بخشی از مقاله
چکیده
حکیم نظامی گنجوی - حدود 614 - 530 ه . ق - استاد بلامنازع داستانسرایی در ادبیات کلاسیک ایران است و مقلدان او هیچگاه نتوانسته اند مقامی همپای وی پیدا کنند. در این پژوهش، نه همهی ابعاد داستانسرایی نظامی، بلکه تنها توجه خاص او به عشق و زنان، به عبارت دیگر »عشق و زن محوری« بررسی میشود و مجموعه دیدگاههایی که نظامی نسبت به عشق و زن در شعر خود دارد، با استناد به هفت پیکر او، ارائه میگردد. با این وجود نگاه پژوهش بیشتر حول محور زن میگردد چرا که هفت پیکر نظامی عرصه و صحنهی حضور زنانی از همه طبقات و موقعیتهای گوناگون است. یادآوری این نکته ضروری است که آرا و نظریات نظامی در زمانهی خود، از نگاهی روشن و پیشبین حکایت می-کند که با جامعهی بستهی آن روزگار سنخیت زیادی ندارد، بلکه در میان شاعران دیگر نیز نظایر بسیاری برای آن نمیتوان یافت.
لیکن این بدان معنا نیست که هفت پیکر نظامی آینهی آرمانشهر ادبی زنان است بلکه نظامی حسب اقتضای زمانه از نظرگاه اجتماعی رد هفت پیکر به زن با یک دید کاملاً منفی می نگرد. از طرفی عشق هم که یکی از درون مایههای اصلی ادبیات ایران است، در هفت پیکر نظامی با گستردگی زیاد بیان شده است. عشق هفت پیکر عشقی زمینی است که از سوی مردان نسبت به زنان ابراز می شود. در هر صورت توجه این نکته ضروری است که هفت پیکر همچون سایر آثار نظامی داستانهایی است که از پس قرون به دست ما رسیده و بخشی از واقعیتهای امروزی را در خود نشان میدهد.
کلمات کلیدی: زن، زیبایی، ازدواج، هفت پیکر، عشق
مقدمه
آفریدگار هستی آدم را آفرید و از روح خویش در او دمید. - قرآن کریم، - 29/15 آنگاه برای آرامش و رهایی از تنهایی او از پهلویش جفتی را برای او قرار داد - همان، . - 21/30 با ظهور این رفیق تنهاییِ آدم، انسانها به دو گروه تقسیم شدند. مردان و زنان. این دو جنس از جهات جسمی و روانی با هم تفاوتهایی دارند. در اینجا سخن ما پیرامون زن و عشق به او میگردد. در طول تاریخ حیات، انسانها دارای وضعیت های متفاوتی با توجه به شرایط اقتصادی و اجتماعی بودند. در این اوضاع گونهگون طبقهی زنان هم دارای موقعیت ها و شرایط مختلفی بودند. در بعضی از زمانهای آغازین تشکیل گروههای انسانی، زن جایگاهی همچون جایگاه ملکه را در گروه و خانواده و زندگی جمعی حیوانات داشت.
و همه امکانات خانواده در خدمت وی قرار داشت. و زن رییس قوم و قبیله می شود و حکم و فرمانش جاری بر سونوشت جامعه. این دوره، دورهی زن سالاری است. اما همین زن در بدترین موقعیت اجتماعی هم زیسته است. به جرم زن بودن، مطرود و گاهی در دورهای چون جاهلیت عرب زنده به گور می گشت. در رابطه با خود و سرنوشت خود حق نظر و تصمیمگیری نداشت. در ایران هم مثل جوامع دیگر زن فراز و نشیب فراوانی در زندگی اجتماعی پشت سر گذاشته است. در طول تاریخ نوشته شده و روشن ایران، حاکمیت و فرمانروایی با مرد بود و زن به عنوان موجود دست دوم عالم انسانی مطرح بوده است و تمامیحوادث به دور مرد میگشت.
از آنجا که بسیاری از نقطه های تاریک و روشن اوضاع اجتماعی و تاریخی گذشتهی مردم ایران را می توان در آثار کوچک و بزرگ ادبیات و شعر فارسی به روشنی دریافت، این پژوهش، می-کوشد موقعیّت اجتماعی زن و رابطهی عاشقانه با او را از هر طبقهای که باشد با توجه به منظومهی هفت پیکر اثر بزرگ شاعر بلند آوازهی قرن ششم نظامی گنجهای بررسی کند. شایان ذکر است که
روش تحقیق در این پژوهش به شیوهی توصیفی- تحلیلی و بر مطالعات کتابخانهای استوار است.
بحث و بررسی
-1 عشق
شرح عشق و عاشقی بخش عظیمی از ادبیات ایران و جهان را در بر می گیرد و در بسیاری از اوقات درونمایهی اصلی آثار ادبی شده است. همه بزرگان ادب و هنر در این معنی داد سخن داده اند. در حوادث روزگار به پناهگاه عشق گریختند و شیرینترین و زیباترین کلام انسان را در این متون میتوان یافت. »شاعران همهی اعصار، در اعماق روحشان، جلوهی چون آب گذران زندگی را حس کردهاند و از آن به تلخی نالیدهاند. بیاعتباری جهان گذران و عشق، دو نوای اصیل و دلنشین از شهری راستین است . و ممکن نیست یکی از این دو نوا، بی اهتزاز آن دیگری، بلند شود. احساس بیاعتباری جهان گذران، شعلهی عشق را در دل ما می افروزد؛ و فقط عشق است که بر بیاعتباری جهان گذران غلبه میکند؛ که زندگی را از نو سرشار میکند و به آن ابدیت میبخشد.« - اونامونو، - 2 :1360
-1-1 عشق در معنی
عشق را چنین معنی کردهاند: »به حد افراط دوست داشتن، محبت تام، یکی از عواطف است که مرکّب میباشد از تمایلات جسمانی، حس جمال، حس اجتماعی، تعجّب، عزت نفس و غیره، علاقهیبسیار شدید و غالباً نامعقولی است که گاهی هیجانات کدورت انگیز را باعث میشود. - « معین، ذیل واژه عشق - رومن رولان میگوید: دوست داشتن، زندگی کردن و نفس کشیدن است. ابن سینا عشق را مرضی سودایی می داند. در نظر افلاطون عشق سبب خوشبختی و راهنمای انسان به سوی جاودانگی است. - آلندی، - 21 :1373 احساس عاشقانه که منشأیی ناخودآگاه دارد، به مقدار زیاد خارج از حیطهی اختیار و ارادهی آدمیاست. غالباً قاهرانه و مستولی است و همواره متضمن اندکی تشویش. عشق با مفهوم فنا شدن هم پهلو است. - همان، - 123
-1 -2 عشق در هفت پیکر
نظامی در قرن ششم ناظر غلبهیجهّال برسرنوشت جامعه بود. و شاهد بود که اوضاع نابسامان فلک زمام مراد را به دست نااهلان داده است. برهمین اساس در پناه عشق درآمد و سرود عشق زمزمه-ی خلوت او شد. و می داند در اوج رفاه هم باید به عشق رو آورد. چرا که روح تشنهی انسان فرزانه هرگز به سراب دنیای فریبنده چشم ندارد بلکه از چشمه سار عشق سیراب میشود. هرچند دنیا و رفاه