بخشی از مقاله
چکیده
پژوهش حاضر درصدد است به منظور رسیدن به آموزش مؤثرتر، یعنی افزایش کیفیت و کمیت یادگیري و نیز با توجه به تیبان بودن قرآن کریم در همه امور - نحل - 44/، از داده هاي وحیانی براي افزایش کیفیت آموزش و یاددهی بهره گیرد. به همین دلیل پس از تببین و واکاوي الگوي حل مسئله - یکی از بهترین الگوهاي تدریس از نظر اندیشمندان تربیتی - به دینی سازي آن در میان آموزه هاي قرآن کریم پرداخته تا ضمن اصلاح یافته هاي بشري به تقویت و غنی سازي آن نیز کمک نماید.
یافته هاي پژوهش حاکی از آن است که بهره گیري از یافته هاي بشري در کنار آموزه هاي وحیانی قرآن کریم می تواند در برنامه ریزي آموزش و نیل به اهداف آموزش کمک بسیار مؤثري نماید. همچنین بشر را در بعد معرفتی به تکامل خویش رهنمون سازد.
واژه هاي کلیدي : تکنولوژي هاي نوین آموزشی، معلم، شاگرد، قرآن، الگوي حل مسئله
مقدمه
امروزه بعنوان یک تئوري محکم و مورد توافق اغلب صاحب نظران رشته تعلیم و تربیت، شیوه ارائه و تدریس، در فن تعلیم و تربیت، امري بسیار مهم، حیاتی و تعیین کننده است بگونه اي که پیشرفته ترین فرهنگ ها، کشورهایی هستند که افرادش متفکر و روشمند باشند همچنین در زمان حاضر روشن شده که استفاده از تکنولوژیهاي آموزشی نوین در امر تدریس و عرضه مطالب، تأثیر بسزایی بر توانایی هاي فراگیران در آموزش دارد.
معلمان و مدرسان فرهیخته و موفق، تنها کسانی نیستند که در عرضه مطالب متخصص و برتر باشند بلکه معلمانی هستند که با استفاده از فناوریهاي نوین آموزشی به عرضه مطالب شناختی و اجتماعی مناسب به شاگردان پرداخته و ضمن درگیر نمودن ایشان در امر یادگیري، قدرت تجزیه، تحلیل و استقلال نظر آن ها را افزایش می دهند. از دیگر سو اسلام یکی از رسالت هاي جهانی خویش را ، پاسخگویی به مقتضیات زمان و رفع شبهات روز قرار داده است. به همین دلیل برخی از اندیشمندان اسلامی همچون شهید محمدباقر صدر معتقدند که باید موضوعات مورد نیاز بشر که در دین مطرح گردیده اند، در دنیاي واقع مورد بررسی قرار گرفته تا به غنی سازي اندیشه ها و یافته هاي بشري کمک رسانند.
بدیگر بیان، مفسر یا تحلیل گر، باید در پرتو یافته هاي خویش، با نگاهی پرسش گرایانه و با هدف پاسخ یابی فعال و پویا، روبروي قرآن نشسته و دیدگاه قرآن را از میان مقایسه نص آن با نتایج و یافته هاي بشري دریافت نماید از منظر شهید صدر، نظریه قرآن پیرامون عناوین مختلف اعتقادي، اجتماعی و جهانی با پیشرفت زمان پدید می آید و از طریق مجموعه تجارب یافته شده از علوم روز جامعه، در تبادل اطلاعات با قرآن و محاوره و گفتگوي با آن، نتایجی حاصل می گردد که می توان بوسیله آن ها، نیازها و سؤالات بشر متمدن امروزي را پاسخ داد و بدین ترتیب مفاهیم عمیق قرآن را در بطن جامعه بطور آشکارتري ظاهر نمود.
تنها در این صورت است که رهیافت هاي بشري استفاده بهینه اي دارد و قابلیت آن را دارد که بشر را در بُعد معرفتی به سمت تکامل معنوي خویش سوق داده و در مقابل موانع و عوامل بازدارنده، مصونیت بخشد.از این رهگذر نوشتار حاضر درصدد است با تفحص در یکی از قصص قرآن، در پرتو تحلیل رفتارهاي دو معلم الهی ، یکی از موضوعات مطرح در جامعه یعنی استفاده از الگویی مناسب و مؤثر در تدریس را دنبال نماید و از آنجا بدین سؤال پاسخ دهد که آیا می توان از قرآن کریم بعنوان یکی از تکنولوژي هاي نوین آموزشی بهره برد و با کمک آن برخی از اقتضائات بشر متمدن امروزي را در امر آموزش و تعلیم پاسخ داد؟ یافته هاي بشري تا چه حد بر داده ها وحیانی مطابقت دارد؟
خضر و موسی در فرهنگ قرآن
داستان خضر و موسی در قرآن کریم، در سوره کهف آیات 62 تا 80 نقل شده که بنابرآنچه در روایات و نیز قرآن آمده: زمانیکه خداوند تورات را به حضرت موسی - ع - داد، او بسوى بنی اسرائیل بازگشت و بر بالاى منبر، آنچه را که خداوند به او داده بود به آنها داد. پس در نفسش این مطلب داخل شد که خداوند مخلوقی داناتر از او نیافریده.