بخشی از مقاله

چکیده

اساطیر، نظام سادهي فرافکنی و حدیث نفس، یا بازتاب کامل مناسبات و نهادهاي اجتماعی نیستند؛ بلکه ترکیب پیچیدهاي از هر دو به شمار میروند. به تعبیر دیگر، اساطیر ارتباط میان عین و ذهن یا خودآگاه و ناخودآگاهاند. اشتراکات معنادار در عناصر تشکیل دهندهي ساختار اسطوره، از دانشی مشترك حکایت میکنند، و افتراقات، رنگ و بویی منطقهاي به آن میبخشند.

در این مقاله اسطورهي آفرینش انسان، بر اساس آراي روانشناسانی چون فروید، یونگ، کریستوا، هورناي، بلوم، و فروم تحلیل شده است. هر چند این دیدگاهها گاه یکدیگر را نقض میکنند، اما توجه به مجموع آنها موجب میشود تا از زوایاي گوناگون به مسأله بنگریم و به دیدگاهی جامع دست یابیم. مفاهیمی چون "دوران پیشاادیپی تا ادیپی"، "کورا"، "رشک زهدان"، "رشک قضیب"، "فرار از زنانگی"فرایند،" تفرّد"، "من، سایه، خویشتن"، "آنیما و آنیموس"، و "کهن الگوي بزرگ مرد یا آنتروپوس" از جمله مطالب مطرح شده در این مقاله هستند.

در کنار مباحث روانشناسانه، به تاریخ و جامعهشناسی نیز التفاتی شده است؛ زیرا تکوین یا تغییر اسطورهها، در بستر تاریخ و سیاست صورت گرفته است. به گونهاي که با جابهجایی مهرههاي قدرت، و تغییر بافت فرهنگی جامعه، جایگاه ایزدان، ایزدبانوان و آفریدگان ایشان نیز تغییر یافته است.

-1 مقدمه

اساطیر پاسخیها یمخَیل به پرسشهایی هستند که بشر اولیه راهی براي پاسخگویی به آنها نمییافته استدر. حقیقت، سازندگانِ اسطورهها براي اقناع خود و سایر پرسندگان، دست به علّتسازي زدهاندعلّنهتیابی. این پاسخها که به صورت داستانهایی روایت شدهاند، ریشه در شرایط اقلیمی، محیط فرهنگی و اجتماعی، و روحیات بشر دارند. از میان انواع اساطیر، "اسطورههاي خاستگاهی" یا "آغاز" - Myth original - و "فرجام"   - Eschatological myth - ، بخش اعظم اساطیر را به خود اختصاص دادهاند.

اینکه چگونه "یزدان، ز ناچیز چیز آفرید" و اینکه بشر در نهایت به کجا خواهدرفت و آیا امیدي به بازگشت هست یا نه، پرسشهایی بنیادین هستند که تا امروز نیز ذهن بشر را به خود مشغول کردهاند. از میان اساطیر آغاز، "اسطورهي آفرینش انسان"، در این میان جایگاهخاصی دارد؛ زیرا نوعِداستانی که انسان براي علّت و نحوهي پیدایش خود سازد،می تا میزان زیادي با طرز تلقّیوي از وجودش و میزان اهمیتی که براي خود قائل است، ارتباط دارد.

قلمرو و روش پژوهش

در این مقاله سی و یک روایت از اسطورهي آفرینش انسان در میان ملل مختلف بررسی شده اندقطعاً. هیچ قومی نیست که از گنجینهي اساطیر بیبهره باشد؛ اما اغلب این اسطورهها توجیهی هستند و در آنها به آفرینش انسان - به شکل بشر امروزین، نه غول- انسانها یا سایر موجودات - اشارهاي نشده استمثلاً - اسطورههاي روسی و رومی - ؛ بنابراین این سی و یک روایت به عنوان مواد اصلی کار در نظر گرفته شد

ضمناً به روایات دینی که مرزهاي جغرافیایی را درمینوردند و نسبت دادن آنها به یک قوم محل تردید است، پرداخته نشده است. به منظور سهولت مراجعهي خوانندگان به این روایات، تمامی آنان در بخش یادداشتها آمدهاند.

روش پژوهش در این مقاله از نوع کیفی است، به این ترتیب که عناصر ساختاري روایت آفرینش انسان ابتدا به اجزاي سازنده تجزیه و سپس بر اساس مبانی تعیین شده تحلیل میگردند. تلاش نگارنده بر آن بوده است که بدون هیچگونه پیش فرض، و فقط با استفاده از اطلاعاتی که از اسطورهها به دست میآید، به تحلیل بپردازد.

چهارچوب نظري پژوهش

مبناي تحلیلها، دیدگاههاي روانشناسانه، علیالخصوص دیدگاه دو روانشناس است که به منشأ اسطورهها و رؤیاها نظر داشتهاند: زیگموند فروید - 1فردیت و بافت فرهنگی - ، و کارل گوستاو یونگ - 2نمادهاي جهانی و همگانی - . با وجود اشتهار فروید به وامداري او از ادبیات، شیوهي وي در تحلیل آثار ادبی، روانکاوي خالق اثر است و بر فردیت و رؤیاهاي خصوصی تأکید دارد. تحلیلهاي ادبی وي نیز از چهار مورد تگنگاري تجاوز نمیکنند

بر اساس تحلیلهاي او، هنرمند از "ساخت مصالحهاي" بهره میبرد. به این معنا که یک آرزوي ناپذیرفتنی از طریق ایجاد یک شکل پذیرفته، نه تنها به عرصهي خودآگاه پا گذارد،می بلکه به یک اثر هنري لذّتبخش نیز تبدیل میشود.

یونگ، همکار و شاگرد فروید، گامی فراتر گذاشته و از "نمادهاي جهانی" سخن میگوید که به دوره یا فرهنگ خاصی اختصاص ندارند. از نظر وي ناخودآگاه فرد، از طریق "ناخودآگاه جمعی" در تصویرها و خیالپردازيهاي جمع سهیم میشود تا میراث نوع انسان را در برگیرد. تصاویر ازلی معینی از این ناخودآگاه جمعی به روان فرد صادر میشوند که یونگ آنها را "کهن الگو" مینامد

دیدگاه یونگ بعدها با آراي دیگري بسط یافت؛ از جمله نظریهي هارولد بلوم3، "اضطراب تأثیر" - Anxiety of Influence - ، که بر الوهیتزدایی از ادباي پیشین تکیه دارد

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید