بخشی از مقاله

چگیده

درمباحث حکمت عملی و در کتب اخلاق گاه به آموزه ها و تعالیمی پیرامون زنان برمی خوریم که طی ان نویسنده در خصوص نحوه معاشرت و برخورد با زنان توصیه و دستورالعملهایی ارائه کرده ویا روان شناسی و تحلیل طبیعت و سرشت زنان را مورد توجه قرار داده و ویژگیها و خصوصیاتشان را بیان نموده است .ابوحامد محمد غزالی اندیشمند بزرگ قرن پنجم در سه اثر اخلاقی خود: احیاءالعلوم،کیمیاي سعادت و نصیحه الملوك به بحث زنان پرداخته و در لابه لاي نوشته هاي خود،تعابیر و مضامین ناشایستی را به کار برده که به نظر میرسد مناسب جا گرفتن در کتاب اخلاق نیست. همچنین با توجه به این مضامین به نظر میرسد وي نتوانسته در این بخش در جایگاه یک معلم اخلاق قرار گیرد و در جهت ارتقا شان و کرامت انسانی گام بردارد .این مقاله با سعی در تبیین فضاي اخلاقی حاکم بر بحث زنان در این سه اثر غزالی ،می کوشد ناهماهنگی موجود میان محتواي کتاب با مدعاي آن یعنی تعلیم اخلاق را اشکار کند واز این رهگذر خواننده را متوجه پارادوکس اخلاقی این متون بنماید.

وازگان کلیدي:غزالی، زنان ،احیاالعلوم ، کیمیاي سعادت،نصیحه الملوك

مقدمه

غزالی فیلسوفی مشایی و فقیه و متکلمی اشعري است که پس از چندي، در اثر تحول روحی، زهد و عرفان را بر فلسفه و استدلال و فقه و قضا ترجیح داد و به تدریس و تألیف در حوزه اخلاق و عرفان پرداخت. او در احیاءالعلوم و کیمیاي سعادت و نصیحه الملوك دیدگاههاي خود در مورداداب واخلاق رفتاربازنان را بیان کرده است و ما با تحلیل و نقد آن، قضاوتهاوتوصیه هاي اخلاقی وي در مورد زنان، همچنین حقوق و قدر و منزلتی که براي زن قائل شده را ارزیابی می کنیم. از وراي این ارزیابی می توان روشن کرد که غزالی در این حوزه در مقام یک فیلسوف اظهار نظر کرده یا متکلم یا فقیه یا عالم اخلاق یا صوفی و زاهد و یا فارغ از همه جنبه هاي علمی و عناین فوق، بیشتر در مقام یک »مرد« و متأثر از فرهنگ مرسوم جامعه در خصوص زنان.

-1 رفتار با دختران

بی شک پایه هاي تربیت علمی – اخلاقی هر فرد در کودکی او بنا می شود و افعال و رفتار ي که از جوان یا بزرگسال سر می زند ریشه در آموزشهاي ایام طفولیت دارد، غزالی در چند اثر خود، به آداب تعلیم و تربیت کودك پرداخته و سعی کرده افراد لایقی براي آینده بپروراند.او نخستین زمینه هاي تربیت را در دایه کودك و شیر او می بیند و معتقد است کسی که طفل را شیر می دهد باید نیکو خو و صالح و حلال خوار باشد زیرا گوشت و پوست کودك از شیر می روید و طبع و خوي وي مناسب شیري است که می خورد و اثرات این طبع است که، پس از بلوغ در اخلاق و رفتار او ظاهر می شود. - غزالی، 1371، ج2، ص 445 و ج1، ص - 247

شیر مادر بستر و زمینه ساز اخلاق و ملکات آتی هر فرد است و این سخن، مقبول غزالی و جمع کثیري از صاحب نظران علوم مختلف است. این اثرپذیري قطعا هم در فضایل است و هم در رذایل، ولی غزالی در عبارات این بخش اشاره اي به نقش مادر یا دایه و شیر او در کسب فضایل نمی کند و ققط سرایت خوي ناپسند از او را متذکر می شود، در بخشهاي دیگر نیز هیچ یک از رفتارهاي شایسته افراد را منتسب به مادر و دایه نمی کند و نیز جایی نمی نویسد که چون خوي از شیر سرایت می کند باید به تعلیم و تربیت دختران همتی مضاعف کرد تا هم خود، افرادي شایسته باشند و هم بتوانند در آینده، زمینه ساز تربیت زنان و مردان شایسته قرار گیرند.

