بخشی از مقاله

چکیده

نقشمایهها و عناصر هنری هر قومی، بیانگر ریشههای فکری و ژرفای ذهنی مردمی است که خالق اثرند. اما این نقوش که در هنرهای دستی و بومی هر منطقه تداوم مییابند، استمرار باورها و اندیشههایی را تبیین مینمایند که درک معانی آن برای شناخت ذهنیات موجدان هنر الزامی است. در سرزمین گیلان، بهرهگیری از عناصر طبیعی و بهویژه گیاهان در هنر، به تکرار معناداری مشاهده میشود. لذا بررسی جایگاه ذهنی گیاه و بهخصوص درخت در هنر مردم گیلان موضوع این تحقیق بوده است.

این تحقیق در پارادایم معناگرایی صورت گرفته و با روش تحقیق تفسیری و با مقایسه تطبیقی هر یک از نقوش با اسطورهها، باورداشتها و تقدسگرایی ذهنی مردم منطقه، حاصل آمدهاست. اطلاعات مورد نیاز این پژوهش، از طریق منابع کتابخانهای است که با مشاهدات میدانی تحکیم یافتهاند. نتایج پژوهش حاکی از آن است که در گیلان اسطوره، بهویژه آنچه به طبیعت و پدیدههای آن از جمله عناصر گیاهی - درختان - وابسته است،

نقش مهمی در شکلگیری الگوهای ذهنی انسان بومی منطقه، چه در گذشته و چه در عصر حاضر دارد.  این تأثیرپذیری و الهامگیری از طبیعت، بهویژه درختان و گیاهان منطقه، در هنرهای دستی و معماری تجلی مییابد. نکتهی شایان توجه اینکه هدف هنرمند بومی از بهکارگیری عناصر گیاهی علاوه بر زیبایی ظاهری، اشاره به مضامین نمادین والای مستتر در دل این عناصر همچون: سرچشمه زندگی، باروری، برکت و فراوانی، امید به زندگی و حیات پس از مرگ بودهاست.

مقدمه

بنیان هر امر ذهنی انسان، ریشه در گذشتههای دور دارد. پایهی آیینها و بسیاری از کنشهای فرهنگی انسان، در دوران پیش از تاریخ بوده که به عصر حاضر تسری پیدا کردهاست. با مطالعه اساطیر و واکاوی الگوهای کهن تکرار شونده، ذهنیاتی هویدا میگردد که هنوز در فرهنگ و هنر مردم نمود مییابد. گیلان با پیشینهی سکونتی پیش از استقرار آریاییها، مأمن مردمی است که فلسفهی زیست را بر پنداشتهای اسطورهای استوار میدانند.

درحقیقت بنمایهی اغلب باورهای مردم گیلان، اساطیر گذشته است و اگرچه این باورها از نظر ظاهری، متناسب با شرایط تاریخی، اقتصادی و اجتماعی، تغییراتی پذیرفتهاند، ولی همچنان در کلیات، معنا و مفهوم، یادآور ارزشهای پیشین است. چنانکه بسیاری از باورهای گذشته در میان مردم، ریشه دوانده و مردم گاه ناآگاهانه و گاه از روی اراده به کنشهایی پایبندند که دلیلی برای آن قایل نبوده، و با این وجود نزدشان محترماند. اعتقاد و احترام به گیاهان و درختان یکی از این پنداشتها است که در میان مردم-بهویژه روستاییان گیلان- مشاهده میشود.

در خصوص بررسی نقوش و عناصر بهکار رفته در هنرهای دستی مردم گیلان، پژوهشگرانی چند، به تحقیق پرداختهاند؛ اما در این میان کمتر به ریشهها، اندیشهها و بنیادهای فکری مستتر در این نقوش توجه گردیدهاست. واکاوی معنایی نقوش از این لحاظ حائز اهمیت است که هر نقش، ورای نمود ظاهری خود، متضمن معنا و مفهومی نمادین است. پرداختن به ریشههای شکلگیری نقوش بهکار رفته در هنر مردم روستایی گیلان شالوده این مقاله را تشکیل میدهد.

