بخشی از مقاله
چکیده
این مقاله به جایگاه آموزش های عمومی در ارتقای فرهنگ مصرف بهینه انرژی برق پرداخته است. روش تحقیق، توصیفی - پیمایشی - و جامعه آماری آن شامل کلیه شهروندان ساکن در کلانشهر تهران بوده است. حجم نمونه بر اساس فرمول »کوکران« 384 نفر تعیین و با لحاظ نمودن ویژگی های فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی خانواده ها و با استفاده از روش نمونهگیری سهمیه ای - بر اساس مناطق جغرافیایی - نمونهها از جامعه آماری انتخاب شدهاند. ابزار تحقیق، پرسشنامه بستهپاسخ با ارزش عددی 1 تا 4 بوده است. اعتبار محتوایی ابزار مورد بررسی و تایید قرار گرفته است و پایایی آن نیز با اجرای آزمایشی بر روی یک گروه نمونه 40 نفری و محاسبه ضریب همسانی درونی - ضریب آلفا - برابر با 0/79 تعیین شده است.
دادههای گردآوری شده به کمک آزمون رتبهای فریدمن مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است. نتایج به دست آمده در پاسخ به این سوال که کدامیک از انواع آموزشهای عمومی، بیشترین سهم را در ارتقای فرهنگ بهینه مصرف انرژی برق دارد؟ نشان داد که آموزش از طریق نظام آموزشی - مدارس و دانشگاه - با رتبه میانگین 2/93 در بالاترین سطح قرار دارد و بعد از آن به ترتیب آموزش از طریق رسانه های دیداری و شنیداری - تلویزیون ملی و رادیو - با رتبه میانگین 2/78، آموزش از طریق رسانه های مجازی - پیامک های موبایلی و سایتها و شبکههای اینترنتی - با رتبه میانگین 2/62، آموزش از طریق بروشورهای تبلیغاتی با رتبه میانگین 2/51 و بالاخره، آموزش از طریق رسانه های نوشتاری - روزنامه و مجله - با رتبه میانگین 2/44 قرار دارد.
واژههای کلیدی
آموزش عمومی، فرهنگ مصرف، انرژی برق.
مقدمه
دستیابی به رشد بالای اقتصادی کشورها به عنوان یکی از مهمترین شاخصهای کلان اقتصادی موضوعی است که همواره نظر اقتصاددانان و سیاستگزاران ر ا به خود جلب کرده است. در این میان انرژی به عنوان یکی از مهمترین عوامل تولید نقش موثری را در افزایش تولید داخلی ایفا میکند .[1] یکی از منابع تامین کننده انرژی که تقاضای جهانی آن نیز در حال افزایش است، برق میباشد. به نظر »فیلیپگ - 1985 - « برق یکی از اشکال ثانوی انرژی است که از تبدیل منابع اولیه انرژی به دست میآید. مسائل زیست محیطی ناشی از بکارگیری سوختهای فسیلی که یکی از مشکلات گریبانگیر جهان امروز است منجر به افزایش تمایل جامعه جهانی به سمت استفاده از سوختهای با آلایندگی کمتر و سالمتر مانند برق شده است. علاوه بر این، روند رو به رشد تکنولوژی، تولیدات صنعتی، گسترش شهرنشینی و افزایش سطح رفاه عمومی تقاضا برای برق را افزایش داده است.[2]
از دهه 1970 بحران انرژی با شدت و گستردگی فراوانی روبه فزونی نهاد. بطوریکه همزمان با افزایش جمعیت و میل به تقاضای هرچه بیشتر در استفاده و بهرهمندی از انواع انرژی، دولتها با چالشهای جدید و عظیمی مواجه شدند . محدودیت منابع انرژی و عدم تناسب میان عرضه و تقاضا، ضرورت برنامهریزی در جهت کنترل میزان مصرف و همچنین ضرورت دستیابی به منابع جدید انرژی را بیش از پیش الزامی و اجتناب ناپذیر گرداند .[3] تحقیقات صورت گرفته در این بخش بیانگر آن است که سرمایهگذاری فرهنگی و ضرورت پرداختن به الگوهای رفتار مصرفی به عنوان یکی ازپر بازده ترین و موثرترین روشها در کنترل و بهینهسازی رفتار مصرفکنندگان در بهرهگیری از منابع مختلف انرژی همواره مطرح شده و مورد توجه صاحبنظران قرار گرفته است. بطوریکه نقش عوامل فرهنگی و اجتماعی به عنوان بنیادیترین راهکار در کاهش سرانه مصرف انرژی به روشنی قابل مشاهده است .[4]
این موضوع به خصوص در کشورهای توسعه نیافته که علاوه بر محدودیت در منابع انرژی، با مشکلات مضاعفی در تولید، استخراج و اکتشاف و ایجاد انرژی های نو نیز روبرو هستند؛ از حساسیت بیشتری برخوردار شده است. بطوریکه دولتها در نظر دارند با توسعه فرهنگی به عنوان یکی از عوامل سهگانه توسعه، بخشی از نارساییهای موجود را برطرف سازند. یکی از زمینههایی که امروزه در مدیریت مصرف انرژی مورد توجه کارشناسان قرار گرفته است، بحث آموزش میباشد. آموزش به فرآیند انتقال معلومات، نگرشها و مهارتها از فرد یا گروهی به فرد یا گروه دیگر برای ایجاد تغییرات در ساختارهای شناختی، نگرشی و مهارتی آنها گفته می شود [5] و امروزه، تاکید بسیاری بر ارائه اطلاعات سازمانیافته و منظم به فراگیران نظام آموزشی در مورد صرفهجویی انرژی و نگرشسازی در مورد انرژی های تجدیدپذیر وجود دارد.
افزایش سطح آگاهی افراد در این موضوعات، موجب رهایی از وضع موجود و زمینهساز ایجاد مسئولیت در بین مصرفکنندگان، در مورد انرژی خواهد بود. شواهد نشان می دهد که همه افراد جامعه باید با مفاهیم و روشهای حفاظت از محیطزیست، به عنوان بخشی از آموزش و پرورش رسمی آشنا شوند .[6] در کنار این منبع، منابع دیگری نیز همچون انواع رسانه ها قرار دارند که هر یک سهم مهمی در آموزش شهروندان یک جامعه ایفا مینمایند. نتایج به دست آمده از پژوهشی که توسط »شریفی و اسلامیه« - 1393 - تحت عنوان قدرت رسانه های جمعی در تغییر فرهنگ مصرف شهروندان انجام شد، نشان داده است که قدرتمندترین رسانه در تغییر فرهنگ مصرفی شهروندان تلویزیون بوده و بعد از آن بیلبوردهای تبلیغاتی پراکنده شده در سطح شهر و پیامکهای موبایلی قرار دارند .[7]
