بخشی از مقاله

چکیده

بلوچستان پیوسته جزئی مهم از جغرافیای تاریخی ایرانزمین محسوب شده و تا دوره قاجار که بخش وسیعی از آن جدا گردید، جزو مهمترین ایالتهای مرزی کشور بوده است. این ایالت گذرگاه ارتباط با اقیانوس هند و سرزمینهای پیرامون آن بوده و از لحاظ سیاسی حاکمان محلی زیر نظر پادشاهان ایران آن را اداره میکردهاند. پس از قتل نادرشاه این ناحیه نیز دست به دست گردیده و سرانجام پادشاهاناجارق کوشیدند حاکمیّتشان را بر آن برقرار سازند.

پژوهشگر میکوشد پاسخ مناسبی برای این پرسش بیابد که آیا سه پادشاه نخستین قاجار توانستندحاکمیّت دولت مرکزی را در بلوچستان تثبیت کنند؟ سؤال دیگر این که چه کسانی در صحنه سیاسی این ایالت تا پایان دوره محمدشاه نقشآفرینی کردند؟

چنین فرض میشود کشمکشهای محلی پردامنه در بلوچستان،فرصت تثبیت حاکمیّت ایران بر این ناحیه را پس از فروپاشی دولت صفوی و افشاری نداد و دولت انگلستان نیز که همزمان با روی کار آمدن قاجارها سلطه خویش را بر هند گسترده بود، کوشید از این نابسامانی سیاسی در جهت مطامع استعماریش استفاده کند.

این تحقیق با »مطالعه روندی3« و استفاده از مندرجات سفرنامهها، خاطرات و سایر منابع دست اول به »توصیف تاریخی4«تحوّلات سیاسی بلوچستان در یک دوره حساس تاریخی میپردازد.

نتایج این بررسی نشان میدهد: بلوچستان در آغاز دوره قاجار کانون ناآرامیهای فراوانی گردید که سرانجام نیز دولت انگلستان با توسل به فرقهتراشی کوشید بر نابسامانی آن بیفزاید. دولتمردان قاجار هم تا پایان سلطنت محمدشاه نتوانستند حاکمیت ایران را بر این نواحی به طور کامل برقرار سازند.

مقدمه

بلوچستان بر کرانه دریای پارس و اقیانوس هند در جنوب شرقی فلات ایران قرار دارد. این سرزمین از دیرباز جزئی مهم از جغرافیای تاریخی ایران بوده و ایرانیان در درازای تاریخ در آن سکونت گزیدهاند. بوچستان در مجموع سرزمینی گرم و خشک محسوب میشود؛ لیکن درون آن دشتها و دره های حاصلخیزی مانند »بمپور«، »خاش«، »سرباز« یا واحههای دیگری وجود دارند که امکان کشاورزی و باغداری و پرورش احشام در آن وجود دارد. از طرفی به دلیل همجواری با اقیانوس هند از لحاظ بازرگانی نیز دارای اهمیّت میباشد. امروزه منطقهای که از بلوچستان برای ایران باقیمانده، مساحتی است که از طول 25 تا 33 درجه شمالی و عرض 58 تا 70 درجه طول شرقی گسترده شده است.

این مقاله ضمن مرور برخی از رویدادهای سیاسی پیش از روی کار آمدن قاجارها، در صدد است تا مهمترین جریانات سیاسی زمان سلطنت آقامحمدخان تا دوران محمدشاه در این ایالت را بازشناسی کرده و نقش دولت انگلستان در آشوبهای محلی بلوچستان را مورد تحلیل قرار دهد.

اوضاع سیاسی بلوچستان پیش از دوره قاجار

از لحاظ سیاسی بلوچستان پس از تسلط مسلمانان بر ایران جزو ایالت کرمان بود؛ لیکن رؤسای مکران در دوره تیموریان سر از حکومت کرمان برتافتند و بلوچستان را به طور مستقل اداره می کردند. دراین دوره هر بخش از بلوچستان در دست یکی از رؤسا و سرداران بلوچ قرار گرفت. این روند تا عصر صفویان ادامه یافت. شاه اسماعیل کرمان را در 905 ق.1499/م. تصرف کرد؛ اما او و جانشینانش به تسخیر بلوچستان نپرداختند تا سرانجام شاه عباس به سلطنت رسید. وی به گنجعلیخان حاکم کرمان دستور داد حاکمیت ایران را بر این منطقه تثبیت کند و به این ترتیب بلوچستان تابع ایالت کرمان گردید.

پس از فروپاشی حکومت صفوی بار دیگر این منطقه از اطاعت ایران سرپیچید؛ لیکن هنگامی که نادر شاه در 1152ق.1380/م. نواحی سند را تصرف کرد و بلوچستان را ضمیمه حکومت کرمان قرار داد و اداره آن را به »امیر محبت« سپرد و وی را به خانی ملقب و به عنوان حاکم بلوچستان به »قصرقند« فرستاد. قتل نادر شیرازه نظمی را که بر سراسر ایران گسترانیده شده بود، از هم گسست و هر یک از سردارانش در گوشهای ادعای پادشاهی کردند. کریم خان زند نیز با وجود تصرف بیشتر نواحی ایران، نتوانست قلمرو حکومتش را از »نرماشیر« فراتر بگستراند. نصیرخان نیز که پس از امیر محبت در بلوچستان به حکومت رسید، نخست برتری احمدشاه درّانی را پذیرفت؛ لیکن در عمل با استقلال کامل در بلوچستان حکم میراند

نصیرخان به تدریج حوزه اقتدارش را از شرق بلوچستان تا »بمپور« گسترش داد - سایکس،. - 140 :1363 دیگر امرای بلوچستان نیز تا جایی که قدرت نظامیشان اجازه می داد، قسمتهایی را تصرف کردند. اینان گاهی هدایایی را به نشانه دوستی و اتحاد برای نصیرخان می فرستادند و او نیز به نوبه خود گاهی به امیر کابل ابراز اطاعت میکرد

در بلوچستان »ملک«ها از طوایف مهم بودند. این طبقه از زمانی که اعراب بر »مکران« دست یافتند، بر »بمپور« حکومت داشتند. ملکها در دوره اقتدارشان بر تمام مکران نفوذ یافتند. از این طایفه »ملک دینار« موفق شد بر کرمان و مکران فرمانروایی کند. سرانجام »چاکرخان« در سال 1188ق.1774/م. با خیانت طایفه »نارویی« که از خدمتگزاران ملکها و محافظ قلعه بمپور بودند، بر »ملک حسین« حاکم بمپور شبیخون زدند و وی را به قتل رساندند. آنان با تصاحب اموال و املاک ملک حسین دم از استقلال زدند. بدین ترتیب در آغاز شکلگیری سلطنت قاجار، بلوچستان در اختیار سران مختلفی از طوایف گوناگون قرار داشت

تحوّلات بلوچستان در دوره آقامحمدخان و فتحعلیشاه قاجار

در آغاز سلسله قاجار »ناصرخان اول« در بلوچستان به استقلال فرمان میراند - سایکس،. - 422 :1368 پس از فتح کرمان توسط »جانمحمدخان« در سال 1208ق.1794/م. قلعههای بم و نرماشیر نیز تا حدود بلوچستان به تصرف قاجارها درآمد

آقا محمدخان پس از تسخیر کرمان دستور قتل عام مردم را صادر کرد و سپس اداره این شهر را به »آقا تقی« و یکی دو نفر از خوانین محلی سپرد

خان قاجار پس از تصرف کرمان و بم - 1208ق. - فرصت گسترش نفوذ بیشتر بر بلوچستان را نیافت و بار دیگر برای مقابله با شورش »ارایکلی خان« و سرکوب قوای روس، به مناطق قفقاز بازگشت. بدین سبب ادعای برخی از مورخین رسمی قاجار که اظهار می دارند وی قلمروش را بر بلوچستان گسترش داد ، درست نیست و او نتوانست حاکمیت ایران بر بلوچستان را تثبیت کند.

فتحعلیشاه نیز در ابتدای سلطنتش به دلیل شورشهای نواحی مختلف ایران، بلوچستان را به حال خود رها کرد و خوانین این منطقه با استقلال به حکومتشان ادامه دادند. در این دوره فرزندان »نصیرخان« نیز نتوانستند نفوذشان را بر سراسر بلوچستان حفظ کنند. فتحعلیشاه در سال 1216ق.1801/م. اداره کرمان و بلوچستان را به »ابراهیمخان ظهیرالدوله« داد. وی تا هنگام فوت - 1240ق.1825/م. - حکومت این نواحی را بر عهده داشت. یکی از مورخان قاجاری در خصوص دلیل گماشتن »ظهیرالدوله« به حکومت کرمان مینویسد: »چون حسنخان پسر تقی خان یزدی حاکم کرمان بود و در آن حکومت استقلالی نداشت و افاغنه سیستانی به واسطه قرب جوار از بم و نرماشیر تصرف و تطاولی در بلوکات کرمان همی کردند لهذا حسینقلیخان عزالدین دولو به احضار حسن خان مأمور و نواب امیرزاده ابراهیمخان بن مهدیقلی خان بنیعم و داماد خاقان کامکار به ریاست کرمان و مضافات آن مفتخر و مأمور گردید

ابراهیمخان به صورت متوالی برای به انقیاد در آوردن خوانین سرکش و سرداران بلوچ به این نواحی لشکرکشید و بخشهایی از بلوچستان را تسخیر کرد

هرچند به نظر نمیرسد نفوذ وی از حدود نرماشیر و حوالی بمپور فراتر رفته باشد؛ زیرا در سال 1225ق.1810/م. »مهرابخان فهرجی« از طایفه نارویی علیه بازماندگان نصیرخان شورش کرد و از »دزدک« تا »بزمان« را زیر سلطه درآورد. در این سال وی با پاتینجر1 انگلیسی که مشغول شناسایی حدود بلوچستان بود نیز ملاقات کرد

مهرابخان دارای اصل و نسب درستی نبود؛ اما پس از ازدواج با دختر سعیدخان از بزرگان بمپور، نفوذش را به اطراف بمپور گسترش داد. وی در ملاقات با پاتینجر آشکارا بی اعتناییاش به دولت ایران را اعلام کرد و مدعی شد، سال قبل نیز سه ماه »لارستان« و نواحی اطراف آن را در تصرف داشته است

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید