بخشی از مقاله
چکیده
شاعران توانا و بدیع پرداز با الهام از دنیاي پیرامون خود، به کشف و شهود مضامین نو پرداختهاند و این مضامین را در کارگاه خیال خویش به مقتضیات حال و مقام،در ذهن و زبان خود پرورش داده و به صورتس هاي خیالی - تشبیه، استعاره، مجاز،کنایه و ... - بیان نمودهاند.ارزش نویسنده یا سخنور،زمانیاست که از آفرینشهاي بدیع بهره میجوید به طوريکه دیگران سرمشق وي به عنوان پدیدآورندهي این موضوع قرار بگیرند. در میان شعرا و نویسندگان،کسانی بودهاند که از حروف و کلمات در تصویرسازي بهرهگرفته اند از آن میان،»خاقانی شروانی«از شاعرانیاست که علاوه بر بهرهگیري از این شیوه،دست به ابتکارهایی در این باره زده و از حروف و کلمات در القاي مفاهیم جدید سود جسته است. در این مقاله سعی بر آن شده است که به بررسی و تأثیر پذیري خاقانی از حروف و کلمات و پر بسامدترین آنها، به ویژه »لا« و »الا« که از مهم ترین موضوعات توحیدي و عرفانی هستند،پرداخته شود.
کلیدواژهها: خاقانی، حروف، تشبیه، لا و الا و ... .
مقدمه
همواره ذهن شعرا و نویسندگان در خلق و ابداع آثار هنري تحت تأثیر عوامل مختلف فرهنگی بوده است. در این مجموعه نیز،تمامی حاصل دریافتهاي گوناگون شاعر از محیط خود بوده است بنابراین به همراه خلاقیت هنري اش می تواند جریان تازه اي در شعر و هنر ایجاد کند. نظر استاد شفیعی کدکنی در این باره چنین است: »مجموعه ي عواملی که جریان هاي ذهنی شاعر را تشکیل می دهد، روي هم رفته بر سه گونه است:
1. فرهنگ عمومی شاعر، یعنی آگاهی او از آنچه در گذشته و حال، در محیط دور و نزدیک او جریان داشته، از مسائل تاریخی و اجتماعی و سیاسی گرفته تا اطلاعات دینی و علمی و فلسفی.
2. فرهنگ شعري او که حاصل خوانده ها و شنیده هاي اوست در زمینه ي الفاظ و معانی شعري و ناقدان ادب از دیرباز به اهمیت این مسأله نظر داشته اند و گاه گاه اشاراتی در کتب قدیمی فارسی نیز، درباره ي این موضوع می توان دید.
.3 در کنار این دو نوع فرهنگ باید تجربه هاي خصوصی او در طول زندگی، از روزگار کودکی تا لحظه اي که به سرودن شعر و خلق هنري می پردازد، سخن گفت و این مسأله نکته اي است که در بحث از آفرینش شعري، همواره پیچیده ترین عنصر ذهنی است و در تحقیقات ادبی، به ویژه بحث صور خیال داراي اهمیت بسیار است.« - شفیعی کدکنی، - 203 : 1366 از این رو شاعران هر کدام به نوبه ي خود با توجه به اطّلاعات فرهنگی و نبوغ هنري از طبیعت الهام گرفته و آثار ارزشمندي را آفریده اند. برخی از پیشگامان شعر فارسی مانند:»رودکی، منوچهري، عنصري، فرخی، انوري و «...در حوزه ي بهره گیري از طبیعت به توصیف هاي گوناگونی پرداخته و در این زمینه الحق مقامی را کسب کرده اند.
ناصرخسرو، سنایی، خاقانی، عطار، سعدي و حافظ در زمینه ي اشعار حکمی، عرفانی، اخلاقی، اجتماعی جایگاه خاصی را به خود اختصاص داده اند که به قول استاد شفیعی کدکنی برخی از آن ها مثل سنایی غزنوي شاعران دوران ساز نامیده شده اند که پرداختن به آن ها در حوصله ي این مقاله نیست. از مواردي که ذهن جستجوگر و کنجکاو شاعران و سخنوران را به خود جلب کرده »حروف الفباست.« اشکال و هیئت برخی از حروف و کلمات که پیوسته شاعر و نویسنده با آن سروکار دارد، در کارگاه خیال شاعران به ویژه در فن تشبیه تصاویري پدید آورده است که در مواردي جزء ابداعات و شاهکارهاي آن ها محسوب می شود. هیئت حروف از نظر قامت و کشیدگی، انحنا، شکستگی، تدویر و ... ذهن سخنوران را به خود معطوف داشته و توانسته اند به گونه اي در القاي مفاهیم شاعر مؤثر باشند. حرف نماي [1] و اقتباس هاي هنري از آن در ادب فارسی در این زمینه گاهی سخن سرایان، دست به ابتکارهایی زده اند که در مواردي، از شاهکارهاي ادب فارسی به شمار می روند. مثلاً خواجهي شیراز،»دهان معشوق« را که شاعران از نظر تدویر، تنگی و کوچکی به نقطه ي میم یا نقطه،مانند میکردهاند، به صورتی زیبا و اغراق گونه و گریز زدن به موضوع فلسفی جوهر فرد-
جزء لایتجزّي- این چنین توصیف می کند:
حافظ:
بعد ازینم نبود شائبه در جوهر فرد که دهان تو در این نکته خوش استدلالی است حافظ، - 154 : 1359
و یا در جاي دیگر قد و قامت معشوق را به الف شبیه کرده و آن را برتري داده نسبت به دیگران.
هر سرو که در چمن برآید پیش الف قدت چو نون باد - همان: - 70
نظامی:
هم چو الف راست به عهد و وفا اول و آخر شده بر انبیا
به راستیِ »الف« در آخر کلمه ي »انبیاتوج«ه شده است.
یا در جاي دیگر قامت را به »الف« دهان به »میم«، زلف را از نظر خمیدگی و تاب به »نون« و »د«، »ح« را به حلقه، کمر را به »میم«، طوق را به »د«، »ع« و »ص« را به چشم، گوش را به »ج« مانند کرده اند:
تخته ي اول که »الف« نقش بست بر در محجوبه ي احمد نشست
حلقه ي »حی« را که »الف« اقلیم داد طوق ز »دال« و کمر از »میم« داد - نظامی، 15 :1366 و - 16 مولانا:
»نون« ابرو »صاد« چشم و »جیم« گوش بر نوشتی فتنه ي صد عقل و هوش - مولوي، - 21 :1370
»جیم« گوش و »عین« چشم و »میمفم« چون بود بی کاتبی اي متّهم - همان: - 292 رودکی:
زلف معشوق را به صورت جیم - ج - و خالش را به نقطه ي آن - ج - تشبیه کرده است و دهان تنگ او را به دانهي اناري که آن را به دو نیمه کنند:
زلف ترا »جیم« که کرد؟ آن که او خال تو را نقطه ي آن جیم کرد
و آن دهن تنگ تو گویی کسی دانگکی نار به دو نیم کرد - دبیر سیاقی، - 54 :1356
فرخی: از همه »ابجد« بر »میم« و »الف« شیفته ام که به بالا و دهان تو »الف« ماند و »میم« - فرخی، - 246 : 1371
سنایی: سنایی غزنوي، کسی است که حال و هواي دیگري وارد ادبیات نمود به ویژه ادب عرفانی و آغازگر راهی شدکه بعدها توسط عطار و مولوي و ... ادامه یافت باتوجه به نگرش عرفانی و توحیدي، تصاویر جدیدي از برخی حروف به ویژه در اشکال مختلفالّا«» الّاو» االله« که مأخوذ از ذکر جلاله ي »لا اله الا االله« است به دست داده است. در شبکه ي تصاویر وي »لا« به دار - صلیب - ، اژدها،نهنگ، تیغ، شربت، فرّاش، جاروب، صحرا و ... مانند شده اند که هر کدام با وجه شبه هاي گوناگون و تناسب با کلمه ي »الا االله« مفاهیم نو خلق می کنند. شهادت گفتن آن باشد که هم ز اول در آشامی همه دریاي هستی را بدان حرف نهنگ آسا نیابی خار و خاشاکیدر این ره چون به فرّاشی کمر بست و به فرق استاد در حرف شهادت »لا«