»رسولی - 1391 - « به بررسی نقش رسانهها در نهادینه کردن فرهنگ مدیریت مصرف برق، در بین مشترکین خانگی برق شهرستان یزد پرداخته و نشان داده است که تلویزیون در میان رسانههای دیگر، بیشتر به شعارهای مدیریت مصرف برق، پرداخته است » .[8]اسمی - 1389 - « در پژوهشی به بررسی رابطه تماشای آگهیهای تبلیغاتی تلویزیون با الگوی مصرف در کودکان و نوجوانان شهر تهران پرداخته است. نتایج این پژوهش نشان داد، بین میزان تماشای آگهیهای بازرگانی تلویزیون و میزان استفاده از مواد خوراکی، لوازم و وسایل و مکانهای خدماتی و تفریحی رابطه مثبت وجود دارد » .[9]نوغانیدختبهمنی - 1388 - « در پژوهشی به بررسی میزان اثربخشی اجرای برنامههای آموزشی مصرف بهینه برق در سطح مدارس شهر مشهد پرداخته است. نتایج به دست آمده بیانگر آن بوده است که در بین دو گروه دانشآموزان از لحاظ میزان اطلاعات و شناخت در مورد مصرف بهینه برق تفاوت معناداری وجود دارد و دانشآموزانی که در مدارس آنان دورههای آموزشی برگزار شده بود اطلاعات و شناخت بیشتری در مورد مصرف بهینه برق داشتهاند .[10]
همانطور که پیشینه پژوهش نشان می دهد، آموزش از طرق مختلف، بر کاهش یا افزایش مصرف انرژی توسط افراد، تاثیرگذار است و بر این مبنا، محققان در این تحقیق سعی بر آن دارند تا سهم هر یک از انواع آموزشهای عمومی را در ارتقای فرهنگ بهینه مصرف انرژی برق مشخص نمایند. روششناسی تحقیق نوع تحقیق: این تحقیق توصیفی است که به صورت پیمایشی انجام شده است. جامعه آماری، حجم نمونه و روش نمونهگیری: جامعه آماری تحقیق شامل خانوادههای ساکن در شهر تهران بوده است. حجم نمونه بر اساس فرمول »کوکران384 « نفر تعیین و با لحاظ نمودن ویژگی های فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی خانواده ها و با استفاده از روش نمونهگیری سهمیه ای - بر اساس مناطق جغرافیایی شمال، جنوب، شرق، غرب و مرکز تهران - نمونهها از جامعه آماری انتخاب شده اند. برای انتخاب این تعداد، با در نظر گرفتن مناطق پنجگانه شهر تهران، نواحی، محله و کوچه های موجود در هر منطقه شناسایی سپس، با توجه به واحد مورد مطالعه که فرد بوده است، از هر منطقه به طور سهمیه ای، تعداد 77 فرد با این فرض که در مناطق جغرافیایی شمال، جنوب، شرق، غرب و مرکز تهران زندگی مینمایند، به عنوان نمونه، به ابزار تحقیق پاسخ دادهاند.
ابزار تحقیق: برای گردآوری اطلاعات، از پرسشنامه محققساخته استفاده شده است. این پرسشنامه دارای طیف چهار امتیازی است که شامل خیلی کم با نمره 1، کم با نمره 2، زیاد با نمره 3 و خیلی زیاد با نمره 4 می باشد. روایی پرسشنامه از نظر محتوا و سازه بررسی شده پایایی آن نیز با اجرای آزمایشی بر روی یک گروه نمونه 40 نفری و محاسبه ضریب همسانی درونی - ضریب آلفا - برابر با 0/79 محاسبه شده است. روش تجزیه و تحلیل دادهها: تجزیه و تحلیل دادههای جمعآوری شده، در دو سطح توصیفی و استنباطی صورت گرفته است. در قسمت توصیفی از شاخصهای گرایش مرکزی و پراکندگی و در بخش استنباطی نیز از آزمون رتبهای فریدمن استفاده شده است.