غزالی سپس آداب غذا خوردن، لباس پوشیدن، بازي کردن، دوستی ، سخن گفتن و معاشرت با دیگران را تعلیم میدهد. او در متن خود همه جا لفظ »کودك« را به کار می برد که ظاهرا باید هم شامل دختر باشد و هم پسر. اما در میان گفتارش گاه و بیگاه عباراتی می آورد که روشن می شود اساسا موضوع بحث او در تعلیم کودکان، فقط پسران هستند و دختران جایی در چنین آموزشهایی ندارند. یکی از این عبارتها آنجاست که درباره لباس مناسب سخن می گوید: »و جامه سپید اندر چشم وي - کودك - بیاراید و جامه ابریشمین و رنگین را نکوهیده دارد و گوید این کار زنان باشد و رعنایان، و خویشتن آراستن کار مخنثان بود نه کار مردان.« - همان، ج2، ص - 445

در جاي دیگر خطاب به پدر می نویسد: »چون معلم وي را بزند بگوید تافریاد و جزع نکند و شفیع نه انگیزاند و صبر کند و گوید کار مردان این باشد و بانگ داشتن کار زنان و پرستاران باشد.« - همان، ص - 446 در جاي دیگر هشدار می دهد که کودك هنگام آموزش در مدرسه باید فقط قرآن بیاموزد یا به اخبار و سیرت پارسایان و صحابه و سلف بپردازد و از آموختن و مشغول شدن به شعر اجتناب نماید چرا که در آن حدیث عشق زنان و بیان اوصاف ایشان می آید و اگر ادیبی بگوید آموختن شعر، باعث لطافت طبع کودك می گردد شیطان است نه ادیب، زیرا از طریق شعر - به دلیل ارتباط محتواي آن با زنان - تخم فساد در دل کودك کاشته می شود. - همان، ص - 445

این برخورد سلبی و حذفی با تربیت و تعلیم دختران، با اَشکالی کم و بیش مشابه،در فرهنگ ما نظایر دیگري هم دارد مثلا در اخلاق ناصريِ خواجه نصیر طوسی، در بحث »سیاست و تدبیر اولاد« گرچه همه جا از واژه»فرزند و کودك« استفاده می شود و تعالیم و دستوراتی داده می شود که براي پسر و دختر هر دو، نافع و ضروري است اما، طرف خطاب واقعی خواجه طوسی فقط فرزندان پسر است. - - 1 وي پس از پرداختن به آداب و احکام تعلیم و تربیت از ابتدا تا سن ازدواج، و پس از توجه دادن به همه ظرایف و دقایق روحی و جسمی فرزند در این مسیر، در پایان مبحث عباراتی می آورد که روشن می کند این دستورالعملها در خصوص دختران و براي ایشان نیست و صراحتا محدوده و میزان تعالیم دختران را مشخص می کند: ...» این است سیاست فرزندان، و در دختران هم بر این نمط آنچه موافق و لایق ایشان بود استعمال باید کرد و ایشان را در ملازمت خانه و حجاب و وقار و عفت و دیگر خصالی که در باب زنان برشمردیم ] باید[ تربیت فرمود و از خواندن و نوشتن منع کرد و هنرهایی که از زنان محمود بود بیاموخت و چون به حد بلاغت رسند با کفوي باید مواصلت ساخت.« - طوسی، 1360، ص - 230-29

نمونه دیگر این تفکر، عنصرالمعالی نویسنده معاصر غزالی است که در قابوسنامه نه تنها در تعلیم و تربیت دختران، بلکه در اصل وجود ایشان هم بناي تبعیض هاي ناروا و توصیفات ناشایست را می گذارد، آنجا که می نویسد: »اگر پسرت آید جاي شادي خواهد بود. باید بر او نام نیکو بنهی ... اما اگر تو را دختر باشد باید بکوشی تا او را زود به شوهر دهی... او را در گردن کسی بند تا از غم برهی...؛ دختر اسیر پدر و مادر است زیرا که موجودي بیچاره بود و حال آنکه پسر می تواند از راه شغل و پیشهاي که می داند زندگی کند.« - عنصرالمعالی، 1343، ص 77-74 و دوفوشه کور،1377،ص - 255غزالی با بخش اخیر سخن عنصرالمعالی مخالف است. در کیمیاي سعادت می نویسد: ...» و باید که به سبب دختر کراهت ننماید و به پسر شادي بسیار نکند که نداند که بهی در کدام است؛ و دختر مبارکتر بود و ثواب در وي بیشتر بود « - غزالی، 1371،ج2، ص - 145

اما متأسفانه علیرغم مخالفت در این بخش، در بخش علم آموختن به دختران، اتفاق نظر نامبارکی در نوشته این سه نمونه از مردان اندیشمند مسلمان می بینیم. صاحب قابوسنامه که در مورد تعالیم پسران بسیار گشاده دست و روشن بین است درمورددختران معتقد است که: »دختر را فقط تا آن حد باید به معلم سپرد که احکام شریعت و فرایض بیاموزد ولیکن ]به هیچ وجه[ دبیري میاموز که آفت بزرگ باشد« - عنصرالمعالی،1343، ص - 76خواجه طوسی نیز چنان که آوردیم، تصریح می کند که باید دختران را از خواندن و نوشتن منع نمود و غزالی – گرچه مستقیما دستوري در این مورد نمی آورد – اما در نصیحه الملوك بدون هیچ نقد

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید