محدود مدیریت پروژه در سطح اجرا قرار میگیرد. از این رو محقق در پی پاسخ به این سوال است که، چگونه همسویی میان مدیریت پروژه ها و استراتژیهای سازمان را ارزیابی کنیم و این همسویی چه تأثیری در اجرای استراتژی های سازمان دارد؟ بنابراین همسویی مدیریت پروژه ها با استراتژیهای سازمان به عنوان یک مسأله مهم و اساسی و یک ضرورت در کارکرد مطلوب و موفق، و بقاء سازمانها مطرح میباشد.
-3 الگوی انتخابی
جهت تدوین چارچوب پیشنهادی از میان مدلهای مورد بررسی دو مدل ارائه شده از سوی شنهار و سریوانابون را با توجه به همسویی و تطابق مناسبی که با موضوع پژوهش ما داشت انتخاب کردیم.
1-3 مدل شنهار
شنهار - 2007 - 1 با بیان اینکه بسیاری از پروژه انتظارات مدیریتی و خواستههای مشتریان خود را ارضاء نمیکنند و تجاوز از زمان و بودجه پیشبینیشده تقریباً مسألهای رایج در پروژه هاست، مشکل اصلی این امر را بد فهمیدن مفهوم پروژه میداند. به اعتقاد او مدیریت پروژه یک فعالیت پیچیده و یک پدیده ریسکی برای سازمان است که با فعالیتهای وظیفهای یا عملیات تکراری متفاوت است. هر پروژهای منحصر به فرد است و هیچ دو پروژه ای شبیه به هم نیستند، هر چند بیشتر سازمانها با تمامی پروژه های خود به یک شکل رفتار میکنند و به مدیریت پروژه با یک نگاه بسیار محدود می نگرند.
علاوه بر این میزان آموختههای یک پروژه که به پروژههای دیگر منتقل میشود بسیار ناچیز است و یه جای اینکه تصویر بزرگی از مدیریت پروژهها ارائه شود، فقط در حد یادگیری نحوه کاربرد ابزارها و تکنیک هاست، در حالیکه تحقیقات نشان دادهاند که هیچگاه ابزارها مشکل پروژهها نبودهاند و پروژههای بسیار نادری یافت میشوند که به خاطر نا آشنایی مدیر پروژه با نحوه استفاده از نرم افزارهای پروژه شکست خورده باشند. سپس مدل UCP را به عنوان مدلی برای طبقه بندی پروژهها براساس عدم اطمینان، پیچیدگی و آهنگ حرکت معرفی میکند و چارچوبی را برای مدیریت استراتژیک پروژه پیشنهاد می نماید که شامل سه مفهوم اساسی سبک - Style - ، انطباق - Adaptation - و یادگیری - Learning - است که هر کدام میتواند در سطح شرکت، پروژه و افراد مورد توجه قرار گیرد.