یافته ها سوال تحقیق: کدامیک از انواع آموزش های عمومی، بیشترین سهم را در ارتقای فرهنگ مصرف بهینه انرژی برق دارد؟همانطور که در جدول شماره 1 نشان داده شده است، نتایج حاصل از آزمون فریدمن جهت رتبه بندی سهم هر یک از انواع آموزش های عمومی در ارتقای فرهنگ مصرف بهینه انرژی برق را از نظر آزمودنیهای تحت مطالعه به شرح زیر، مشخص نموده است:
-1 آموزش از طریق نظام آموزشی - مدارس و دانشگاه - : با رتبه میانگین .2/93
-2 آموزش از طریق رسانه های دیداری و شنیداری - تلویزیون ملی و رادیو - : با رتبه میانگین .2/78
-3 آموزش از طریق رسانه های مجازی - پیامک های موبایلی و سایتها و شبکههای اینترنتی - : با رتبه میانگین .2/62
-4 آموزش از طریق بروشورهای تبلیغاتی: با رتبه میانگین .2/51
-5 آموزش از طریق رسانه های نوشتاری - روزنامه و مجله - : با رتبه میانگین .2/44
بحث و نتیجهگیری
نتایج حاصل از تحقیق نشان داد که آموزش عمومی از طریق نظام آموزشی - مدارس و دانشگاه - بالاترین رتبه را در ارتقای فرهنگ مصرف بهینه انرژی برق دارد و بعد از آن به ترتیب آموزش از طریق رسانه های دیداری و شنیداری - تلویزیون ملی و رادیو - ، آموزش از طریق رسانه های مجازی - پیامک های موبایلی و سایت ها و شبکه های اینترنتی - ، آموزش از طریق بروشورهای تبلیغاتی و بالاخره، آموزش از طریق رسانههای نوشتاری - روزنامه و مجله - قرار دارند. بین نتیجه به دست آمده با نتایج تحقیقات شریفی و اسلامیه - 1393 - ، اسمی و همکاران - 1389 - ، نوغانیدختبهمنی - 1388 - ، غضنفری - 1382 - ، مساوات و همکاران - 1379 - ، هستیکنز - 2003 - ، پین و ناش - 2002 - ، سرلین و اسکوئر - 1997 - و فرهم - 1997 - که هر یک در تحقیقات خود به نتایج مشابهی دست یافتند 14]،13،7،12،[11 همخوانی وجود دارد.
در تبیین نتیجه به دست آمده از تحقیق باید اذعان داشت که جامعه بزرگ فرهنگیان و دانشآموزان نقش مهمی در ترویج فرهنگ، عادات، رفتار و نگرش ها در سطح ملی دارند، از نظر عقلانی چنانچه فردی از اوایل دوران تحصیل، به درستی آموزش داده شود، نسل آتی نیز پیشرفتهای خوبی خواهند داشت و به تبع آن، نسل بعد از آنها نیز همینگونه خواهد شد. بنابر این یکی از ارکان موثر و مهم در اصلاح الگوی مصرف و ترویج عمومی آن، همین مدارس با هدایت و برنامهریزی مدیران، معلمان، مربیان و کلیه فرهنگیان کشور هستند. معلمان به عنوان بانفوذترین و تاثیرگذارترین افراد در کنار والدین، میتوانند نقش تعیین کنندهای در ایجاد نگرش و رفتارهای درست مصرف دانشآموزان داشته باشند و با آوردن مثالها و مصادیقی از اسراف در جامعه، ذکر آیات، احادیث و روایات، عمل و رفتار معصومین - ع - در کلاس های درس خود و الگو بودن خود در این زمینه، در واقع به نقش سرمایهگذار بودن آموزش و پرورش در یک دوره زمانی طولانی، بها داده و منشاء خیر در جامعه باشند.
یافتههای تحقیقات نشان دادهاند که مخاطبین رسانههای جمعی به ویژه تلویزیون و بینندگان تصاویر ماهوارهای سریعا به تقلید و تکرار برخی از برنامههای غیر قابل کنترل وسایل ارتباط جمعی میپردازند، به عبارتی این نوع تاثیرات، نوعی انفعال در گیرندگان پیام ایجاد میکنند و زمینه های پذیرش رفتارهای مطلوب یا نا مطلوب را در مخاطبان فراهم می نمایند. عامل دیگر تاثیرگذاری رسانههای تصویری، بهره بردن از جایگاه شخصیتهای ذی نفوذ در ارسال پیامهای مربوط به مصرف بهینه منابع است .[15] ارسال پیام توسط افراد متخصص در مقایسه با افراد عادی تاثیر بسزایی بر روی مخاطبان دارد. زیرا طبق یافتههای تحقیقاتی انسانها غالبا متفکرانی تنبل هستند و همواره قادر نیستند ذهنیت خود را به اندازه کافی به تحلیل اطلاعات اختصاص دهند و بعد از اندک مدتی تسلیم پیامهای ارسالی به ویژه پیامهای بصری میگردند .[7]
در همین راستا، تحقیقات مربوط به ارزیابی و تبلیغات نیز نشان داده اند که رسانهها به ویژه تصاویر تلویزیونی و ماهوارهای که اکثریت مردم جزء بینندگان آنها هستند، با فراهم آوردن برنامه های مختلف قادرند از این ویژگی انسانها بیشترین بهره برداری را در جهت منافع خود ببرند .[15] به طور کلی باید گفت که رسانههای همگانی دارای دو نقش اساسی در زمینه تغییر گرایش در مصرف کنندگان میباشند، یکی آموزش و آگاهسازی و دیگری نقش فرهنگ سازی. امروزه حتی در روستاهای کشور کمتر خانه ای هست که تلویزیون یا رادیو نداشته باشد، بدین ترتیب این رسانهها قادرند در جهت ارتقای سطح فرهنگ عمومی و اصلاح گرایشهای غلط مصرفی به خوبی عمل کرده و رسالت انسانی خود را جامعه عمل بپوشانند. بسیاری از نکات آموزشی را امروزه میتوان در قالب تبلیغات رادیویی و تلویزیونی تعلیم داد.
چرا که تبلیغات به عنوان یک عامل روانی جهت تحریک و تهییج مخاطبان عمل مینماید و در سایه این تبلیغات زمینه پذیرش گرایشهای احساسی و رفتاری خاص در بینندگان به وجود می آید. مطبوعات به عنوان رکن چهارم دموکراسی و یکی از ابزارهای مهم جوامع در مسیر رسیدن به پیشرفت و توسعه عمل می کنند.. بررسیهای روانشناسی اجتماعی در زمینه نقش و قدرت رسانهها نشان میدهد که رسانههای گروهی به ویژه از نوع نوشتاری، دارای چنان قدرتی هستند که میتوانند نسلی تازه در تاریخ انسان پدید آورند؛ نسلی که با نسلهای پیشین از جهت فرهنگ، ارزشها، هنجارها و آرمانها، بسیار متفاوت است. رسانهها از طریق ارائه هنجارهای خاص اجتماعی، به افراد تلقین می کنند که رفتار ارائه شده در رسانهها، رفتار » مناسب اجتماعی« است .[16] مطالعات انجام شده نیز نشان داده است که هرچه میزان مطالعه روزنامه کاهش مییابد، به همان نسبت مشارکت اجتماعی به عنوان شاخصی از احساس تعلق به جامعه کاستی مییابد.
رسانهها در کنار نهادهای دیگری که طرز تفکر جامعه را میسازند، نقش عمده ای را ایفا میکنند .[17] آموزش هایی که از طریق این رسانه نوشتاری - روزنامه و مجله - در اختیار مخاطبان گسترده این رسانه قرار می گیرد، نقطه قوتی در تغییر رفتار مصرفی آنها خواهد بود. دادن آگاهی و اطلاعات در این روزنامه ها و مجله ها در زمینه برق، بر نگرش آنها نسبت به استفاده از این انرژی تاثیر مثبتی خواهد داشت. تبلیغات را میتوان فرایندی دانست که طی آن، یک یا چند نفر می کوشند تا با برقراری ارتباط، به وسیله یک یا چند رسانه ارتباطی، بر عقیده، اندیشه و رفتار یک یا چند نفر دیگر، تاثیر بگذارند .[18] در بین انواع تبلیغات، تبلیغات آموزشی که در پی رشد و ارتقای سطح دانش عمومی و اخلاقیات جامعه است، میتوانند به عنوان ابزاری آموزشی بر نحوه مصرف شهروندان تاثیری بهینه داشته باشند.به طور کلی، با توجه به نتایج حاصل شده از تحقیق، پیشنهاد می شود تا -1 رسانه ملی با ساخت و پخش فیلم ها، سریالهایی که