بخشی از مقاله
چکیده
یکی از تازهترین مطالعات در ادبیات تطبیقی تصویرشناسی - imagology - است. مطالعه تصویرِ دیگری در متون ادبی نوعی خوانش تطبیقی است. پرسش اصلی این پژوهش این است که نخجوان و جاده ابریشم چگونه در ادب فارسی ترسیم شدهاند؟
هدف، کشف و ارزیابیِ تصویر نخجوان در دیدگاه نویسندگان و سفرنامهنویسانِ فارسی زبان مانند ناصرخسرو است.
شیوه بازنماییِ نخجوان چگونگیِ عملِ »دیگرسازی - othering - « را نشان می دهد که البته از انحراف به دور نیست اماهمِف این فرآیند برای یافتنِ عملکردِ دیگرسازی بسیار مهم است. سفرنامهنویسی فعالیتی شفاف و صریح نیست. قطعاً فرآیندی است معطوف به مبدا، عزیمت و مقصد. تحول بزرگ در مطالعات ادبی تطبیقی متوجه این نکته است که این نوع مطالعات دیگر امروزه فقط درباره گزارشهای مسافران سوال ندارد، بلکه سوال درباره مقدماتی است که مسافران براساس آن مقدمات، این شروح را نوشتهاند.
.1 مقدمه
تصویر شناسی، بررسی تصویر » دیگری« در متون ادبی، نوعی خوانش ادبیات تطبیقی است که در بیست سال اخیر برای تحلیل تصاویری که در متون داستانی و سفرنامه ها به کار رفته در اروپا رایج شده است.گویارد در کتاب خود با عنوان "ادبیات تطبیقی" فصلی را با عنوان» یک خارجی چگونه به نظر می رسد؟ « اختصاص می دهد و می کوشد تا نشان دهد چگونه با شناسایی تاثیر پذیری نویسنده از یک ملت می توان علاوه بر شناخت» الهامات خارجی« او تا حدودی خود او را نیز شناخت
در این میان آثاری از قبیل سفرنامه ها و روایتهای جهانگردان که ترکیبی است از عقاید شخصی مولف، واقعیتهای پیرامون او و برداشت وی از این واقعیتها در بازشناسی شناخت، توهمات و تصویرهایی که در ذهنیت ملتها نسبت یه یکدیگر وجود دارد، نقش تعیین کننده ای دارد
از آنجا که جاده ابریشم راهی است که تا سده پانزدهم میلادی به مدت 1700سال بزرگترین شبکه بازرگانی دنیا بود و خاور و باختر و جنوب آسیا را به هم و به شمال آفریقا و خاور اروپا پیوند می داد - نوربخش، - 51-49 :1370، در کتابهای تاریخی و همچنین سفرنامه های سیاحان از شهرها و آبادیهای این مسیر طولانی توصیفات بسیاری ارائه شده است. در این نوشتار نگارندگان برآنند که به بررسی تصاویری که در سفرنامه ناصر خسرو از شهرهای مسیر راه ابریشم ارائه داده شده به ویژه شهرهایی که در غرب ایران آن روزگار و کشورهای آذربایجان و ارمنستان و ترکیه امروزی است، بپردازند.
سوالات اصلی این نوشتار این است که در سفرنامه ناصرخسرو چه موضوعاتی به تصویر کشیده شده است؟ آیا صرفا وضعیت مکانی و جغرافیایی شهرها و آبادیها توصیف شده یا این که وضعیت اقتصادی ، تاریخی و فرهنگی آنان نیز وصف شده است؟ دیگر این که آیا سفرنامه نویس واقعیتها را توصیف کرده یا این که توصیفات وی از ذهنیت و آراء و عقاید وی تاثیر پذیرفته است؟
درباره پیشینه تحقیق باید گفت تصویرشناسی از موضوعات جدید ادبیات تطبیقی است و در بررسی متون ادبیات فارسی چندان سابقه ای ندارد. اما درباره زمینه نظری بحث می توان از مقاله » تصویر شناسی به منزله خوانش متون نثر معاصر فرانسه و فارسی « نوشته لاتیشیا نانکت نام برد که در ویژه نامه-ی نامه فرهنگستان ، بهار 1390 به چاپ رسیده است. این نوشتار در بحث نظری بهره فراوان از این مقاله برده است. همچنین فرزانه علوی زاده مقاله ای با عنوان » تصویر ایران و ایرانی در سفرنامه شاردن تاملی در انگاره آفرینی و کلیشه ها در ذهنیت سفرنامه نویس« در مجله جستارهای ادبی، ش185 ، سال 1393 به چاپ رسانده است.
همچنین مجله آنلاین بخارا گزارشی از همایش» ایران از دیدگاه سیاحان سفرنامه نویس فرانسوی« ارئه داده است. درباره سفرنامه ناصر خسرو نیز تحقیقات گوناگونی صورت گرفته که می توان به کتاب رازهای خلق یک شاهکار ادبی از دکتر عباسقلی محمدی اشاره کرد که به شرح و بررسی توصیفات بی نظیر ناصرخسرو از مکانها و شهرهای گوناگون پرداخته است.
اما در این نوشتار نگارندگان به خوانش این سفرنامه به روش توصیفی تحلیلی و با رویکرد تصویرشناسی پرداخته اند.
بنابراین نخست درباره مفهوم تصویر شناسی، » دیگری « که مبنای اندیشه تصویر شناسی است، قواعد تصویر شناسی و مراحل خوانش آن سخن خواهیم راند و سپس این مباحث را در سفرنامه ناصر خسرو بررسی خواهیم کرد.
.2 بحث و بررسی
.1-2 تصویر شناسیimagology
تصویرشناسی یکی از رشتههای فرعی ادبیات تطبیقی است که پس از آموزشهای روشمند ادبیات تطبیقی در قرن نوزدهم در فرانسه، تحت تاثیر متفکرانی مانند مادام دو استال و هیپولیت تن به وجود آمد. تصویر شناسی رویکردی میان رشته ای دارد و از رشته های شناخته شده ای مانند تاریخ ادبی، تاریخ سیاسی، روانشناسی اجتماعی و رشتههای نسبتا جدید مانند زیباشناسی و نشانه شناسی استفاده میکند. تصویرشناسی با دو نوع متن سرو کار دارد: سفرنامه ها و آثار داستانی که شخصیتهایشان خارجیاند یا تصویری کلی از یک کشور خارجی به دست میدهند
تصویر شناسی بر مبنای تضاد و تفاوتی شناخت شناسانه میان » من « و » دیگری« شکل می گیرد. پاژو این تمایز را نه تنها بین دو هویت بلکه میان دو بافت موقعیتی نیز قائل می شود یعنی تقابل میان یک »