بخشی از مقاله
چکیده
بشر در خدا پرستی از تشبیه به سوی تنزیه رفته است. او خدا یا خدایانی را که میپرستیده است اول به صورت موجوداتی که دیده و شناخته بود تصور میکرده است. در مراحل بعدی بود که خدایان متعدد در ذهن و مفکرهی او جای خودرا به خدای یگانه دادند و خدای مجسم به خدای نادیدنی که » نه مرکب بود و جسم و نه مرئی و نه محل« تبدیل شد.
از این رو گفتار حاضر بر آن است که نخست به بررسی مساله تشیبه وتنزیه پرداخته و سیر تحول مسئله واصحاب آن را تا عصر ابن عربی تحلیل کرده و در ادامه ظرافت شیخ اکبر را در »تئوری جمع«بین آن دو در آثار برجسته وی یعنی فصوص الحکم و فتوحات، نشان دهد. تنزیه و تشبیه در نظام فکری - عرفانی ابن عربی و پیروان مکتبش از اهمیت بسیاری برخوردار است. آنها نه اهل تشبیه محض هستند نه اهل تنزیه محض؛و یا به تعبیری دیگر هم تشبیهیاند و هم تنزیهی؛زیرا آنها نه تنزیه را کاملاً نفی کرده اند و نه تشبیه را، بلکه کوشیدهاند که میان تشبیه و تنزیه جمع کنند. از دیدگاه ابنعربی، هم از بعد وجود شناسی و هم از بعد معرفت شناسی، تنزیه آمیخته به تشبیه است و به همین دلیل معتقد است معرفتی صحیح و درست است که جامع میان تشبیه و تنزیه باشد.
-1مقدمه
چگونگی توصیف خداوند به صفات؛ و تفسیر عالم کثرت با توجه به مطلق و بی نهایت بودن خداوند ؛ و سریان وجودی او در همه موجودات تا آن جا که همه هستی مخلوق او باشد و اعمال انسان را نیز شامل شود - اللّهُ» خَلَقَکُم و ما تَعمَلون - - « صافات - 96/ از مسایلی است که بسیاری از عالمان اسلامی را به خود مشغول کرده است. پیچیدگی بحث جمعی ا ردچار افراط و گروهی را گرفتار تفریط کرده است. و عدّهای بر این باوراند که این تفسیر باید بگونهای باشد که نه موجب تشبیه خالق به مخلوق شود، و نه آن طور که خداوند در عُزلت و گوشهای قرار گیرد و رابطه او با عالم هستی همانند رابطه بنّا و بنا تلقی شود که بعد از خلق، دیگر نیازی به او نباشد.
اهمیت موضوع وقتی روشن میشود که اگر نتوانیم خداوند را توصیف کنیم و از او شناختی داشته باشیم، چگونه میتوان نسبت به چنین موجودی ایمان آورد و عشق ورزید و با او راز و نیاز کرد. علاوه بر آن در این صورت معتقد به تعطیل عقل و ناتوانی آن از شناخت خداوند خواهیم شد. در صورتی که به ضرورت همه ادیان الهی، انسان مکلف است و تکلیف هنگامی قابل قبول است که عقل توانایی شناخت خداوند و صفات او را داشته باشد. متفکران در ادیان الهی، معتقدند عقل قادر به شناخت خداوند است و به همین علت انسان مکلّف است. از طرف دیگر شناخت جهان هستی و توجیه عالم کثرت و چگونگی صدور موجودات از حق تعالی، رابطهای مستقیم با تشبیه و تنزیه دارد.
این که آیا کثرت، در مظاهر است یا در وجود؟ آیا میان حق تعالی و خلق او شباهتی وجود دارد یا نه؟ چگونه خداوند با همه موجودات معیّت دارد و همه چیز مخلوق اوست و مؤثری غیر از او نیست، اما او هیچ رنگ و تشخص نمیگیرد؟ یعنی: در حالی که حق در همه مظاهر سریان دارد، چگونه موجب تقیید و محدودیّت او نمیشود؟ پاسخ اینها و دهها سؤال دیگر را باید در تبیین درست از تشبیه و تنزیه جستجو کرد.
تشبیه و تنزیه در نشانه شناسی زبان عرفانی از حیث ساختار در ردیف »اصطلاحات زوجی« قرار می گیرد؛ مانند انس و هیبت، خوف و رجا، قبض و بسط و ... کاربرد این دو ترکیب در کنار هم بعد از عرصه ی اندیشه های محیی الدین ابن عربی 638 - 560 - ق - رواج بیشتری داشت و گرنه تا پیش از آن در اکثر موارد تنزیه مترادف با »تقدیس و تسبیح«و تشبیه معمولاً با »تعطیل« به کار می رفت. بسیاری از عرفای روشن ضمیر در تجارب عرفانی خویش میان جانب تشبیه و تنزیه اتحادی برقرار نموده، معتقدند که خداوند در هر چیزی یافت می شود و در عین حال فراتر از هر چیزی است و نباید در اعتقاد به تنزیه و تشبیه مبالغه و افراط کرد.
ابن عربی که از جمله شخصیت های برجسته در عالم عرفان نظری به شمار می رود، در کتاب فصوص الحکم پیوندی بین تشبیه و تنزیه قائل گردیده اعتقاد به هر یک از این دو را بدون دیگری ناقص و ابتر می شمارد؛ زیرا همانگونه که خداوند از داشتن هر گونه شکل و صفت بشری پاک و منزه است و تعالی مطلق دارد؛ در عین حال هیچ صفتی بدون او وجود حقیقی پیدا نمی کند. ابن عربی با عرضه این نظریه اعتقاد به تشبیه و تنزیه را در مسیری تازه افکند که بعدها بسیاری تحت تاثیر اندیشه و تفکر او قرار گرفتند. به اعتقاد ابن عربی کسی که پروردگار را تشبیه و یا تنزیه می نماید در واقع به گونه ای او را محدود و مقید می کند