آثار هنرهای دستی، زیباییهای جهان هستی را در زندگی روزمره به صورت کاربردی در میآورد و از طریق این هنر، زندگی انسان با زیبایی عجین میشود. علاوه بر آن، هنرهای دستی اغلب بازگوکننده ویژگیهای فرهنگی، اجتماعی و تاریخی یک منطقه بوده و عامل مهمی در شناشاندن فرهنگ و تمدن بومی آن منطقه محسوب میشوند. بنابراین مطالعهی هنرهای دستی یک قوم برای پی بردن به اندیشهها، باورها و ارزشهای فرهنگی نهفته در ذهن مردم و حاکم بر جامعه، ضروری به نظر میرسد.

روش تحقیق

با توجه به مقایسه تطبیقی نقوش بهکار رفته در هنرهای دستی مردم روستایی گیلان و عناصر مقدس و قابل احترام نزد مردم منطقه، روش پژوهش در این تحقیق، تفسیری- تاریخی بوده و مطالعات این پژوهش بر اساس اطلاعات بهدست آمده از تحقیقات میدانی و منابع مکتوب و کتابخانهای صورت پذیرفتهاست.

طرحوارههای ذهنی

باورها و دانشهای عامیانه مردم گرچه پس از قرنها، بعضی از عناصر و یا ساختارشان دستخوش تغییراتی شده، ولی همچنان سینه به سینه و نسل به نسل انتقال یافته و تا امروز برجای ماندهاست . گروهی از باورها، ذهنیاند و صورتبندی ساختاری و انسجام آنها در ذهن و خیال بوده و برخی بر اساس تجربیات، واقعیات و شواهد بیرونی شکل گرفتهاند. در دوران کهن، انسان همهی باورها را، چه حسی و چه شهودی، که موجب شگفتی، حیرت و ترس او میشدند، به نیرویی مرموز نسبت میداد؛ "نیاکان ما جهان خیال را از جهان واقع جدا نمیدانستند. گمان میکردند که همه چیز به خواست نیروهای سودمند و زیانبخش بوده و انسان نیز بازیچهی تصادفات است".

[2] انسان ابتدایی ناگزیر بود که قوانین جهان را بشناسد تا به زعم خود بتواند از عهدهی مشکلات برآمده و زنده بماند. اما دانش او محدود بوده و هرجا که به شناختی صحیح نمیرسید، به خیالبافی روی میآورد. بدین سبب او برای غلبه به پرسشها و ترس خود از جهان پیرامون، بر مبنای پندارهایش، جهان خویش را معنا میکرد. "اسطورهها، بسیاری از پدیدههای روانشناختی را بهسادگی توضیح میدهند".[3] در حقیقت اسطورهها، گاه سازوکارهای ابتدایی توجیهکنندهی نظام کیهانیاند و "هنگامی که نیای ابتدایی ما در برابر عاملی ناشناخته احساس زبونی و ناتوانی مینمود، به وجود نیرویی مرموز و جادویی معتقد میشد".[2] در دورههای پیشاتاریخی، انسان بهدلیل شناخت محدود خویش، نمیتوانست نقش خداوندگار طبیعت را ایفا کند.

او در برابر نیروهای عظیم طبیعی احساس ترس و عجز مینمود و رفع بلایای طبیعی را تنها به واسطه دخالت نیروهای مافوق طبیعی ممکن میدانست. او برای دورگرداندن بلایای گوناگون و گاه تشکر از نیروهای طبیعت، همواره با مراسم جادویی و تقدیم هدایایی، سعی در جبران لطف و فرونشاندن خشم و شر آنان داشت. در چنین شرایطی، با توجه به اینکه "درختها از دیرزمان در نزد انسان گرامی بودهاند. انسان بدوی اعصار کهن و انسان بدوی عصر حاضر، گمان میکردهاست و میکند که درختان نیز مانند جانوران و مردم دارای رواناند".[4] در حقیقت در دورههای پیشاتاریخی و پیشاسطورهای، انسان درمانده از کشف علل بلایای طبیعی، با جاندارپنداری در پی تبیین و تفسیر عقیدتی- اساطیری نادانستههای خود برآمد تا پدیدهها را با قدرتهای خیر و شر بیان نماید.

توجه انسان به درختان و انتخاب آگاهانهی آنها برای مصارف غیر مادی به هزاران سال و به ژرفنای زیست انسان در کره خاکی میرسد. چنانکه در گورهای اجساد انسانهای نئاندرتال در غار شانیدار کردستان، بستری از شاخههای بلوط و سرو کوهی و کاج و زبان گنجشک جسد را درمیان گرفته و این یافته باستانشناسی، حکایت از بهرهگیری از درختان برای پرداختن به اعتقادات فرامادی و زندگی پس از مرگ دارد.1

طرحوارههایی که از طبیعت در ناخودآگاه ذهن انسان جای گرفته، به طرق مختلف در زندگی او امکان بروز یافت، خواه در هنر آفریدهی انسان متجلی شده و خواه بهدلیل نیازهای زندگی از طریق ساخت وسیلهای خودنمایی کردهاست. "آنچه را انسان در عصر ایمان به نیروهای فوق طبیعی، آگاهانه انجام میدادهاست، به گمان او، قبلاً و در آغاز انجام شده بود و زندگی او تنها تکرار توقفناپذیر وضعی بودهاست که در آغاز توسط دیگران -خدایان- انجام شده بود".

[4] انسان امروز نیز در بسیاری از مواقع، از مدلهای ذهنی و یا اثرات آنها بر رفتارش آگاه نیست و گاه بدون آنکه قصدش را داشتهباشد، از طبیعت الگوبرداری مینماید. این همان طرحوارهی ذهنی یا الگوی ذهنی است که یک فرم اولیه را پیشنهاد میکند و نیازهای بعدی بر پایه همین طرح اولیه برطرف میشوند.[5] در حقیقت در پی روندی منسجم، این طرحوارههای طبیعی به هر چیز که قابلیتش را داشته، نمود مادی داده و آن را به عنصری قابل درک تبدیل نمودهاست.

نقش طبیعت در شکلگیری ذهنیت مردم گیلان

مردم سرزمین گیلان در همزیستی با طبیعت پیرامون، علاوه بر تأمین مسکن، غذا و دیگر نیازهای اولیه زندگی، همواره طبیعت را منبع رازآمیزی از قدرتهای ناشناخته دانسته و از آن به عنوان منشأ الهام یاد نمودهاست. از این رو پدیدههای طبیعی - پدیدههای آسمانی، آب و باران، جانواران، گیاهان و ... - نقش مهمی در طرحوارههای ذهنی مردم گیلان، زندگی روزمره و فرهنگ آنان داشته است. باورهای عامیانه پیرامون این موضوع بسیارند؛ اما از میان تمام پدیدههای طبیعی، درختان در ذهنیت مردم گیلان جایگاهی ویژه دارد.

در باورداشتهای مردم گیلان نیز همچون "سنن و روایات مذهبی مردم سراسر جهان، و در بینشهای مابعدالطبیعی و عرفانی کهن، و نیز در شمایلنگاریهای و در هنر عوام، درختان مقدس و آیینها و رمزهای نباتی مشاهده میشود".[6] طبیعت گیلان درختان انبوهی را در خود جای دادهاست که ارزش ویژهای در آیینها و باورهای مردم این سرزمین دارند. تا جایی که برخی صاحب نظران بر این باورند که بیشتر مردم دهنشین گیلان تا امروز در مرحله توتمپرستی2بوده و توتم آنان گیاهان و عناصر رُستنی منطقه میباشد.3

1    چندین مورد از تدفین نئاندرتالها کشف شدهاست که در آن از گیاهان برای مراسم تدفین و باور به دنیای پس از مرگ استفاده شدهاست. برای اطلاعات بیشتر در این مورد نک.[1]

2    توتم - - Totem به معنای چیزی است که به عنوان سمبل گروه، مورد پرستش قرار گیرد - فرهنگ فارسی معین، توتم - . در واقع این کلمه مأخوذ از زبان قبایل سرخپوست است.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید