بخشی از مقاله

چکیده:

با حمله آمریکا و متحدان آن به افغانستان به بهانه مبارزه با تروریسم در قالب طالبان و القاعده و با بررسی و دقت در روند تحولات در افغانستان طی سالهای حضور این نیروها در این سرزمین هر چند از ابتدا واضح و مبرهن بود که هدف از حمله به افغانستان و اشغال این کشور از سویی حدود 42 کشور چیزی غیر از مبارز ه با تروریسم می باشد اما با اذعان معاون ریئس جمهور امریکا مبنی بر اینکه طالبان دشمن ما نیستند ، به خوبی و بر همگان روشن شد که هدف از اشغال افغانستان نه مبارزه با تروریسم و طالبان است و نه مبارزه با مواد مخدر و سایر جرائم بلکه هدف این کشورها از حضور در افغانستان و حتی عراق منافع اقتصادی و نیز کنترل و تهدید کشورهایی چون ایران ، روسیه و چین بوده است .

اقدامات و اظهاراتی که طی روزهای اخیر ازسوی آمریکا و سایر کشورها چون انگلیس با همراهی برخی کشورهای منطقه در مصالحه با طالبان و ارائه طرحها و پروژه هایی همچون احداث خط لوله تاپی و ناباکو در قالب جاده جدید ابریشم و نیز تلاش برای حذف کشورهایی چون ایران و روسیه از نقشه ترانزیتی و انتقال انرژی در منطقه و نیز پیگیری پروژ ه های ایران هراسی و تلقین آن در میان کشورهای منطقه از جمله افغانستان با بزرگ نمایی و سیاه نمایی اقدامات و سیاستهای کشورمان در قبال مهاجرین، انتقال سوخت به افغانستان و دامن زدن به اختلافات شیعه و سنی در این کشورو محدود نمودن اقدامات اقتصادی و حضور تجاری و سرمایه گذاری کشورمان در کشورهای منطقه بویژه افغانستان از جمله اهدافی است که جبهه کفر به سردمداری آمریکا بدنبال آن می باشد .

آنچه در این گزارش بر آن تمرکز شده و در واقع در این مقاله در پی پاسخ دادن به آن هستیم این است که طرح جاده ابریشم جدید به عنوان یکی از اقدامات و طرحهایی که آمریکا و گروه کشورهای همسوی آن از نظر اقتصادی و ترانزیتی و تجاری در منطقه در حال پیاده کردن و اجرای آن می باشند چه فرصتها و تهدیدهایی را متوجه جمهوری اسلامی ایران می کند. برای پاسخ دادن به این سئول ابتدا می بایست به سئوالات دیگری پاسخ داد از جمله آیا این طرحها فی نفسه تهدیدی برای منافع جمهوری اسلامی ایران خواهند بود. در چه صورتی جمهوری اسلامی ایران می تواند تهدیدهای ناشی ازاجرای این طرحها را به فرصت تبدیل نماید و کشورهای منطقه منجمله جمهوری اسلامی ایران از چه ظرفیتها و پتانسیلهای ترانزیتی برخوردار می باشد و چه اقداماتی را باید در پیش گیرد تا نقش کلیدی خود را حفظ نماید.

فرضیه اصلی این مقاله این است که برخی این طرحها و پروژه ها که در واقع سعی می شود بر کشورهای این منطقه تحمیل شود نه تنها با واقعیتهای موجود سیاسی، اقتصادی و امنیتی منطقه مطابقت ندارد بلکه در عمل نیز با مشکلات و موانع بسیاری روبرو می باشد. نیاز روز افزون به منابع انرژی، ظهور قدرتهای منطقه ای در حد قدرتهای جهانی و راهبرد جدید امریکا برای پر کردن خلا استراتژیک منطقه و مقابله با نقوذ ایران و روسیه وافزایش پیوندهای اقتصادی وتجاری بین اروپا و آسیا و لزوم ایجاد راهها و پلهای مطمئن تجاری و ترانزیتی از انگیره های طرح این موضوع بشمار می روند.

در مباحث ترانزیتی با توجه به موقعیت جغرافیایی و ژئو اکونومیک جمهوری اسلامی ایران، در عمل هیچ مسیری که بتواند بدون استفاده از جغرافیای کشورمان مطلوب و با صرفه باشد وجود نخواهد داشت و در بخش انتقال انرژی نیز علاوه بر مطلوبیت مسیرهای مناسب، سهل و امن کشورمان برای این منظور موضوع منابع تامین انرژی نیز از مسائل جدی طرحها و پروژه های منطقه می باشد که این طرحها و پروژه ها نمی تواند بدون در نظر گرفتن کشورهای ایران و روسیه به عنوان دو کشور اصلی تامین کننده انرژی در منطقه و جهان به موفقیت نائل گردد مشکلی که هم اکنون پروژه های تحمیلی غرب در منطقه با آن روبرو می باشد. پروژه راه ابریشم جدید نیز که کلیه راههای ترانزیتی، خطوط لوله های انتقال انرژی و اطلاعاتی منطقه را شامل می شود غافل از در نظر گرفتن منافع و نیاز به همکاری های منطقه ای از سوی کشورهای آسیای مرکزی و منطقه آسیای غربی در همین چارچوب و بر این مبنا طراحی شده است.

متغیر مستقل در این مقاله توسعه منطقه ای و متغیر های وابسته شامل ترانزیت، موقعیت جغرافیایی و ترانزیتی، همکاری منطقه ای مد نظر قرار گرفته است . در این مقاله ابتدا به طرحهای مربوط به ترانزیت و انتقال انرژی در منطقه پرداخته شده و سپس به اهداف کشورها ی منطقه ای و وفرا منطقه ای اشاره گردیده و در بخش سوم اقدامات کشورهای منطقه و ظرفیتهای بالقوه و بالفعل کشورمان ذکر گردیده و در بخش پایانی و نتیجه گیری پیشنهاداتی برای ایفاد نقش فعال کشورمان به منظور خنثی نمودن تاثیر طرحهای تحمیلی که موقعیت کشورمان را نادیده گرفته با توجه به موقعیت پیش آمده برای گسترش همکاری با روسیه در شرایط کنونی، آورده شده است.

کلید واژه ها : جاده ابریشم- منافع ملی – ترانزیت- کشورهای منطقه- آمریکا – ژئواکونومیک –همکاری منطقه ای

مقدمه:

احیای جاده ابریشم با تعریفی جدید از این نظر که همه کشورهای منطقه که در مسیر این راه قرار دارند با توجه به نقش و اهمیت آنها از مزایای آن برخوردار گردند می تواند اقتصاد کشورهای منطقه اسیای مرکزی بعلاوه افغانستان و همچنین ایران را متحول نماید. در پروژ ه های جدید غربی در منطقه، افغانستان به عنوان محور تمامی فعالیتهای تجارت وحمل و نقل در منطقه انتخاب شده است .یکی از عوامل مهمی که کشورهای غربی را تشویق می کند تا افغانستان به عنوان مرکز ترانزیتی و نقطه ثقل آسیا شود وجود ذخائر عظیم انرزی در آسیای مرکزی است. پروژه خط لوله گاز ترکمنستان معروف به تاپی یکی از پروژ هایی است که احداث آن احیای جاده ابریشم را عملی خواهد ساخت.

همکاریهای منطقه ای افغانستان با کشورهای همسایه و منطقه با چالش های زیادی روبرو است به عنوان مثال یکی از این مشکلات داشتن سهم بیشتر در مناسبات منطقه ای از سوی برخی کشورها ، وجود ناامنی در برخی مناطق و دخالتهای کشورهای فرامنطقه ای برای عدم ایجاد پیوندهای اقتصادی بین کشورهای منطقه می باشد .شکل گیری جاده ابریشم جدید بر اساس منافع و خواست کشورهای غربی بر خلاف ارتباطات تجاری و ترانزیتی که از مدتها قبل فیما بین کشورهای منطقه بر اساس توجیهات اقتصادی و سهولت های دسترسی شکل گرفته بود، در صورت اجرایی شدن تعاملات منطقه ای را دستخوش تغییر خواهد کرد.پس از فروپاشی شوروی دور تازه ای از بازی بزرگ در منطقه براه افتاده است و بازیگران جهانی اعم از منطقه ای و فرامنطقه ای بر سر تسلط بر منطقه به رقابت برخواسته اند .

وجود منابع غنی از یک سو و فقدان زیر ساختهای لازم از سوی دیگر و همچنین وابستگی راههای ترانزیتی و انتقال مواد و کالااز این کشورها به بازارهای جهانی از عواملی هستند که قدرتهای بزرگ منطقه ای و فرا منطقه ای هر یک در صدد پیاده نمودن طرحها و پروژه های خود در این منطقه بوده و از طریق تشکیل ساختارها و سازمانهای مختلف منطقه ای و ترسیم نقشه های مختلف حمل و نقلی و ترانزیتی قصد تامین بیشتر منافع خود را دارند. هر چند ضرورت همگرایی در میان کشورهای منطقه از سوی همه کشورها امری ضروری و لازم دانسته می شود اما وجود اختلافات سیاسی و ناامنی در برخی کشورهای مهم از جمله افغانستان تاکنون نتوانسته منجر به همگرایی شود که کشورهای منطقه بتوانند با استفاده از آن مشکلات و مسائل خود را حل و در جهت توسعه گامهای اساسی بردارند. از جهتی دیگر بسیاری از سازمانها و پیمانهای کنونی منطقه ای با ابتکار یکی از قدرتهای فرامنطقه ای ظهور یافته اند و لذا نتوانسته اند با واقعیتهای موجود در منطقه همخوانی داشته باشند.

پروژه ها و طرحهای ترانزیتی منطقه:
بطور کل در یک تقسیم بندی پیمانها ، طرحها و سازمانهای موجود در منطقه را می توان به دو گروه تقسیم نمود:

اول سازمانها، پیمانها و طرحهایی که از سوی کشورهای فر امنطقه ای مطرح و پیگیری می شوند و دوم طرحهایی که از سوی کشورهای منطقه به تناسب موقعیت، منابع و نیازها طرح و ایجاد شده اند. در گروه اول می توان به طرحها و پروژ هایی از جمله خاورمیانه بزرگ، پروژه آسیای مرکزی بزرگ، آسیای جنوبی بزرگ ، گوام، ناباکو،تاپی و غیره نام برد و در گروه دوم می توان به سازمان همکاری شانگهای، اتحادیه اقتصادی اروآسیا، پیمان امنیت دسته جمعی، طرح خاورنزدیک جدید ، سازمان همکاریهای اقتصادی - اکو - اشاره نمود .این طرحها گستره وسیعی از سیبری روسیه تا شمال هند را در بر می گیرند.

پروفسور فردریک استار رئیس پژوهشکده آسیای مرکزی و قفقاز دانشگاه هاپکینز آمریکا در خصوص پروژه آسیای مرکزی بزرگ می گوید: هدف از این دکترین کمک به تحول منطقه با محوریت افغانستان است. این کمک باید در جهت ایجاد کشورهای مستقل، پایبند به اصول اقتصاد بازار، سکولاریست، جامعه باز و احترام به حقوق مدنی و داشتن روابط مثبت با امریکا می باشد .هر چند پروفسور استار تاکید می کند که این طرح رویکرد اقتصادی دارد و منافع کشورهای دیگر را با خظر روبرو نمی کند اما کشورهای روسیه، چین ، آسیای مرکزی و ایران و شماری از کشورهای عربی و آمریکای لاتین به آن به دیده تردید می نگرند.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید