بخشی از مقاله

چکیده

بررسی جایگاه ژئوپلوتیکی و استراتژیکی سیستان و بلوچستان در دوره قاجار، از مسائل مهم تاریخ معاصر ایران محسوب می شود. سیستان و بلوچستان به دلیل قرار گرفتن در موقعیت راهبردی و ترانزیتی از اهمیت فراوانی برخوردار بود که 1100 کیلومتر مرز خشکی با پاکستان و افغانستان و 300 کیلومتر مرز آبی با دریای عمان دارد. تحوالتی که در قاره اروپا رخ داد، موجب کشیده شدن میدان رقابت کشورهای اروپایی به دیگر قاره ها به خصوص آسیا شد. یکی از سرزمین هایی که اهمیت بسیاری برای کشورهای اروپایی داشت، هندوستان بود. در زمان قاجاریه به دلیل ضعف سیاسی دولت، بخش بزرگی از سیستان و بلوچستان تجزیه شد و بیگانگان پس از عهدنامه ترکمانچای در سال 1243ه.ق. - 1828 =م. - سیاست «رخنه» و «پیشروی» را به سرعت در پیش گرفتند.

در جریان رقابت اروپایی ها برای تسلط بر هندوستان، سرزمین های مجاور آن به عنوان معابر دسترسی به آن سرزمین اهمیت خاصی یافتند، که یکی از این نواحی سیستان و بلوچستان بود. انگلیسی ها با کوتاه کردن دست دیگر رقبایش در هندوستان تصمیم گرفت برای امنیت بخشیدن به سر حدات آن، منطقه حایلی را در مرزهای شمال غربی تشکیل دهند و از این زمان سیاست های خود را در سیستان و بلوچستان در شرق ایران آغاز کرد.مقاله حاضر کوششی است برای پاسخ به این سؤال: "جایگاه ژئوپلوتیکی و موقعیت استراتژیکی سیستان و بلوچستان چه تأثیراتی بر سیاست های انگلیس در مناسباتش با دولت قاجاریه داشته است؟" به نظر میرسد "موقعیت ژئوپلوتیکی و استراتژیکی سیستان و بلوچستان که یکی از معابر ورود به هندوستان بود سبب شد تا انگلیسی ها در این نواحی نفوذ کنند و بخشی از بلوچستان را به خاک پاکستان فعلی ضمیمه کنند" این پژوهش به روش توصیفی – تحلیلی و بر اساس تجزیه و تحلیل اطالعات موجود در منابع اصلی در صدد تبیین موضوع میباشد.

واژگان کلیدی:ژئوپلوتیک، استراژیک، سیستان و بلوچستان، قاجار، انگلیس

مقدمه:

سیستان و بلوچستان که در جلگۀ ای پست و همواری در منتهی الیه مرز شرقی ایران قرار دارد از گذشته های بسیار دور، مهد تمدنی اصیل و فرهنگی غنی بوده و تا امروز آثار بزرگ و با فر و شکوهی پدید آورده است. از دهۀ سوم سدۀ هجدهم سیل نظامیان ارشد وابسطه به فراماسونری به آسیا، آفریقا و آمریکا سرازیر شد و زمینه های کسب سیادت امپراطوری بریتانیا را در کشور های این سه قاره فراهم نمود. نظامیان پرورده سازمان جاسوسی فراماسونری نظیر جی. پی. تیت و ... که از کشور مادر؛ یعنی انگلستان، از سدۀ نوزدهم به سرزمین ما پا نهاده و به انواع حیل و زیر پوشش های نمایندۀ دولت بریتانیا... بر کشور ما مستولی و موجب فرو دستی و تیره روزی آن شدند.

بررسی جایگاه ژئوپلوتیکی و استراتژیکی سیستان و بلوچستان در دوره قاجار، از مسائل مهم تاریخ معاصر ایران محسوب می شود. سیستان و بلوچستان به دلیل قرار گرفتن در موقعیت راهبردی و ترانزیتی از اهمیت فراوانی برخوردار بود که 1100 کیلومتر مرز خشکی با پاکستان و افغانستان و 300 کیلومتر مرز آبی با دریای عمان دارد. تحوالتی که در قاره اروپا رخ داد، موجب کشیده شدن میدان رقابت کشورهای اروپایی به دیگر قاره ها به خصوص آسیا شد. یکی از سرزمین هایی که اهمیت بسیاری برای کشورهای اروپایی داشت، هندوستان بود. در زمان قاجاریه به دلیل ضعف سیاسی دولت، بخش بزرگی از سیستان و بلوچستان تجزیه شد و بیگانگان پس از عهدنامه ترکمانچای در سال 1243ه.ق. - 1828 =م. - سیاست «رخنه» و «پیشروی» را به سرعت در پیش گرفتند.

در جریان رقابت اروپایی ها برای تسلط بر هندوستان، سرزمین های مجاور آن به عنوان معابر دسترسی به آن سرزمین اهمیت خاصی یافتند، که یکی از این نواحی سیستان و بلوچستان بود. انگلیسی ها با کوتاه کردن دست دیگر رقبایش در هندوستان تصمیم گرفت برای امنیت بخشیدن به سر حدات آن، منطقه حایلی را در مرزهای شمال غربی تشکیل دهند و از این زمان سیاست های خود را در سیستان و بلوچستان در شرق ایران آغاز کرد. از این رو انگلیس به دنبال تسلط بر نواحی شرقی ایران بود تا بتواند نیروهای خودی را در آنجا مستقر سازد و در برابر حمالت فرانسه و روسیه بایستد. انگلیسی ها برای سد کردن هجوم فرانسه و روسیه به هندوستان، به افغانستان لشکر کشی کردند و نفوذ خود را را از طریق دو دستگی و ایجاد تفرقه بین بلوچ ها گسترش دادند.

در سال 1859م.، انگلیس برای برقرار کردن رابطه مخابراتی مستقیم هند و اروپا یک رشته سیم بین اسکندریه و خلیج فارس دایر کرد. بنابراین دولت انگلیس گلداسمیت را به منظور انجام تحقیقاتی به در زمینه چگونگی امتداد این خط تلگراف در طول صحرای مکران مأمور کرد. در سال 1247 انگلیس قصد تصرف نواحی از سیستان از جمله بلوچستان را کرد. هدف از این پژوهش ؛ بررسی جایگاه و موقعیت استراتژیکی و ژئوپلوتیکی سیستان و بلوچستان در عهد قاجار و اهمیت این منطقه برای استعمارگرانی از جمله انگلیس می باشد. مقاله حاضر کوششی است برای پاسخ دادن به این سوال:"جایگاه ژئوپلوتیکی و موقعیت استراتژیکی سیستان و بلوچستان چه تأثیراتی بر سیاست های انگلیس در مناسباتش با دولت قاجاریه داشته است؟"

فرضیه پیشنهادی که بر اساس آن روند پژوهش را ادامه داد عبارت از:

"موقعیت ژئوپلوتیکی و استراتژیکی سیستان و بلوچستان که یکی از معابر ورود به هندوستان بود سبب شد تا انگلیسی ها در این نواحی نفوذ کنند و بخشی از بلوچستان را به خاک پاکستان فعلی ضمیمه کنند". با توجه به پژوهش های صورت گرفته در زمینه جایگاه ژئوپلوتیکی و استراتژیکی سیستان و بلوچستان در عصر قاجار،؛ این مقاله بر آن است تا ابعاد دیگری را مورد کاوش قرار دهد از جمله کسانی که در این زمینه پژوهش هایی انجام داده اند عبارتند از: ایرج افشار سیستانی در کتاب سیستان نامه، محمدجعفر خرموجی در کتاب حقایق الخبار، هاشم ملکشاهی در مقاله انگلیس و جدایی بلوچستان و ... . تا کنون پژوهشی مستقل با این شکل در ارتباط با موضوع مورد نظر یافت نشده است. این پژوهش به روش توصیفی - تحلیلی و بر اساس تجزیه و تحلیل اطالعات موجود در منابع اصلی در صدد تبیین موضوع میباشد.

جایگاه ژئوپلوتیکی و استراتژیکی سیستان و بلوچستان در در دوره قاجار

سیستان و بلوچستان در شرق و جنوب شرقی ایران واقع است. این استان با حدود 180726 کیلومتر مربع وسعت کمابیش اندازۀ کشور سوریه بزرگی دارد و بیش از 11 درصد وسعت ایران را در بر می گیرد. سیستان شامل زابل و شهرهای اطرافش است و بلوچستان در برگیرنده بقیه شهرها از زاهدان تا چابهار می باشد. در سده ی یازدهم هجری قمری، مرز شرقی سیستان، از کشمیر تا ساحل دریای هند و مرز غربی آن تا کرمان بود و حد شمالی و جنوبی اش را اسفزار افغاستان و سند تشکیل می داد. سیستان از نظر زمین شناسی، دشتی آبرفتی است که در مصب رودخانه ی هیرمند قرار دارد. این دشت در یک فرو افتادگی گرابن واقع شده است. مرز انسانی مشرق و شمال شرقی سیستان را افغان ها، مرز شمال و مغرب را خراسانی ها و مرز جنوبی آن را ایل های بلوچ، تشکیل می دهند.

سرزمین باستانی و کهن سیستان در بستر جغرافیایی خویش از چنان غنای تاریخی ای برخوردار است که هر محقق و پژوهشگر حقیقت بین را به اعجاب واخواهد داشت . اینک باتوجه به تحقیقات و کاوش های باستان شناسی صورت گرفته در منطقه، معلوم گردیده است که این سرزمین کهن درادوار مختلف تاریخی و ما قبل تاریخی یکی از مسلم ترین محوطه های تمدنی در عهد باستان بوده است - توژی، :1367 سال پنجم، شماره . - 2 این خطه از میهن اسالمی مان در دوران اوج شکوه و عظمت خویش بسیار وسیع تر و گسترده تر از محدودۀ جغرافیایی ای بوده است که هم اینک به نام سیستان در شرق ایران می شناسیم.

چنانکه در دورۀ باستان و اوایل دورۀ اسالمی حدود آن از شمال به اسفزار و بامیان، از شرق به کابل و درۀ سند، از جنوب به کویته، قندایل و قصدار و باالخره از غرب و جنوب غرب به کرمان و مکران منتهی می شده است - آذرنیوشه، . - 193 :1366اینک علیرغم اوج وحضیض هایی که متأثر از شرایط طبیعی همچون خشکسالی و سیالب های ممتد، جابجایی مسیر رودخانۀ هیرمند دردلتا، بادهای 120 روزه و جابجایی ماسه های روان درسطح منطقه با مسدود نمودن انهار و تخریب زمین های زراعی و اماکن مسکونی، گرما و تبخیر زیاد و … و شرایط انسانی و اقتصادی چون هجوم قبایل و اقوام بیگانه وجنگ و ویرانی های ناشی از آن، تحوالت سیاسی و تغییرات نظام حکومتی، تحوالت فرهنگی، اجتماعی و … در دوره های مختلف دراین منطقه بوقوع پیوسته است.

 امروزه نیزکماکان این سرزمین موقعیت ژئوپولیتیک و ژئواستراتژیک خویش راحفظ نموده است و با بهره گیری مطلوب از سابقۀ درخشان تاریخی و جایگاه ویژه جغرافیایی آن، می توان مجددا عظمت و مجد را به این منطقه از میهنمان بازگرداند و از این رهگذر می توان ضمن توسعۀ منطقه ای سیستان به تحکیم پیوندهای فرهنگی و سیاسی و اجتماعی حوزۀ هند و ایرانی در افغانستان، پاکستان، هندوستان، ازبکستان، تاجیکستا ن، ترکمنستان و غیره با ایران پرداخت و بیش از پیش بدان عمق بخشید.سیستان درطول حیات سیاسی، اقتصادی خویش در شرق ایران زمین، دارای جایگاه و موقعیت ژئواستراتژیک منحصر به فردی بوده است . زیرا چنانکه گذشت در ادوار کهن عالوه بر موقعیت تمدنی و گذرگاهی شهرسوخته

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید